شنیدم ماهی ، وُ هم شاهی
میان دلبران ، بت صاحب ، دلان ، خدا
شنیدم ماهی ، وُ هم شاهی
میان دلبران ، بت صاحب ، دلان ، خدا
گفتم که غمخواری شوی
جانم ، در روز جدایی
شمع شب تارم شوی
جانم ، ترسم که نیایی
نه دلم ، بردی تو
نه غمم ، خوردی
دلم آزردی ، به خدا
نادیدنِ رویت می کُشدم
آن سنبل مویت می کِشدم
نه دلم ، بردی تو
نه غمم ، خوردی
دلم آزردی ، به خدا
نادیدنِ رویت می کُشدم
آن سنبل مویت می کِشدم
نادیدنِ رویت می کُشدم
آن سنبل مویت می کِشدم