اختصاصی طرفداری | مدام به انواع و انحا مختلف به ما یادآوری میشود که تاریخیترین جام جهان مهمترین آنها نیست. آرامآرام و تکهتکه سعی میکنند قدیمیترین مسابقات حذفی جهان را از درون تهی کنند، از ریخت و قیافه بیندازند و از شور و عظمت آن بکاهند.
با این اوصاف در ومبلی چشم و دل سیر که همه چیز را به چشم دیده است، کاونتری، تیمی از چمپیونشیپ به چمن سبز و درخشان ورزشگاه پای میگذارد و بهترین هدیه ممکن را به ما ارزانی میکند.
با ذوق همیشگی به تماشای دیدارهای حذفی مینشینم؛
منچستریونایتد تیمی از لیگ برتر در برابر حریفی از دسته پایینتر که تا مرحله نیمهنهایی پیش آمده است. این برخوردها طعم و هیجان متفاوتی به همراه دارد؛ کوچولو در برابر بزرگه. ضعیفتر در مقابل قدرتمند.
اگر در دور پیش یونایتد و لیورپول دیداری استثنایی و فراموشنشدنی با نتیجه ۳-۴ را به ما هدیه دادند، اما در انتها لیورپول، لیورپول است و منچستر، منچستر. پرافتخارترین تیمهای جزیره که فصلبهفصل نزاعی پایانناپذیر دارند.
اما این یکی هرازگاهی روی میدهد و این روزها بهندرت چنین هدیهای دریافت میکنیم. فوتبال در بهترین حالت خود. در خانه شما را میزنند و یک بسته زیبا، پر از جادوی اِف اِی کاپ به شما هدیه میکنند؛ سه ساعت درام پر جذبه، غیرممکن و تکرارنشدنی در آن گنجانده شده است.
در میان آن هیاهو و شور آیا واقعاً مهم بود چه کسی برنده از میدان خارج میشد؟ درآنواحد، خوب هم بله و هم نه!
در پایان ١٢٠ دقیقه بازی و بعد از ضربات پنالتی، واکنش بازیکنان منچستریونایتد همه چیز را آشکارا بیان میکرد. وقتی راسموس هویلند، مهاجم جوان یونایتد، پنالتی پنجم برنده را زد بهعین دیدیم، تعدادی از بازیکنان یونایتد مثل مستها در تاریکی شب، جشن پیروزی و راهیابی به فینال جام حذفی را برگزار میکردند که به قول دوستی که اتفاقاً هوادار یونایتد است؛ انگار سهگانه را تصاحب کردهاند و این در حالی بود که نیمی از هم تیمی دیگر، احساس خجالت داشتند. احتمالاً احساس میکردند این پیروزی شایسته جشن و شادی نیست.
هری مگوایر و تعدادی دیگر تصمیم گرفتند، برای ابراز همدردی با بازیکنان کاونتری که در دایره مرکزی زمین ناامیدانه و مغموم چمباتمه زده بودند، روی آوردند. مطمئناً اقدامی مردانه و سخاوتمندانه بود. روحیه ورزشی و آنچه معنای واقعی ورزش را نشان میدهد، اما این حرکت، درعینحال سیگنال روشنی بود از آنچه در زمین روی داده بود؛ پیروزی که فقط نام پیروزی را بر خود دارد؛ بدون افتخار، خالی از شکوه، بردی که آغشته به شکست و خفت است!
برخی از بازیکنان یونایتد برای دست دادن به سوی بازیكنان كاونتری رفتند،
…در حالی که برخی دیگر از جمله آنتونی برای جشن پیروزی به سمت هویلاند دوید.
و سپس در نیمه راه ایستاد و دستش را روی گوشهایش برد، کاری كه در میان فوتبالیست ها به عنوان یک عمل بیکلاس و غیرورزشی محسوب میشود. این حادثه توجه وسلی اسنایدر، ملی پوش سابق هلندی را كه در زیگو اسپورت هلند شاهد بازی بود را به خود جلب کرد و به شدت از بازیکن ٢٤ ساله برزیلی انتقاد کرد.
آنتونی باید به خاطر کاری که انجام داد شرمسار باشد. او باید به جای این کار، مستقیماً از زمین بیرون می رفت. براستی امیدوارم منچستریونایتد در فینال ٥-٠ از سیتی شکست بخورد.
