☑️من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام
من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام
◾میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی
من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام
◾فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من
این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیدهام
◾منظومهای از آتشم، آتشفشانی سرکشم
در کهکشانی بینشان، خورشید گون رقصیدهام
◾ای عاقلان در عاشقی دیوانه می باید شدن
من با بلوغ عقل در اوج جنون رقصیده ام
◾میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیدهام
◾با رقص من در آسمان، رقص تمام اختران
من بر بلندای زمان بنگر که چون رقصیدهام