از سال 1345 که مدیران ورزش ایران به فکر ســاخت ورزشگاهی در شرق مهجور 1 تهــران افتادنــد نمیدانســتند کــه ایــن استادیوم روزی موجب رشک مهندسین آلمانــی خواهــد شــد. ورزشــگاهی روی تپههــای خــوش آب و هــوای فــرح آباد کــه از قدیــم االیام در طهران به این نام خوانده میشد نه به خاطر اسم همسر شاه پهلوی. این اولین ورزشــگاه نعل اسبی در سراسر خاورمیانه و بزرگتریــن ســازه کابلی دنیا بود. اســتادیومی مشــرف به قصر فیروزه و با گنجایش ســی هزار جمعیت که در مواقعی چنان قابــل انعطــاف میشــد کــه میتوانســت حتــی تــا دوبرابــر ظرفیتــش تماشــاگر بپذیــرد. اســتادیوم فــرح آباد کــه بعد از انقــاب بــه نام تختی مزین شــد در زمان خــود چنان مدرن و کاربــردی بــود که به هیچ وجــه امکان ازدحام تماشــاگران در زمــان ورود و خروج و یا در هنگام بلیت فروشــی در آن وجود نداشت. خروجیهای ورزشگاه شرق پایتخت طوری طراحی شــده بود که 60 هزار تماشاگر در 5 دقیقه ورزشگاه را تخیله و تهی میکردند. برخالف ســایت ِ های »یکی یک قرانی« امروز که همه جا وانمود کردهاند این سازه بعد از احداث استادیوم المپیــک مونیخ و با الهام از آن ســاخته شــده ســندکاویهای تاریخی نشــان میدهد که تازه چند ســال بعد از طراحی این ورزشــگاه تهرانی بود که مهندســین آرشــیتکت آلمانی طرح مشابهی برای استادیوم مونیخ طراحی کرده و آن را ساختند. روزی کــه اســتادیوم فــرح آباد بــه مرحله بهره برداری رســید روزنامههای تهران با این امید و شعف که آفتاب هرگز به این ورزشــگاه عظیــم »نعل اســبی« نخواهــد تابید به اســتقبال از مراســم گشــایش آن رفتنــد و نــام طراحش در ســطح جهان مطــرح شــد. منظــور از نتابیدن آفتــاب، این بود که ســکوهای استادیوم چنین طراحی شده که همه تماشاگران ورزشگاه در یک طرف و پشــت به غرب آفتابی تهران در بعد از ظهرهای روزهــای برگــزاری بازیهــا قــرار میگیرنــد. به عبارتــی دیگر، تماشاگران این استادیوم در شرایط مساوی و در جهت خالف نور خورشید در محل تماشا مستقر میشوند و فلسفه آن این بــود کــه بــرای برگــزاری بازیهــا و نمایشهای ملی در شــب هنــگام، در جهــت شــرق زمین بــه عنوان یــک صحنه عظیم تئاتر اســتفاده شود و این موضوع در زمان خود نادرترین متد ممکن در حوزه اســتادیوم ســازی بود. ورزشــگاه شــرق تهران طــوری طراحــی شــده بود کــه برای ســایه انــدازی بــه جایگاه تماشــاگران، پوششی سایه دار که بتواند دو سوم جایگاه را زیر ســایه خود بگیرد ســاخته شــده و هزاران هزار تماشــاگر بدون ناراحتــی از تابــش آفتــاب بــه تماشــای بازیهــا بپردازنــد. همچنیــن در زیر پلکان ســکوهای تماشــاگران و با اســتفاده از عناصــر مختلــف اســتخوانبندی ورزشــگاه، یــک زیمنازیــوم سرپوشیده بزرگی با سقف کابلی طراحی شده که حدود 4 متر از ســطح همکف باالتر قرار گرفتــه و برای تمرین ورزشهایی از قبیل شمشــیربازی، ژیمناستیک، کشــتی، بوکس، والیبال و بســکتبال منظور شــده بود. شکل هندســی این استخوانبندی کابلــی بــه صــورت نعــل اســب در زمــان خــود بســیاری از کارشناســان اروپایــی را بــه هــاج و واج انداخته بــود. مهندس جهانگیــر درویــش طراح نامــدار ایــن اســتادیوم