گریم سونس Graeme Souness نیز پس از بازی، خرید ٨٥ میلیون پوندی یونایتد را مورد انتقاد قرار داد.
منچستریونایتد تیم با کلاسی است، و رفتار انتونی شایسته این تیم نیست. این رئال مادرید نبود که شما حذف کردید. کاونتری بود، تیمی از چمپیونشیپ
شکوه و افتخار در ومبلی به جام حذفی و کاونتری سیتی تعلق گرفت. جامی که بار دیگر در این ماه، به دست قدرتمندان و مسئولین اتحادیه فوتبال در راهروها دستبهدست شد، شاید به کاونتری سیتی، نماینده ضعفا و فقرای فوتبال، الهام جاندار و جانانهای بخشید.
درحالیکه پس از ٧٠ دقیقه، با نتیجه ٠-٣، مغلوب و تسلیم حریف لیگ برتر خود هستید، بازگشت کاونتری برای چنگ زدن به پیروزی در این دیدار نیمهنهایی همتایی ندارد. وقتهای اضافه که میتوانست و میبایست با گل برای آبی آسمانیها تمام میشد به ضربات پنالتی کشیده شد.
جایی که نتیجه ٣ بر صفر طی ٢٠ دقیقه بهتساوی رسیده بود.
این شاید یکی از بهترین و شگفتانگیزترین دیدارهای تاریخ ومبلی باشد. طی سالیان دراز چیزی شبیه به این و با این سناریو ندیده بودم. آیا چیزی شبیه به این داشتهایم؟ خیلی مطمئن نیستم.
گلهای الیس سیمز، یک ضربه منحرف شده از کالوم اوهار و سپس یک پنالتی توسط حاجی رایت در دقیقه ٩٣، تیم اریک تن هاخ یونایتد را به گروهی ناتوان و سرگردانتر از همیشه تبدیل کرد.
از آن لحظه به بعد، کاونتری میتوانست همه چیز را به دست آورد. ما نیز، حتی طرفداران یونایتد چنین فرضیهای داشتند.
و در حقیقت در آخرین دقیقه وقت اضافه، کاونتری به آنچه مستحق بود، دست پیدا کرد. ٤-٣ و بازگشت به ومبلی و مبارزه با سیتی به حقیقت پیوسته بود. احتمالاً به جز هواداران بسیار یونایتد در سراسر جهان، همهوهمه آرزوی چنین موفقیتی را برای تیمی در قالب و اندازههای کاونتری و مربی بنام رابینز، آرزو میکردند.
رابینز روزگاری با گل خود در همین جام حذفی برای منچستریونایتد، سر الکس فرگوسن را از خطر اخراج شدن از پست خود نجات داده بود؟!!
قبل از این گل، سیمز دقایقی قبل ضربه خود را به سبک جف هرست در جام جهانی ٦٦، به زیر تیرک دروازه یونایتد کوبیده بود.
در دقیقه ١٢٠ رایت برای آخرین بار از سمت چپ باقدرت و زیبایی نفوذ کرد و توپ را به ویکتور تورپ دانمارکی سپرد. کاونتری ٤ یونایتد ٣. باید اقرار کنم بعد از مدتها بغضم ترکید.
همه تصور کردیم بزرگترین تغییر و چرخش نتیجه در تمام عمر دوران ومبلی به وقوع پیوسته است.
یا اینطور فکر میکردیم!
در صندلی و سکوهای ومبلی، هواداران جوان، میانسال و مسنترها و کودکان خردسال درحالیکه سربازان خجالتزده و شکستخورده یونایتد در زمین دراز کشیده بودند، از خوشحالی اشک میریختند.
جادوی جام حذفی و معجزه غیرقابلتصور روی داده بود.
اما VAR لعنتی ناباورانه یونایتد را نجات داد. رایت حدود یک سانتیمتر در آفساید بود.
این بار هیچکس نمیخواست باور داشته باشد. تصمیم و تشخیص VAR «یکی از بهترین لحظات تاریخ جام حذفی» را نابود کرده بود.
سه تصمیم غلط VAR چند ساعت پیشازاین دیدار، بازی مهم اورتون و فارست را به گند کشید و دلیلی برای اعتراض شاید بچه گانه فارست شد که بیانیهای را انتشار داد.
