به زاری من کنم صد جور فسانه
ز دوری من بگیرم باز بهانه
ز فریادم شدش اگاه سه شهری
که من باید برم دیوانه خانه
گهی باناز گه لاتی روم راه
گهی غربی شوم گه حزبِ الله
نه چون یوسف ولی همچون کبوتر
روم بالا گهی گه بر ته چاه
شود شاید کاین شمع فروزان
رود اخر به تندی سمت پایان
که روزی باز خاموش بگردد
نگردد شاپرک از نور گریزان