آن روزها در آستانه برگزاری بازیهای آسیایی تهران به خبرنگار اطالعات چاپ هفتم شهریور 1353 گفته بود »این استادیوم برای سی هزارنفــر جای قانونی نشســتن قــرار داده و ضریــب اضافه بر گنجایش آن 15 درصد اســت و جای تماشــاگران ایســتاده نیز 15 درصــد در نظــر گرفته شــده اســت. تمام پلــکان بینندگان مسابقات هشتاد درصد پشت به غرب طراحی شده و بقیه در شــمال و جنــوب هســتند تــا بعــد از ظهرهــا آفتــاب مزاحــم تماشــای مسابقه نباشــد. در قسمت شــرق یک زمین فوتبال برای پروفسیونلیستها )حرفهایها( در ابعاد 90 در 120 متر کــه هنــوز در تهران وجــود نــدارد طراحــی گردیده کــه هنگام برگــزاری نمایشــات ملی به میــدان مرکزی اضافه شــود«. به گفتــه آقــای درویــش »در طراحی اســتادیوم شــرق، راه ورود مردم به ورزشــگاه با مسیر ورزشــکاران و ورودی تشریفات به کلــی جدا بوده و مســتقل از یکدیگرند و در کمال راحتی برای تنظیم وقت برای حضور مردم در استادیوم و ورود تشریفات بــه جایــگاه مخصــوص هیچگونــه مشــکلی نداشــته و هیــچ تالقیای باهم نداشــته باشــند. راه ورود مردم به استادیوم، از شــمال و غــرب و جنــوب پیشبینــی شــده و راه جایــگاه مخصوص، از شــرق است و با یک رامپ اتومبیلرو، مستقیم بــه جایــگاه مخصــوص ارتبــاط دارد. ورودی تشــریفاتی در نزدیکی پیســت هلیکوپتر مســتقر شــده و همیشــه بــرای امور تشــریفات آزاد است. ورزشکاران نیز از ورودی مخصوصی در شــرق اســتادیوم وارد ســرویسهای بهداشــتی و رختکنهای مخصــوص خــود شــده و از زیرزمیــن و از طریــق راهــرو مخصوصــی در دو طرف، وارد زمین مســابقات میشــوند که هیچ گونه تالقیای با راههای مردم و تشریفات ندارند. اســتادیوم تختــی فعلــی و فــرح آباد ســابق در منطقه شــرق تهــران در دامنــه کوههــای شــرقی پایتخــت )قصرفیــروزه، ســلیمانیه، افســریه و فرح آباد( واقع شــده و نســبت به مرکز تهــران حدود 300 متر اختالف ســطح دارد. این ورزشــگاه به تمام شــهر تهــران- از پاالیشــگاه شــهرری تا شــمیرانات و به طرف غرب تا فرودگاه مهرآباد- دید باز و کاملی دارد. از نظر مهندس درویش آرشــیتکت خوشذوق این ورزشــگاه هوای این ناحیه همیشــه صاف و ســالم بوده و مناســبترین محل تهران برای فعالیتهای ورزشــی اســت. آقــای درویش تمام پارکینگهــا را در خــارج از حصــار فعالیت داخلی اســتادیوم پیشبینــی کــرده و در ســه نقطــه شــمال و غــرب و جنــوب اســتادیوم منظور کرده اســت. تمام پارکینگها ردیفبندی و باغچهبندی و درختکاری شده و حرکت اتومبیل سواران فقط در جهات تعیین شــده امکانپذیر اســت. همچنین در مقابل هــر پارکینگی باجه مخصوص بلیت فروشــی بــه تعداد کافی ً به پنجاه کیوســک میرســد. همچنین قــرار گرفتــه که جمعــا ورودی تماشــاگران طوری طراحی شــده که از وقوع بازارسیاه بلیــت فروشــی جلوگیــری کنــد. آنهــا طــوری تعبیه شــدهاند کــه بعد از کنتــرل و ورود تماشــاگران بــه اســتادیوم، دیگر راه بازگشت و امکان فروش بلیت ندارند. همچنین خروجیهای عریضی برای پایان مسابقه در نظر گرفته شده که عرض آنها در مجموع 140 متر اســت و میتواند در پنج دقیقه، سی هزار تماشــاگر را از ورزشگاه تخلیه کند. در طراحی پارکینگها این نکته نیز مد نظر قرار گرفته که هنگام خروج جمعیت، امکان کشــش خیابانهای اصلی محفوظ بماند و منجر به راهبندان در راههای اصلی نشود.