اختصاصی طرفداری | در نیمه دوم دیدار مهم لیگ هلند در روتردام میان فاینور و آزد آلکمار، تصمیمم را گرفتم. هیاهو و سکوها را رها کردم و از خیر و محبت علیرضا خان جهانبخش گذشتم و به سالن VIP رفتم تا به تماشای دیدار مهم هفته لیگ برتر در استمفوردبریج بنشینم. تصمیم درستی بود. خیلی درست. اصلا پشیمان نیستم. وقتی هم بازی تمام شد و علیرضا خان آمد اصلا به روی خودم نیاوردم که بازی را نیمه کاره رها کرده ام.
گپ و گفت پایانی بعد از مسابقه با مرد جوان، گرم و گل و زندهدل ایرونی مزه بیشتری از خود مسابقه داشت.
قصد بود از لیگ هلند، فاینورد و جهانبخش، و اوضاع باورنكردنی آژاکس امستردام مطلبی بنویسم. اما باز هم نشد…كه نشد.
مثل همیشه بماند برای بعد...
کول پالمر؛ خنجر زد!
هوای افتضاح، فشار بیوقفه و اوج هیجان در بالاترین درجه. نتیجه ۴-۳ است، پنالتی در دقیقه ۹۵. مرد جوانی به نام کول پالمر در برابر دروازهبانی که تا چندی پیش هم تیمی او بود پشت توپ قرار گرفته. وظیفهای دشوار و مسئولیتی سنگین. ظاهراً هیچکس و هیچچیز جلودار او نیست.
بهاینترتیب آخرین خط داستان کوتاه و قابلتوجه یک بازیکن ۲۱ساله خط میانی نوشته شد. یک امتیاز حیاتی برای باشگاه جدید او، چلسی. دومین نتیجه بزرگ مقابل یکی از رقبای اصلی در فاصله یک هفته. در حقیقت این امتیاز بسیار بیشتر از اینها ارزش و قیمت دارد.
پالمر تا اواخر تابستان بازیکن سیتی بود. سپس، خیلی ناگهانی، او را به چلسی فروختند، جایی که او بهسرعت خود را نهتنها بهعنوان بهترین بازیکن باشگاه لندنی، بلکه بهعنوان کسی که گرت ساوتگیت، سرمربی تیم ملی انگلیس درباره او صحبت میکند، تثبیت کرد.
پپ گواردیولا، سرمربی سیتی، زمانی که در مصاحبه مطبوعاتی روز جمعه در مورد پالمر از او سؤال شد، ظاهراً در مورد کل ماجرا کمی بدخلق به نظر میرسید. به هر شکل گواردیولا ادعا کرد؛ به پالمر برای بازی در این فصل قول داده.
چیزی که گواردیولا اکنون احساس خواهد کرد بدون شک آمیزهای از تأسف و خشم است. پالمر از دستپروردههای سیتی است، و از شش سالگی در باشگاه حضور دائمی داشته است. ماندهام، بعدازاین همه سال، زمانی که بازیکنی پرواز را انتخاب میکند، آیا آرزوی سفر به خیر و سلامتی، در خواست زیادی است؟
شاید غرور گواردیولا اجازه نمیدهد تا اعتراف کند در مورد این یکی تصمیم درستی نداشته است. از قضا، پالمر نقشی کلیدی در مستکنندهترین و مهمترین بازیِ عمرِ جوانش داشت. بههرحال این نهمین بازی او در لیگ برتر بود، شش بار برای چلسی و سه بار برای سیتی. نادیده نگیریم این خنجری کاری از پالمر به قلب سیتی و گواردیولا بود. ضربه برندهای به کسانی که او را بارور کردند؛ ولی باور نکردند.
دیداری چون ماهی قزل آلا
مبارزه در بریج، مانند ماهی قزلآلا در رودخانهای بود که دائماً و بیوقفه به هر سو میپرید بیآنکه کسی بداند در تور کدام تیم خواهد افتاد. با فرضیه همیشگی و معمول سیتی واقعاً باید بازی را میبرد. آنها سه بار از چلسی پیشی گرفتند، اما موفق نشدند لندنیها را کاملاً از پای در آورند.
بعد از سوت پایان، مائوریسیو پوچتینو، سرمربی چلسی، با فریاد زدن مقابل داور چهارم به رختکن رفت. حقیقتاً معلوم نیست مربیان چگونه به خود حق میدهند این گونه رفتار کنند. این پایانی بد برای دیداری غیرقابلپیشبینی و دیدنی بود. بااینحال، با نگاه به فوتبال، احتمالاً پوچتینو چیزهای زیادی از این بازی یاد گرفت و باورهایش جان بیشتری گرفت.
زمانی که چلسی دوباره با گل نیکولا جکسون بازی را ۳ بر ۳ کرد، به نظر میرسید تیتر اخبار را از آن خود خواهد کرد. اما یک گل دیرهنگام توسط رودری که با برخورد با پای سیلوا به گوشه دروازه نشست، سیتی را بار دیگر جلو انداخته بود. داستان تکراری همیشگی. اگرچه گل دقیقه ۸۶ رودری هم پایان نبرد نبود.
