باید امشب چشم از این افسانه بر میداشتم
عشق را از این دل دیوانه بر میداشتم
باید امشب نقشهها و نقشهای مست را
از خیال بال این پروانه بر میداشتم
من کجا رفتن کجا اندوه دل کندن کجا
من کجا دست از سر آن شانه بر میداشتم
بر میداشتم
لحظهای حتی اگر دست من دل تنگ بود
دست از این تصمیم بیرحمانه بر میداشتم
بر میداشتم
اشکهایت را شمردم دانه دانه قبل خواب
کاش میشد از غمت یک دانه بر میداشتم
خواب رفتی کاش خواب آخرت را لااقل
از کنار بالشت دزدانه بر میداشتم
من کجا رفتن کجا اندوه دل کندن کجا
من کجا دست از سر آن شانه بر میداشتم
بر میداشتم
لحظهای حتی اگر دست من دل تنگ بود
دست از این تصمیم بیرحمانه بر میداشتم
بر میداشتم