« مهنــدس جهانگیــر درویــش فرزنــد ســعداهلل خــان درویــش- از مبــارزان 2 نهضــت جنــگل- بعد از آنکــه در خرداد سال 1345 از ســوی مملکتداران برای تهیــه و تنظیــم طــرح اســتادیوم شــرق تهــران برگزیــده شــد در آن زمانهــا بــا وجود فعــال بودن در حوزه معماری ایتالیا هنوز به شــدت جوان مینمود. سفارش دهنــدگان اســتادیوم شــرق در واقــع این پــروژه را بــا توجه به نیازهای آتی ابرشهر در حال گسترش تهران انتخاب کردند تا نه تنها برای جوانان مناطق شــرق پایتخت بلکه به ویژه برای ورزش بانــوان مــکان مناســبی تهیه شــود. پیشــنهاد ســاختن اســتادیوم فــرح آباد در خرداد به درویش واگــذار و او از مرداد همین سال طراحی استادیوم را به مرحله اجرایی در آورد و از ســال 1348عملیــات ســاخت آن را بعــد از تحقیقهــا و پژوهشهــا و مشــورتهای بســیار بــا آرشــیتکتهای ایــران و اروپا، آغاز کرد. اســتادیوم فرح آباد که برای بازیهای آسیایی 1974 تهــران تکمیــل و بــه مرحله بهره برداری رســید در این گردهمایــی تاریخــی بــه عنــوان دســت راســت ورزشــگاه تازه تأســیس آزادی عمل کرد. جالب اینکه در همان زمانها هم اســتادیوم فــرح آبــاد بــا ورزشــگاه معــروف المپیــک مونیــخ مقایســه میشــد. روزنامه اطالعات در شــماره هفتم شهریور 1353 خــود از مهنــدس جهانگیر درویش خواســت پیرامون وجــوه مشــترک فنــی و معمــاری ایــن دو ورزشــگاه ایرانــی و آلمانــی ســخن بگویــد و او چنیــن خاطر نشــان کرد کــه: »این وجوه تشــابه چنــان به هم نزدیک اســت که بعضــی افراد به اشتباه تصور کردهاند که طرح ورزشگاه شرق تهران اقتباس از نقشــه ورزشــگاه بینالمللی مونیخ شــده اســت. در حالی که پروندههای امر و مصوبه مسئوالن دولتی و نقشههای موجود در بایگانــی ســازمانها بازگوکننــده ایــن حقیقــت اســت کــه ورزشــگاه فرح آباد تهران حدود ســه ســال زودتــر از آنکه فکر ایجــاد اســتادیوم المپیــک مونیخ مطــرح گردد تدوین شــده اســت.« درویش میگوید »حدود دو ســال پس از اتمام طرح اســتادیوم فــرح آبــاد یعنــی در ســالهای 1968 و 69 طــرح اســتادیوم مونیخ برای برگزاری المپیک 1974 به کنکور گذاشته شــد و در ســال 1968 در مجلــه WOHNEN and BAUEN مقالــهای در مــورد اســکلت پوششــی کابلــی تحــت عنــوان اســتادیوم ســی هزارنفری تهران به چاپ رســید. اصول طرح پوشــش کابلــی مونیخ درســت نقطــه مقابل طرح اســتادیوم فــرح آبــاد بــوده اســت.« مهنــدس درویــش تفاوتهــای دو اســتادیوم را از نظر شــکل هندســی، پیلونها و سیستم نصب نیــز مــورد تحلیــل قــرار داده و دربــاره هزینههــا و مخــارج و پوشــشهای دو ورزشــگاه گفت »طبق اســناد المپیک مونیخ مخارج آن استادیوم به علت تغییرات و سیستمهای انتخاب شــده در حیــن اجــرای کار حدود پنج برابر بیشــتر تمام شــده اســت و کلیــه مصالح آن در آلمــان و کابلها از فرانســه تهیه شــدهاند اما در استادیوم شــرق تهران اختالف برآورد قیمت در ســال 1346 و قیمــت اجرای آن در ســالهای 1352 و 53 کمتر از سه درصد تغییر کرده که آن هم به خاطر مصالحاش بــوده اســت. کلیه مصالحی کــه در ایــران قابل تهیــه نبوده از ایتالیا و فرانسه آورده شده است.