در این مطلب به نقد و بررسی فیلم تلماسه 2 خواهیم پرداخت. اثر علمی تخیلی دنیس ویلنوو که قسمت دوم از اقتباس رمان فرانک هربرت است و با تکیه برا المان های قسمت اول و اضافه کردن مفاهیم و ویژگی هایی جدید به یک شاهکار علمی تخیلی و اقتباسی حماسی تبدیل شده است. با ما همراه باشید.
******************
اطلاعات فیلم
کارگردان: دنیس ویلنوو
بازیگران: تیموتی شالامی، زندایا، ربکا فرگوسن، جاش برولین، خاویر باردم، فلورنس پیو، آستین باتلر، دیو باتیستا، استلان اسکاشگورد، کریستوفر واکن، آنا تیلور-جوی
خلاصه داستان: فیلم دوم به بررسیِ سفر اسطورهایِ دوک پل اتریدیز میپردازد که با قدرتهای روشنبینی خود میتواند بشریت را به آیندهای بهتر راهنمایی کند. پل در حال حاضر با چانی و فرمن متحد شده است و در مسیر جنگ انتقام از توطئهگرانی قرار میگیرد که خانوادهٔ او را نابود کردهاند. پس از به دستگرفتن کنترل امپراتوری و مواجههشدن با یک انتخاب بین عشق زندگیاش و سرنوشتِ تمام جهان، او تلاش میکند تا از آیندهای وحشتناک جلوگیری کند، که فقط خودش میتواند آن را پیشبینی کند
مدت: 165 دقیقه
رده سنی: PG-13
راتن تومیتوز: 93
متاکریتیک: 79
IMDB: 8.8
**************************
دنیس ویلنوو با همان قسمت اول اقتباس تلماسه در سال 2021 نشان داد که می تواند بهترین وجهه تلماسه را در سینما به نمایش بگذارد. المان هایی که او در فیلم اول استفاده کرد مخاطب را به تصویر خیره می کرد. استفاده از تضادی بی همتا که این اقتباس را بی نقص می کرد و توانست عملکرد موفقی داشته باشد هرچند که میتوانست درخشش بیشتری هم داشته باشد. ویلنوو می دانست که نمیتواند رمان 896 صفحه ای فرانک هربرت در یک فیلم به نمایش بگذارد؛ پس او فیلم اقتباسی از رمان را به دو قسمت تقسیم کرد تا بتواند روایت بهتر و منظم تر و به دور از شتاب زدگی داشته باشد. در قسمت اول او دنیای پیچیده و مجذوب کننده ای را نشان می داد که تلفیق داستانی حماسی مخاطب را برای قسمت دوم منتظر گذاشت. قسمت اول یک شاهکار علمی تخیلی بود و یکی از بهترین فیلم های دهه اخیر بود و قسمت دوم حتی از قسمت قبلی هم بهتر و پربارتر بود که شاید بتوان گفت چون نیمه دوم رمان هم مهیج تر و جذاب تر از نیمه اول است اما درکل قسمت دوم حتی پیشرفت محسوس و البته قابل توجهی نسبت به قسمت اول داشت که دلایل مختلفی در این اتفاق اثرگذار بود. قسمت دوم چیزهای جدیدی را به داستان اضافه کرد که در قسمت اول دیده نمیشد و البته عکس این هم گاهی دیده میشد.
قسمت اول ما را وارد فضایی کرد که تاکنون تجربه آن را نداشته ایم و عملکردی خوب و قابل تامل داشت اما یکی از دلایلی که قسمت دوم را نسبت به قسمت اول برتر می کند اضافه شدن کاراکترهای جدید است که فیلم هم به خوبی از تمام پتانسیل آنها استفاده می کند و در شخصیت پردازی چیزی کم ندارد و البته نقش آفرینی فوق العاده بازیگران هم در این موثر بوده است و حتی میشود گفت که تمام بازیگران این اثر نقش آفرینی بی نقص و ایده آلی داشتند که بر جذابیت آن می افزود که پختگی کاراکترها همراه با بازیگران را نسبت به قسمت قبل به نمایش می گذاشت. نکته بعدی اینجاست که ویلنوو سعی کرد که تفاوت قسمت اول و دوم را کم کند تا فضای اقتباس از یک رمان را حفظ کند و در این امر هم موفق بوده. در قسمت دوم هم مانند قسمت قبل شاهد جلوه های ویژه خیره کننده و فیلمبرداری و تدوین و صداگذاری و طراحی صحنه و طراحی لباس استادانه و ماهرانه ای بودیم که مانند قسمت اول لایق کسب جایزه اسکار هستند و همچنین موسیقی حماسی و بی نظیر این اثر که توسط هانس زیمر ساخته شده بود که بسیار با فضای فیلم همانند قسمت قبل مطابق بود و حس حماسی همراه فیلم را به مخاطب بیشتر القا می کرد که لایق یک اسکار در بخش موسیقی مانند قسمت قبل هست. در واقع چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ ساختار این فیلم کامل است و حتی میتواند جوایز اسکار دیگری را هم کسب کند.