پس از آن، بیآنکه بدانیم، ضربه به ضربه، قدمبهقدم، ثانیه به ثانیه، لحظهبهلحظه، پایانی غیرقابلباور و طوفانی، مانند باران بیامان لندن را برای پالمر و چلسی شکل میگرفت. تنها سه دقیقه از هشت دقیقه وقت اضافه گذشته بود. روبن دیاس در محوطه جریمه آرماندو برویا، یار تعویضی چلسی را سرنگون کرد.
شگفتزدهام، درحالیکه همه حیرتزده بودند، مرد جوان تصمیم گرفته بود پنالتی را شلیک کند. در آن شرایط اصلاً به نظر نمیرسید حتی ذرهای نگران باشد. در اندام و چهره او میدیدیم، حتی لحظهای شک و تردید وجود نداشت، اصلاً. میدانستیم پنالتی را بر تور خواهد نشاند.
کدام چلسی، کدام سیتی؟
پیروزی چلسی در دوشنبه گذشته مقابل تاتنهام در شرایط خاص و نامشخص و مضحکی به دست آمد، از این رو حدس این که کدام چلسی را در مقابل بهترین انگلیس خواهیم دید کار دشواری بود.
وقتی سیتی گل اول را با پنالتی هیولای گلزن خود، ارلینگ هالند به ثمر رساند هنوز درگیر بازی فاینورد بودم. تا به خودم بجنبم تا بهسوی سالن بروم، ۴ دقیقه بعد سیلوا گل تساوی را زده بود. بیتعارف بگویم، طرف من مشخص بود. برای همه لیگ، باخت یا تساوی سیتی مناسبتر است. تیمهای قدرتمند و موفق، مانند سیتی همیشه مخالفان بیشمار خود را دارند. شک نکنید من مخالف آنها نیستم، اما این میل و اشتهای فوتبالی برای رقابتی تنگاتنگ تا پایان فصل است که اهمیت دارد.
بههرحال با تماشای تکرار صحنه خطای پنالتی سیتی، میان هالند و مارک کوکوریا در لپتاپ هم نفهمیدم کدامیک پیراهن دیگری را میکشد. ظاهراً در آغاز هالند این حرکت را انجام داده است و به همین دلیل وقتی داور دیدار، آنتونی تیلور برای پنالتی سوت زد، برای کوکوریا قبول آن سخت و دشوار بود. موردی که به نظر میرسید ٥٠-٥٠ است، به این دلیل بعید بود با VAR تغییر کند، و خوب، تغییر هم نکرد.
مطمئناً دخالت نکردن VAR مانند گذشتهها میدان عمل بیشتری به داوران میدهد. پنالتی هالند با آرامش بسیاری نواخته شد، جای تعجب هم ندارد. بهترین گلزن است.
درعینحال که سیتی مالکیت توپ را در اختیار داشت، چلسی بهاندازه کافی توانسته بود خط میانی آنها را پشت سر بگذارد. امید و آرزوی شیرهای لندن زودتر از آنچه که تصور میکردند محقق شد.
هنگامی که پالمر مانع از حرکت دفاعی هالند در تیرک دروازه شد، سیلوا توانست از عمق زمین بدود و بدون هیچ چالشی ضربه سر خود را به تور ببافد. از آن گلهایی که رضایت بسیاری به پوچتینو و دستیارانش میداد. مطمئنم که در زمین تمرین روی آن کار شده بود و از این رو حتم دارم، این گل، سیتی را بیشازپیش آزار داد. خوب میدانند باید بهسادگی بهتر از این دفاع میکردند.
سیتی با تنظیم مجدد، به بازی بازگشت. فیل فودن، با یک پاس بلند فوقالعاده هالند را راه انداخت، اما ضربه هالند به تور کنار دروازه نشست. سپس خود فودن توپ پیچ داری را از فاصله ٢٠ متری با کمی اختلاف از دست داد. بااینحال، بازی در عین چربش سیتی، بسیار باز و عجیبوغریب به چشم میآمد. سیتی بههیچوجه دوست ندارد درگیر بازی از این سر زمین، تا آن سر زمین شود. تیم گواردیولا همیشه به دنبال کنترل و آرامش است. ولی آنچه در بازی با چلسی دیدیم چیز دیگری بود.
دراینبین، چلسی تحت هدایت سرمربی جدید خود بهآرامی در حال رشد است و زمانی که آنها شش دقیقه قبل از نیمه اول فرصتی برای حمله به سیتی از سمت راست به دست آوردند، معطلش نکردند. برای اولین و آخرین بار در طول مبارزه چلسی از سیتی پیش افتاد. استرلینگ با گل و نمایش خود در طول بازی مقابل تیم سابق، ظاهراً قصد دارد بار دیگر جایی در تیم انگلیس برای خود دستوپا کند.
استمفوردبریج غرق در شادی شده بود. چلسی مدتها است در برای تیم های واقعاً بزرگ خط و نشانی نکشیده و هیچ یک از آنها را به دردسر نینداخته است، دو گل در فاصله ده دقیقه برابر سیتی گواردیولا برای شعلهور شدن تمامی فصل آنها کافی به نظر میرسد. بهزودی خواهیم دید!