« اســتادیوم فرح آباد کــه در حالت نرمال گنجایش مقدماتی 30122 نفر را داشــت 3 و در عین حال میتوانســت در بازیهای حســاس چیزی حــدود دو برابــر آن را به صورت نشســته و ایستاده در خود جای دهد بعد از انقالب به ورزشگاه تختی تغییر نام داد. در حالی که در ذهن سازندگان نخســتین این اســتادیوم چیزی به عنوان الهــام گرفتن از تاج همســر شــاه جایگاهــی نداشــت، رســانههای یللــی و تللــی و شــایعه ساز ورزش ایران در دهههای بعد در نهایت بیدقتی نوشتند که این ورزشگاه از شکل تاج همسر شاه ساخته شده و نیز از استادیوم مونیخ الهام گرفته است! در حالی که دو سال قبل از آنکه اســتادیوم مونیخ به فکر سازندگان آن خطور کند مهندس درویش طرح آن را نهایی و به تصویب رســانده بود. مجموعه ورزشــی فرح آباد با حدود صد هکتار زمین، فضای مناســبی بــرای ورزشــکاران حرفــهای و صرف اوقــات فراغت اهالی شــرق پایتخت بود؛ یک استادیوم کامل متشکل از یک زمیــن فوتبال چمــن، یک پیســت دوومیدانی از نــوع تارتان، زمیــن شــماره ۲ ،چهــار زمین چمــن تمرینــی و دوازده زمین خاکی، شش زمین تنیس خاکی، سالن سرپوشیده با امکاناتی برای رشــتههایی چون فوتســال، بســکتبال، والیبال، هندبال، ژیمناستیک و بدنسازی بانوان و نیز استخر و سونا. با این همه میتوان چنین گفت که نخســتین ورزشگاه ساخته شده با سیســتم کابلی در جهان اگرچه روی افکار کمال گرای مهنــدس ایرانــی ســاخته شــد امــا گفته میشــود محاســبات پوشش فضا توسط فرانسویها و مدلسازی سیستم کابلی در دانشــگاه ســاری Surrey انگلســتان و پلی تکنیک لندن انجام گرفــت و ســپس بــا کمک نیــروی یــدی مهندســین و کارگران الجزایری- که برای فرانســویها کار میکردند- عملیاتی شد. بــا این همــه اما نوآوریهای مهندس درویش چه در ســامانه پوشــش کششــی و چــه در اســتخوانبندی بتنــی، نــام او را در حوزههای بینالمللی اعتبار بسیاری بخشید. جهانگیــر درویــش پســر و نور دودیده ســعداهلل خــان درویش -از مجاهدان نهضت جنگل- در بســیاری از وجوه ایدهآلیسم حرفهای خود نســب به پــدر برده بود. حاال همان پســر بعد از رســیدن به کهنســالی درصدد نگارش و چــاپ دوکتاب درباره پدر و اســتادیوم خودســاختهاش فرح آباد برآمده تا نام هر دو را در تاریــخ به ابدیت وصل کند. جهانگیرخان که در تابســتان داغ 1312 در بــاغ بــزرگ پــدری واقــع در ورامین - کــه بعدها کارخانجات قند در آنجا ســاخته شد- به دنیا آمد بعد از آنکه تحصیــات مقدماتی خــود را در البرز و هدف تمام کرد و دوره مقدماتی ۲ ســاله معماری را در ســالهای میانی دهه سی در دانشــکده هنرهای زیبای دانشــگاه تهران به پایان رساند آنگاه برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و کارشناســی ارشــد خود را از دانشــکده معمــاری شــهر رم گرفت؛ او دوره دکتــرا را نیز در ســال ۱۳۴۱ در دانشــگاه پلی تکنیک شــهر تورین ایتالیا گذراند و فعالیتهــای حرفهایاش را در حوزه معماری ایتالیا، ایران و آمریــکا آغــاز کــرد. آقــای درویــش در ســال ۱۳۴۴« مؤسســه معمــاری درویــش« را در