ولنتاین، ممنون ما لیگ قهرمانان را داریم.
عادت داریم همراه این جمله به داشته بینظیر خود، به جادوی همیشه همراهمان و به عشق قلبی مان فخر بفروشیم. از آن تیترهای مخصوص سایت طرفداری ست و البته بخش بزرگی از فرهنگ همیشگی طرفداران شیفتهی فوتبال در سرتاسر دنیا. جایی که عاشقانهها با نوعی دیوانگی همراه میشوند و رفتارها باعث جا خوردن اطرافیان. جملهی اریک کانتونا را مرور میکنیم "شما میتوانید همسر خود را تغییر دهید اما تیمتان را هرگز" و جملات دکتر صدر عزیز که مانند یک امر بدیهی در شرح جملهی شاه اریک میگفت :
"خیلیها در دنیا طلاق میگیرند، مجددا ازدواج میکنند و.... اما هیچوقت نمیبیند یک طرفدار منچستریونایتد بعد از چند سال طرفدار لیورپول شود. یک بارسایی هوادار مادرید شود.... "
اغراق شده یا حقیقی، حسی درونی یا واقعیتی در بیرون، داستان عشق، فوتبال همسران و پشت صحنهی زندگی عاشقانهی بازیکنان داستانی دیگر است. چیزهایی در اینجا با طرفداران فرق دارد. مردانی که آخر هفتههای شان به کلی به باشگاه تعلق دارد. سفرهایشان با برنامهی رقابت بین قارهای فیکس میشود. و تابستانها، در آغاز تعطیلات مجبورند یک ماه تمام در اردوی فشرده و دور از خانواده سفیران کشور خود در آوردگاه های بزرگ باشند. عکسها و فیلمهای عاشقانهی فوتبالیستها و همسرانشان، فوتبالیستها و زندگی خصوصی شان، فوتبالیستها و مناسک درونی و در یک کلام پشت صحنهی زندگی یک فوتبالیست قهرمان که برای قهرمانی جام جهانی میجنگد بدون نیاز به توضیحی مفصل چیزهای زیادی را شرح میدهد.
هفتهی قبل، یکی از همین مجموعهها پس از سالها از لابلای آرشیوی ارزشمند بیرون آمد و قابهای آن برای اولین بار. در برابر چشم عاشقان عاشقانههای فوتبال قرار گرفت. مجموعهای بینظیر از عکسهای پشت صحنه قهرمانی تیم ملی فرانسه در .جام جهانی 1998 فرانسه اثر استفان مونیه.
مونیه، در همان سال، مستند چشم دوخته بر آبیها، از پشت صحنهی وقایع تیم ملی را برای کانال پلاس فرانسه ساخت اما عکسهای او از قابهای آن مستند، سالهای سال در آرشیو شخصی مونیه خاک میخورد. تا ژانویه 2024 و زمانیکه مونیه تصمیم گرفت عکسها را به طور عمومی منتشر نماید.
عکسهایی که در آن خبری از رنگ و لعاب معرکه آن تورنمنت، لباس شطرنجی بر تن داور شوکر، لباس سرخ بر تن حمید استیلی، رنگ نارنجی لباس دنیس برکمپ در استادیوم ولودروم، یک تکل معرکه از تاریبو وست استایل چیلاورت، بکام، استویچکوف و هاجی برای نواختن یک ضربه ایستگاهی.شادی گل ماندگاری از مایکل اوون، زامورانو در کنار سالاس، بیرهوف و کلینزمن، و رقابت میان رونالدو و زیدان نیست. این آخری، نه در لباس آبی رنگ با خطوط عالی سفید و قرمز روی آن و نه روی زمین و آسمان در تکاپوی نواختن یکی از آن دو ضربه سر تاریخی ست. قابهای
قهرمانان فرانسوی، در مجموعهی مونیه، با شمایل دیگری به تصویر درآمده. هیچکس به دوربین نگاه نمیکند. هیچکس لباس رسمی بر تن ندارد. هر کدام مشغول زندگی روزمرهی خود هستند و تمامی عکسها، سیاه و سفید با منبع نوری مرموز گرفته شدهاند.
ابتدا به بخشی از دنیای فوقالعاده عکسهای مونیه وارد خواهیم شد، سپس مصاحبهی کوتاهی از او با جدیدترین شماره مجلهی 11freunde آلمان را و بعد از آن قسمت دوم آلبوم عکسها. بله، این ولنتاین ماست!
ماموریت انجام شد! زین الدین زیدان و یوری ژورکائف پس از برد 2-1 برابر کرواسی همراه با همسران خود
یک روز پیش از از فینال جام جهانی، بازیکنان تیم ملی فرانسه با آرامش در بخش مارکوسیس استراحت می کنند. دوچرخه سواری، ماهیگیری و ....