عملکرد بی نقص بازیگران قابل ستایش است. همه تیم بازیگری کاملا با نقش هایشان مطابقت دارند؛ تیموتی شالامی یک منتخب و تنها راه نجات، ربکا فرگوسن یک مادر در راه بالابردن فرزندش، زندایا یک معشوقه مخالف عاشق، جاش برولین یک جنگجوی وفادار و منتقم، دیو باتیستا یک دشمن زیر تیغ، خاویر باردم یک حامی همیشگی، استلان اسکاشگورد یک امپراتور بی رحم و شرور و حتی تیم بازیگری جدید؛ فلورنس پیو دختر یک امپراتور و خواهان صلح و البته یک راوی برای داستانش، کریستوفر واکن یک امپراتور خودخواه و در نهایت آستین باتلر که بازی بی نقصش او را لایق جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد می کند که یکی از بهترین نقش آفرینی هایش را در این فیلم انجام داده است و کاریزمای بزرگی را به قسمت دوم داده که در قسمت قبل کمتر دیده می شد. حتی حضور کمتر از یک دقیقه ای آنا تیلور-جوی هم بی نظیر است. این فیلم همانطور که قبلا هم گفتم از نظر تیم بازیگری هیچی کم ندارد. از نظر صحنه های اکشن هم به خوبی آنها را حفظ کرده و صحنه های نبرد به یادماندنی دارد. البته تنوع مکانی کمتری نسبت به قسمت اول دارد که آن هم دوباره به بحث اقتباسی برمی گردد. روندی که در قسمت اول دیدیدم دقیقا مطابق قسمت دوم هست و البته قسمت دوم به دلیل اینکه بخش آخر اقتباس از کتاب است لحظات حماسی تری را نسبت به قسمت قبل می سازد. همچنین رنگ بندی و البته شات های قسمت دوم قرمز و قسمت اول آبی هستند که تضاد رنگی جذابی نسبت به قسمت اول میسازد که با توجه به داستان هردو قسمت این رنگ بندی قابل تامل است که ارتباط زیادی با فضای داستان ایجاد می کند و عمق بزرگی از لحاظ بصری به این اثر داده است.
*حاوی اسپویل*
داستان مانند نیمه دوم رمان با پیوستن پل و مادرش به فرمن ها آغاز میشود و در طول داستان روند تغییر و تحول پل اتریدیز و مقام منتخب اوست که درمیان مردم به عنوان لسان الغیب در نهایت شناخته میشود. فراز و فرودهای رابطه چانی و پل تا پایان فیلم احساس میشود که هم وزن با فراز و فرودهای روایت فیلم است. شخصیت رابان با بازی دیو باتیستا خفیف تر از قسمت قبل به نمایش گذاشته شد و در نهایت هم به راحتی توسط گورنی هالک کشته شد که البته به این دلیل بود که فیلم میخواست شخصیت Feyd-Rautha را به عنوان شرور محوری جایگزین او کند. روند کشته شدن شخصیت های شرور و دشمنان هم تا حدودی باعجله بود ولی نبردنهایی پل اتریدیز و Feyd-Rautha بسیار خوب کار شده بود و حس هیجانش حفظ شده بود ولی کشته شدن دو شخصیت دیگر شتاب زده و سریع بود. همچنین پایان بندی این اثر هم تا حدودی شتاب زده بود ولی خب به رمان وفادار بود هرچند که این وفاداری نسبت به قسمت قبل کمتر شده بود ولی بازهم حفظ شده بود. درواقع در پایان شخصیت قهرمان، پل اتریدیز کم کم داشت به شخصیت منفوری تبدیل میشد. احساس خیانت توسط چانی شاید توسط مخاطبین هم حس میشد. فیلم با ندای چانی برای کرم های غول پیکر تمام شد ولی سوالات زیادی را برای مخاطبین به جا گذاشت ولی درکل سعی در وفادار بودن به منبع اقتباسش بود ولی پایانش که متفاوت تر از کتاب بود (ترک کردن پل توسط چانی) تا حدودی غیرقابل باور بود و که ضربه قابل توجهی به پایان آن زد
*پایان اسپویل*
چه در رمان و چه در قسمت اول هم ریشه ها و اشارات مذهبی و تقلید از رسومات کشورهای مختلف و ادیان دیگر دیده میشد و در این قسمت اینها پابرجا مانده بود و حتی بیشتر هم شده بود و در حفظ ماهیت اصلی تلماسه موثر بود. ترکیب بیابان و مذهب و المان های ژانر علمی تخیلی و رنگ بندی منحصر به فرد در این فیلم حفظ شده بود و همان تضاد جنگ و آرامش دوباره در آن دیده میشد. همان شروع و پایان و همان شات های آشنا در قسمت قبلی. همچنین صحنه های حماسی در قسمت دوم بیشتر از قسمت قبل بود و واقعا حس یک حماسه بزرگ را در مخاطب تداعی می کرد. به خصوص صحنه های کرم سواری که شکوه بزرگ این اثر را نشان می داد. استیون اسپیلبرگ، کارگردان بزرگ سینما بعد از تمجید از این فیلم گفته است: "صحنهی سواری پاول روی کرمهای شنی غول پیکر «یکی از بهترین صحنههایی است» که تاکنون دیده است"
این اثر قابل ستایش است و سبک بصری و روایی منحصر به فردش همه را به وجد آورده است و حالا پس از پایان فیلم همه منتظر Dune Messiah و بازگشت دنیس ویلنوو هستند تا ببینیم بعد از یک پرش 12ساله ویلنوو چطور داستان را روایت می کند. رمان Dune Messiah ناامید کننده ظاهر شد اما ویلنوو اعلام کرده که بهترین قسمت تلماسه خواهد بود. ببینیم ویلنوو می تواند از ناامیدکننده ترین رمان بهترین فیلم را بسازد یا خیر؟ برای یافتن پاسخ این سوال حداقل تا سال 2027 باید منتظر بمانیم.
قسمت دوم تلماسه به کارگردانی دنیس ویلنوو یک شاهکار بصری و روایی است. شاهکاری حماسی و علمی تخیلی که با پیشرفت نسبت به قسمت اول یکی از بهترین فیلم های دهه اخیر و یکی از بهترین فیلم های علمی تخیلی تاریخ است.