تهــران و 18 ســال بعــد در ایتالیــا تأسیس کرد. مهندس خوشفکر ورامینی در سال ۱۳۴۵ بعد از آنکه آوازهاش به وطن رســید به درخواســت مقامات بلندپایه ســازمان تربیــت بدنی وقت، طراحی و ســاخت بنای شــگفت انگیــز ســازه کابلــی ورزشــگاه فرح آبــاد )تختــی( تهــران را به عهده گرفت. اجرای تمام و کمال سازه شگفتانگیز فرح آباد ابتدا چنان از ســوی پیمانکاران نامــدار آلمانی به عنوان کاری غیرممکن و محال به نظر میرســید که با اصرار و اغراقشــان میخواســتند مهنــدس ایرانــی از این پروژه غیرممکن چشــم ً در آن زمانها بپوشد و یا راه حلهای سازه را تغییر دهد. ظاهرا شرایط چنین پروژههای بلندپروازانهای در جهان چندان قابل تصور نبود و به نظر نمیرســید که ســازهای متشــکل از کابل با آن دهانههای وســیعش به راحتی راحــت الحلقوم قابل اجرا باشــد. البتــه وقتــی پای جــان و جگر وســط باشــد همــه کارها شــدنی اســت. مهندس جهانگیر نیــز که در این میــان به ویژه در ایســتادگی و رویاپردازی به پدرش ســعداهلل خان رفته بود؛ در برابر حرف مهندسین اروپایی از پای ننشست و به همراهی همســرش ماریــزا کــه او نیــز دکترای معمــاری داشــت دل به دریــا داد. در حالــی که هنوز در ایــران هیچ پیمانــکاری دانش و تــوان انجــام چنین پروژه مدرنی را نداشــت و حتــی کارگران ً متخصصــی نیــز بــرای کار در چنیــن ســازه پیچیــدهای نســبتا آمــوزش ندیــده بودنــد پســر ســعداهلل خــان طراحــی، اجرا و مدیریــت پــروژه این ســازه را خود بــر عهده گرفــت و در کمتر از ۵ ســال یــک تنه و بــا وجود تمــام مشــکالت غیرقابل پیش بینی از نوع جهان ســومی که ریشــه در حسدورزیها، تنبلیها و دزدیدنهــای زیرجلکی از بودجه پروژه داشــت جنگید و این محصول ویژه را که بزرگترین سازه کابلی خاورمیانه نام گرفته بود باالخره به بهره برداری رســاند. شــاید او در کتابی که امروز دربــاره اســتادیوم فــرح آبــادش نوشــته اســت از پیگیریهای رئیــس چشــم آبی تربیــت بدنی وقت نــادر جهانبانی نوشــته باشد که وقتی به پاکدستیها و سالمت و خوشفکری مهندس ایرانــی ایمــان آورد چقدر برای رفع مشــکالت و موانع ســر راه او چارهســاز شــد. تیمســار جهانبانی رئیس تربیت بدنی وقت از آنجــا دل به آرمانهای تمیز مهندس متشــخص ایرانی داد که یک بار در سرکشــیهای هفتگیاش به کارگاه، دیده بود که مهنــدس درویــش در حــال فریاد زدن اســت. گفته بــود اینکه داد زدن نــدارد جناب؟ مهندس گفته بود »حضرتعالی از این داربست ۲۸ متری با من باال بیا تا ببینید داد زدن دارد یا نه؟« جهانبانی آن ارتفاع را با مهندس جوانش باال رفته بود و آنجا مهندس درویش دســتش را داخل یک تکــه بتن کرده، بیرون ُر آورده، به او نشــان داده و گفته بود »ببین بتن را با یونولیت پ میکننــد، ایــن کار داد زدن دارد یــا نــه؟« در آن لحظــه بعد از آنکه یک تکنســین انگلیسی هم که مأمور سوراخ کردن بتن با لیزر بوده حرف او را با ســرش تأیید کــرده بود آنگاه جهانبانی دســتش را روی شــانه مهندس گذاشــته و گفته بــود از من چه میخواهــی؟ مهنــدس گفته بود »هیچ. من از شــما هیچ چیز نمیخواهم فقط در صورت امکان هر یکشنبه ساعت ۷ صبح ۱۰ دقیقه به اینجا سر بزنید تا این پیمانکارها از حساسیت شما به این کار باخبر شوند.