بماند که درباره آفساید میلیمتری VAR و گل کاونتری در این دیدار، هواداران ادعا میکنند؛ تصویر بزرگشده نشان میدهد خطوط آفساید از وسط پای بازیکن منچستریونایتد کشیده شده است و گل پیروزی کاونتری بهناحق رد شده است.
همه آنهایی که میخواهید تکنولوژی در بازی نقش داشته باشد، و VAR نقش اول در درامای فوتبال و ورزش محبوب ما را بازی کند؛ این هدیهای برای همه شما در آن بسته زیبای پستی بود!
اینجاست که میبینیم در جستجوی رسیدن به کمال به چه سرزمینهایی پا گذاشتهایم که ما را با خود برده است.
گریههای دیروز و هقهق امروز اثری ندارد. دیگر خیلی دیر شده است.
کاونتری تا این حد به فینال و نبرد پایانی با منچسترسیتی نزدیک شده بود که ماه آینده در همین زمین برگزار میشود. بازگشتی برای کاونتری به ومبلی برای چنین فینال بزرگی وجود ندارد.
ولی نمایش کاونتری در قلب خود جلال و جبروتی داشت که دل فوتبالدوستان واقعی را ربود و همه برای چند ساعتی هوادار و شیفته این تیم میانههای غربی انگلستان شدند.
نزدیکی میلیمتری کاونتری به شکوه کامل مترادف با ذلت یونایتد و مربی آنها، تن هاخ بود که تا چه حد به فلاکت کامل نزدیک شدند.
شکی نیست، سرمربی یونایتد محکوم به فنا است، ولی اگر تیم تن هاخ در اینجا شکست میخورد احتمالاً تن هاخ یک روز هم جان سالم به در نمیبرد و همین امروز به آمستردام بازمیگشت.
سر جیم رتکلیف، سهامدار اقلیت جدید یونایتد، پس از دویدن در ماراتن لندن بهموقع خود را برای تماشای بازی به ومبلی رسانده بود و در جایگاه ویژه نشسته بود. حتم دارم آرزو میکرد ای کاش روی میز ماساژ میماند. تماشای این بازی یک تضعیف روحیه تمامعیار ولی آموزنده بود.
مانند تن هاخ، یونایتد هم با آغاز مصیبتبار در ضربات پنالتی، جان سالم به در برد، کاسمیرو برزیلی با یک پاننکای ناامیدکننده توپ را مستقیماً به سمت بردلی کالینز دروازهبان کاونتری شلیک کرد. سپس کاونتری دو پنالتی خود را توسط رایت و تورپ به ثمر رساند تا هواداران یونایتد در سکوهای خود کاملاً تسلیم، برافروخته و بیصدا شوند. در این مرحله، بسیاری از آنها تقریباً بیتوجه و بیعلاقه و بیتعصب به نظر میرسیدند.
تعجبی ندارد. نتیجه ماهها و سالها کاهش استانداردها و انتظارات چنین بلایی سر هواداران یونایتد آورده است.
به هر شکل، این یک مورد قابلتوجه بود و ما شاهد آن بودیم.
این بیتفاوتی ناگهان با ازدستدادن دو پنالتی توسط اوهار و سپس کاپیتان بن شائف کمی تغییر کرد. دیوگو دالوت، کریستین اریکسن، برونو فرناندز و سپس هویلند پنالتیهای خود را به ثمر رساندند تا یونایتد به فینال راه یابد و بار دیگر مانند سال پیش به مصاف بخش ابی پوش منچستر بشتابد.
در اینجا بود که این نمایش و تئاتر خیرهکننده ورزشی به پایان رسید.
البته کاونتری برای رسیدن بهسختی کار کرده بود. نه فقط در این فصل بلکه در سالهای پیش از آن که با تقلا و مشکلات بسیاری همراه بود.
در میان هرم فوتبال انگلیس، همیشه با مشکلات مالی در لبه پرتگاه قرار داشت، و گاهی اوقات بازیهای خانگی را در استادیومهای دیگری انجام میداد که متعلق به خودشان نبود.