حفظ فاصله یک گل
هنوز ٥٠ دقیقه یا کمی بیشتر باقی مانده بود. برتری چلسی، نهتنها پیش از پایان نیمهی اول از بین رفت، بلکه در آغاز نیمه دوم بار دیگر آنها عقب افتادند. دردسری برای پوچتینو. تیم او با توپ خوب بازی میکرد، سریع و مستقیم بود و به طور غیرعادی (نسبت به سایر موارد این فصل) شانسهای خود را به گل تبدیل کرده بود.
اما در مقابل، سیتی بهسادگی موقعیتهای زیادی خلق میکرد. وقتی همکاری آلوارز و فودن و پاس کوتاه او، هالند را در یک متری دروازه قرار داد و نروژی غولپیکر به طور غیرمتعارفی توپ را به بیرون زد، چلسی بسیار خوششانس بود.
دیگر سیتی همیشگی را داشتیم و شاید برای اولین بار احساس میکردیم کنترل مناسب و تقریباً کاملی دارند. جرمی دوکو میتوانست روی ضد حمله کار چلسی را یکسره کند. ضربه مستقیم او به چنگ سانچز افتاد. او در جستجوی پنالتی خود را هم پرتاب کرد و کاملاً بجا جریمه شد. اما به نظر میرسید گل چهارم بهزودی خواهد رسید.
بااینحال، چلسی به تهدیدات کموبیش خود ادامه میداد. تنها امید حفظ فاصله یک گل بود. آنها در طول بازی کنترل زیادی بر توپ و زمین نداشتند، بااینحال پالمر میتوانست یکی از گلهای برتر فصل را به ثمر رساند؛ زمانی که سه بازیکن سیتی را جانانه شکست داد؛ اما ادرسون، ما و چلسی را از یک گل دیدنی محروم کرد.
چلسی به هر شکل خود را زنده نگاه داشت و سپس در ٢٣ دقیقه مانده به پایان، مردان پوچتینو یک بار دیگر، عملاً و جدا وارد بازی شدند. از اینجا به بعد هر گل و نتیجه پایانی کسی را متعجب نمیکرد.
شوت کانر گلگر احتمالاً باید توسط ادرسون کنترل میشد؛ اما دروازهبان برزیلی بهتازگی به دلیل مصدومیت تحت درمان قرار گرفته بود و از طرفی بارش بیرحمانه باران و خیس شدن توپ و زمین باعث یک مهار ناقص شد. توپی حاضر و آماده برای جکسون که برای اولین بار در صحنه بود تا در ریباند، چهارمین گل خود در هفت روز را به ثمر رساند.
بلافاصله در میتوانست برای چلسی بار دیگر روی پاشنه بگردد. حرکت عالی استرلینگ در سمت راست، مالو گوستو را که تازه به زمین آمده بود در موقعیتی استثنایی قرار داد، اما ضربه او شتابزده و وحشتناک بود. مرد فرانسوی لحظه شکوه خود و چلسی را نابود کرد و نتیجه بازی همچنان 3-3 مانند و ماهی قزلآلای فراری از دستان چلسی و سیتی لیز میخورد.
پایان نبرد
با بارش باران بیامان دقایق پایانی، پوچتینو مجبور شد برای پاک کردن چشمانش حولهای درخواست کند. او نمیخواست حتی یکلحظه از نگاه به تیم خود که آرامآرام رشد میکند غافل باشد. بهزودی چلسی یک تیم، یک گروه منسجمتر و قابل حسابتر خواهد بود. منظرهای دیدنی که پوچتینو به هیچ شکل حاضر نبود از تماشای آن دست بردارد.
درحالیکه گواردیولا بهوضوح از آنچه در لحظات پایانی میدید حالش بههمخورده بود. در میان داستان رقابت طولانی این دو، طی ٣٠ سال گذشته بهعنوان بازیکن و مربی، تقسیم غنائم در این دیدار برای مربی آرژانتینی حکم و طعم پیروزی در مقابل نابغه اسپانیایی داشت.
چهار دقیقه مانده به پایان بازی، چلسی تساوی را در دست داشت؛ ولی ضربه رودری که با تغییر کامل مسیر توپ وارد دروازه شد تمامی حسابهای سادهدلان را بر هم زد. سیتی را هرگز نباید دست کم گرفت.
اما با پنالتی دقیقه ٩٥، حکایت دیدار سیلآسای بریج، دیگر نه به گواردیولا تعلق داشت و نه به پوچتینو، حتی دیگر به چلسی و سیتی هم ربطی نداشت، از آن نقطه به بعد، این داستان کول پالمر بود که باید نوشته میشد. نگاه، تمرکز، قاطعیت و یک دنیا اعتمادبهنفس.
پالمر بهراستی داستان کوتاه، زیبا و فراموشنشدنی خود را نوشت. کوبنده بود و بهیادماندنی.
مانند خود مسابقه؛ نفسگیر و بی امان مانند باران که همچنان میبارید... بیآنکه قادر باشد خاطره این دیدار را در دل ما بشوید و محو کند.