« جهانبانی روی قولش ایستاد و تا پایان پروژه هرگز بازدیدهای ده دقیقهای خود از استادیوم فرح آباد را رها نکرد و پیمانکارها با دیدن او حساب کار دستشان آمد کــه اگــر از درویش هم نمیترســند از تیمســار چشــم آبی باید هراس به دل راه دهند. درویش یاد گرفت بســیاری از کارهای سخت را در همین بازدیدهای رئیس ورزش کشور انجام دهد. آن روزها هنوز مهندســینی با پاسپورتهای انگلیش، آمریکن و ایتالیــان بودند که ســعی میکردند مهنــدس یکدنده ایرانی را قانــع کنند کــه از این پــروژه غیرقابل تحقق دســت بردارد و پــی ســازههای آب و ناندار و ســهلتر برود. در یکــی از همین سرکشــیهای جهانبانی بود کــه درویــش دوزاریاش افتاد که مهندســین فرنگی تکیهها را اشــتباهی ساختهاند و باید عوض شــود. تیرهایــی بــا دهانههــای ۲۵ متری، کــه میخواســتند با داربســتها ســر تیرها را در اســتادیوم به آن بزرگی حدود ســه ســانتیمتری بــاال بکشــند و ایــن کار شــاقی بــود. کارگزارانی که ُر کــرده بودند و بتنها را کم گذاشــته بودند تکیههــا را خراب پ حاال باید با لیزر سوراخش میکردند و کمبود آهنها را جبران میکردنــد و قالــب آن را بــا فلــز میگذاشــتند. ایــن چیزهــا با تمام سختیشــان البته دست اندازهای کوچکی بودند که پسر ســعداهلل خــان از آنهــا باکی نداشــت چــون بــه راه و فکر خود ایمان داشت. حــاال را نــگاه نکــن کــه همیــن مــرد 87 ســالهای کــه اســتادیوم فــرح آبــاد را بــا 4 هزینــهای معــادل 190 میلیــون تومــان ســاخته اســت در ســبک معمــاری خود همیشــه عاشــق تئــوری و فلســفه »استقامت تحت اشکال مقاوم« بوده است. او در سال 1345 بعــد از آنکــه پیشــنهاد مقامــات باالدســتی مملکتــی را برای ساخت ورزشگاه شرق تهران پذیرفت ابتدا به آلمان سفر کرد تــا پیمانکار برجســته و خوش ســابقهای برای خــود پیدا کند. هنــوز آن روزهــا را بــه یاد میآورد کــه پیمانکار ژرمــن، او را به شــام دعوت کرد تا مهندس ایرانی را به دســت شستن از این پــروژه غیرممکــن تشــویق کنــد چــون از نظــر آن آلمانــی ســختکوش نیز ساخت چنین ســازه مدرنی در ایران غیرقابل تحقق به نظر میرسید. او اما هر چه به درویش برای انصراف ّ اصــرار کــرد مهنــدس ایرانــی را در راه پیــش رو مصرتــر دید. درویــش بــرای اطمینــان پیمانــکار آلمانــی حتی او را کشــان کشــان بــه انگلیس بــرد تــا از کارخانه کابل ســازی این کشــور بازدیــد کــرده و نــوع ســاخت کابــل را از نزدیــک ببینــد بلکــه خاطرجمــع شــود و ایــن همــه انــرژی منفــی خــرج مهندس بلندپرواز ایرانی نکند. درویش در ادامه راه کارگران الجزایری را که دارای شــناخت و سابقه کار روی ســازههای کابلی بودند به کار گرفت تا به پروژهاش اطمینان خاطر بیشتری پیدا کند. سازهای با گستره 254 متری که بزرگترین گستره در یک سازه کابلــی در دنیا به شــمار میرفــت. او تمام کدهــای مربوط به فاندیشــنها را از آلمان و هلنــد و دانمارک روی هم ریخت تا بتوانــد فرمولی اختراع کند که پنــج میلیون کیلو را داخل بتن کنــد. آن روزهــا برخــاف آلمانیهــا کــه همــهاش از ناامیدی حرف میزدند یک مهندس چشــم آبــی آمریکایی که بعدها