برای منی که از حدود پنجسالگی شیفتهی فوتبال شدم و مانند دیگر عاشقان حقیقی این ورزش جادویی، جهانی در ورای جهان خود را در آن یافتهام؛ هیچچیز شیرینتر از بهیادآوردن خاطرات فوتبالی نیست. خاطراتی شیرین یا حتی تلخ که مرا سوق میدهند به دوران طلایی و تکرارنشدنی کودکی و آن شوروشوق خاص!
نقش مشترک اکثر این خاطرات، یک اعجوبهی چپ پا و کوتولهی آرژانتینی بود، چه بسیار شبهایی که با جادوی بغلپاهای استثناییاش شب را با خیالی راحت و دلی خوش به پایان رساندم و چه بسیار نیمهشبهایی که با دلی پر از او غرق گریه شدم
در طی این حدوداً ۱۳ سال، شاید خیلیها بودند که برای من فراتر از یک بازیکن یا یک ستاره حساب میشدند، از ابراهیم توره؛ مهاجم سیهچردهی سنگالی که جادوی نهان در پاهای باریکش من را با سپاهان، آشنا کرد، تا محرم نوید کیا؛ آن مرد پر افتخار و دوستداشتنی که مرا عاشق سپاهان و رنگ زرد طلایی کرد؛
در میان تمامی این افراد اما یک نفر مانند خورشید میدرخشد، یک آرژانتینی که دیدن چهرهی او در هر بازی دلم را گرم میکرد، من آن سالها بارسا را به مسی میشناختم، اصلاً فوتبال را با مسی میشناختم، هنوز هم مسی برایم نمادی کامل و بینقص از روح فوتبال است
سبک خاص دریبلهایش، شوتهای استثنایی پای چپش، جاذبهی استثنایی کفشهایش که هر توپی را از هر جایی به خود جذب میکرد و در یککلام؛ فوتبال خاص، استثنایی و درعینحال ساده و روانش مرا عاشق فوتبال کرد.
این جملهی معروف را شاید همه شنیدهاید که رونالدو نتیجهی تلاش و مسی حاصل استعداد خدادادی است
برای همین رونالدو برای من قابلتحسین اما مسی قابل پرستش است او واقعاً خدای فوتبال است!
به یاد دارم که در همان ایام شیرین، چه اندازه از روزی میترسیدم که مسی در بارسلونا نباشد؛ حالا بیش از ده سال گذشته و به جایی میرسیم که مسی حتی در فوتبال نباشد، آن روز را شاید بتوان روز مرگ فوتبال لقب داد!
شاید هم دوباره پسرک ماجراجویی زاده شود تا پا جای پای لئو بگذارد دوباره به فوتبال زندگی ببخشد و مثل مسی با توپ عشقبازی کند، کسی چه میداند؟ شاید همانطور که مسی ظهور کرد تا کسی دیگر از مارادونا یاد نکند، اعجوبهای هم بیاید تا تلخی سالهای بدون مسی را از یادمان ببرد
حزب استاریون ⭐