یک پک دیگه بهش بزن فابین!
"هیچ گاه با قرار قبلی بریا عکاسی از بازیکنان نمی رفتم." مونیه
امه ژاکه، سوار بر هواپیما در حال بازگشت از اردوی تیم در فنلاند
"او یک رویاپرداز بود. و ه میشه و همه جا در حال یادداشت برداری" مونیه
زیدان پس ازا خراج در بازی با عربستان، تنها در رختکن نشسته، تنها که نه، مونیه نیز آنجاست.
مصاحبه مکس دینکلیکر از مجله 11freund با استفان مونیه
آقای مونیه، چطور در سال 1998 به شما اجازه داده شد اینقدر به تیم نزدیک باشید و عکس و فیلم از آنها تهیه کنید؟
به خاطر سابقهی من. من پیش از آن در بین گروههای متفاوتی حاضر بودم. یک بار در کریسمس، در کلیسایی در بیت لحم، با لباس راهبه ها عکاسی میکردم. بی آنکه سربازان اسرائیلی متوجه حضور من باشند. و یک بار دیگر، در یک مدرسه در حومهی شهر، در قامت یک شاگرد بی آنکه شاگردان و معلمان متوجه شوند با آنها زندگی، و عکسها و فیلمهای خود را تهیه میکردم. بزرگترین توانایی من، به رنگ محیط درآمدن بود. چیزی که باعث شد مسئولین کانال پلاس فرانسه برای ساخت این مستند به سراغم بیایند.
چطور مسئولین تیم ملی را متقاعد نمودید؟
اولین دیدار من با مدیران تیم در کلرفونتین عالی بود. امه ژاکه در آن جلسه به من گفت:
"پسران من، برای فتح جام جهانی در سرزمین خود خواهند جنگید. آنها میتوانند اولین نسل فرانسوی باشند که به این جام رسیده. این مسابقات زندگی همه را تغییر خواهد داد پس باید کسی باشد تا تمام این لحظات را ثبت کند. تو میتوانی چنين کاری را انجام دهی؟
من پاسخ دادم مطمئن باش امه
او یک مستند در قالبهای روتین نمیخواست و این تخصص من بود.
آیا ساختن چنین چیزی راحت بود؟
بازهم به حرفهای آن جلسه اشاره میکنم. ژاکه پرسید:
"چند نفر خواهید بود؟"
من کوله پشتی ام را برداشتم، دوربینم را از آن درآوردم و با اشاره به دوربین جواب دادم، من و او!
پس از آن همه چیز منظم و درست پیش رفت.
یعنی تمام فیلم را بدون گروه فیلمبرداری گرفتید؟
من یک دوربین با میکروفون همراه آن داشتم. همچنین یک میکروفون گیره دار جهت ضبط مکالمات طولانی. هر از چندگاهی نیز با یک دوربین عکاسی کوچک ساده، عکسهایی میگرفتم. فقط برای آرشیو شخصی خودم.
رابطهی بازیکنان با شما چگونه بود؟
اولین ملاقات با آنها، در دامنههای آلپ و کمپ تمرینی تیم بود. ژاکه من را به تمام بازیکنان معرفی نمود و خواست خودم را به آنها معرفی کنم. من برخاستم و گفتم:
"من یک انسان خبره در عرصهی فوتبال نیستم. اشتباهاتی خواهم داشت. اما مثل یک گلدان چینی که زود بشکند هم نیستم. پس هرگاه حس کردید اخلالی در کارتان به وجود میآورم، صمیمانه به من اطلاع دهید...." پس از آن، لوران بلان به سمتم آمد و گفت به تیم خوش آمدی
در عکسهای شما، بازیکنان به شدت راحت به نظر میرسند. گویی دوربینی در کار نیست.
چون همیشه مرا با دوربین دیده بودند و به آن عادت داشتند. در هرثانیه. هنگام صبحانه، دوربین دور گردنم آویزان بود. در تمرین، هتل، وقتی بازی دیگر تیمها را در هتل کنار هم میدیدیم. در رختکن که جایم کنار در و در کنار فابین بارتز بود. در آن زمان، جوان بودم و میتوانستم 48 ساعت یکسره بیدار بمانم. آنقدر همه جا در مقابلشان حاضر بودم و عکس میگرفتم که برایشان عادی شده بود. انگار جزئی از محیط اردوی تیم بودم. و این باعث شد هر گاه دوربینم بالا میآید، برایشان چیز غیر عادی نباشد. زیر دوش. در اتاقشان در هتل.....
در یکی از عکسهای شما، فابین بارتز، بدون لباس روی تختش نشسته و در حال خواندن کمیک و سیگار کشیدن است. شخصیت او چطور بود؟
یک انسان بسیار دلپذیر. همیشه با روحیهای خوب. همیشه آماده خندیدن و خنداندن شما. او به عنوان دروازه بان نقش ویژهای در تیم داشت. همه میدانستند او هرازچندگاهی پکی به سیگار میزند. اما این مطلب به یک حاشیه در تیم تبدیل نشد. او هرگز در حضور بقیه سیگار نمیکشید و نمیخواست تنشی به وجود آید. فقط ناگهان میدیدی بعد از دوش گرفتن ناگهان بارتز ناپدید میشد. مربیان دلیل آن را میدانستند. من برای شکار همین لحظه در آنجا حاضر بودم.
و دربارهی زیدان. شما بیش از هر خبرنگازی در آن سالها به ستارهی تیم نزدیک شدید
قبل از شروع بازیها، هنوز زیدان ستارهی اول تیم نبود. ما فقط میدانستیم او بازیکن خاصی ست. من جذب شخصیت او شدم. انگار یک آهنربا بود. شبیه قهرمانان افسانهی با کاریزمای خاص خودش. من عاشق عکس او در بازی با عربستان هستم.....
همان عکسی که پس از اخراج از بازی، تنها در رختکن نشسته؟
دقیقا. بازیکنان در چنین لحظاتی پرخاش میکنند. لباس خود را پرت میکنند. به اطراف ابدهان میاندازند و به جایی لگد میزنند. اما زیزو آرام زمین را ترک کرد. وارد رختکن شد. لباسهایش را عوض کرد و در گوشهای در حود فرو رفت. اصلا انگار نه انگار من و دوربینم آنجا هستیم. او به خوبی میدانست فردای آن روز مطبوعات چه غوغایی به راه خواهند انداخت. به او خواهند تاخت. انتقاد، نابودی تیم.... اما زیدان آرام آنجا نشست. و دو هفته بعد، جام جهانی را به فرانسه هدیه داد.
وقتی به آن پنج هفته کنار تیم فکر میکنید، چه تصویری در ذهنتان پررنگ میشود؟
روز قبل از بازی فینال. تیم به بخشی کوچک در حومه پاریس رفته بود. جایی به اسم مارکوسیس. با طبیعتی زیبا و خانههای ویلایی کوچک. برخی از بازیکنان دوچرخهسواری میکردند. گروهی در میان درختان میدویدند. بارتز و ژورکایف مشغول ماهیگیری بودند و لوران بلان، که از بازی در فینال محروم بود، میتوانست اسبسواری کند. همه آرامشی درونی همراه با شور و شعف بازی نهایی را توامان داشتند. حس واقعی یک تعطیلات شیرین
و به عنوان آخرین سوال، آیا تهیهی چنین عکسها و مستندی امروز امکانپذیر است؟
از نظر تئوری، یک خبرنگار میتواند به یک تیم اینقدر نزدیک شود. اما مشکل امروز، پیچیدگی بیش از حد قوانین، قراردادهای تجاری و شبکههای اجتماعی ست. کافیست تصویری از یک بازیکن که با آدیداس قرارداد دارد، با لباس راحتی نایکی منتشر شود. کافیست بطری نوشابهای جلوی یک بازیکن، با فدراسیون فوتبال قراردادی نداشته باشد. اینها باعث میشود. شاید امروز دوربینها بیشتر و بیشتر شده باشند اما شما مجبورید همه چیز را در یک قالب ببینید. در فیلم من هیچ سانسوری وجود ندارد. لازم نبود از هیچ برند و نشان تجاری مجوز بگیرم. میتوانستم عکسهایی را که میخواهم تا مدتها نزد خود نگه دارم. و البته، موفقیت تمام اینها، یک دلیل دیگر دارد. خب، راستش من خوش شانس بودم که فرانسه قهرمان جهان شد و قابهای من، راوی داستان قهرمانان جهان!
قسمت دوم عکسها
خبری از اینترنت، چت و ارسال عکسها نیست. زیرو با تلفن صحبت میکند و دوگاری بیکار!
سوژهها و عکاسها! زیدان، ترزگه، دسایی، پیرس، هانری و دیومده با روحیهای خوب در اردوی فنلاند.
صبح روز بازی فینال؛ لیلیان تورام، پس از درخشش در نیمه نهایی آمادهی بازی موهایش را میتراشد. آرایشگر: کریستین کارمبو
12 جولای 1998؛ لبوف، دسایی و بلان.
کاپیتان دشان به مدافعان راجع به مهار رونالدو، پیش از بازی فینال صحبت میکند.
و چند ساعت بعد،
فرانسه با شکست 3-0 برزیل قهرمان جهان میشود. همه در مقابل دوربین استفان مونیه