با آغاز بازی برای مدتی به نظر میرسید که رابینز و بازیکنانش درحالیکه حتی ردپایی در بازی نگذاشته بودند، اینجا را ترک خواهند کرد. نیمه اول کاملاً یکطرفه بود. کاونتری حتی یک شوت خوب نداشت یا موقعیت مناسبی به دست نیاورده بود و اگرچه تغییر از پنج مدافع به چهار مدافع در نیمه دوم به آنها کمک کرد تا در وقت دوم جای پای خود را محکم کردند، اما یونایتد با گل فرناندز در دقیقه ٥٩ به گل سوم رسید و همه چیز رسماً پایانیافته به نظر میرسید.
رابینز برای مدتی طولانی با ظاهری ناامید در کنار زمین پرسه میزد. به این فکر بودیم این فرصتی است که از آن خوب استفاده نشده است، و نبرد پیش از آغاز، پایانیافته است.
اما تغییر کرد. همه چیز تغییر کرد و حقیقتاً به نحوی کاملاً باورنکردنی تغییر کرد.
در ٢٢ دقیقه - از دقیقه ٧١ تا ٩٣، کاونتری بعدازظهر محتوم و تحقیرآمیز خود را به یک عظمت سِحر کننده و جادویی تبدیل کرد.
کاونتری چیزی برای ازدستدادن نداشت. با یک گل از ناامیدی محض به امید و باور رسید. در برابر یونایتد مانند مبتدیان غیر حرفهای وحشتزده شد، به لرزه افتاد، مردان آبیپوش بیتجربه ترس را در چشمان یونایتد دیدند و جرئت گرفتند و تقریباً یونایتد را تکهتکه کردند.
از آن به بعد تا ضربات پنالتی کاونتری تیم بهتری بود. یونایتد شکرگزار بود کار به پنالتی رسیده است، جایی که ناباورانه، تیر دروازه و VAR، ضربه کشنده نهایی کاونتری را متوقف کرد. در غیر این صورت، کاونتری قلب یونایتد را کاملاً شکافته بود.
یونایتد مثل تیمی در چمپیونشیپ به نظر میرسید. بدون آرایش، بدون خونسردی، و حتی بدون رهبری که آنها را جمعوجور کند، تا اقتدار ازدسترفته را بار دیگر تحمیل کنند.
یونایتد در وقت اضافه به مویی بند بود. اگرچه فرناندز در دقیقه چهارم وقت اضافه به تیر دروازه زد؛ اما این یک تهدید نادر بود که اثری در عملکرد تیم نداشت.
انرژی و نشاط و آزادی، تماماً از سوی کاونتری سیتی در زمین دیکته میشد.
گل دقیقه آخر تورپ و منتفی شدن آن بافاصلهای اندک، دردناک بود، حتم دارم هواداران کاونتری هرگز آن را فراموش نخواهند کرد. از آن دسته رویدادهایی است که به تاریخ جام حذفی و فولکلور باشگاه کاونتری سیتی گره خواهد خورد، شک نداشته باشید. حکایت و سناریوی آن کمنظیر بود.
طرفداران کاونتری کیت هوچن و ضربه سر شیرجهای او در فینال ١٩٨٧ و پیروزی ٢-٣ مقابل تاتنهام را گرامی میدارند، اما در این شکست، چیزی نهفته است که شاید جایگاه دیگری در فرهنگ باشگاه به خود بگیرد.
این از مواردی است که حداقل ما و طرفداران کاونتری میتوانند با حرارت در موردش بحثی طولانی داشته باشند.
در نهایت تمامی تماشاگران حاضر در ومبلی و بینندگان تلویزیونی در سراسر جهان، بدهیهایشان به ومبلی با این دیدار بیش از پیش افزایش یافت. ضمن تشکری بیحدوحصر و گرم از رابینز و سربازان کاونتری سیتی که آدرنالینی قدرتمند و زندگیبخش به رگهای جام حذفی تزریق کردند، درست و بموقع در زمانی که برای بقای قدیمیترین جام جهان به آن نیاز داشتیم.
نمیدانم در بستر این مبارزه طولانی و دقیقهبهدقیقه آن چه گذشت، اما زمانی که شکوه و افتخار کاونتری با شکست پایان یافت، بیاختیار شعر و ترانه رضا خان یزدانی در ذهنم شروع به وزیدن کرد؛
در بستر دقیقهها بغضی شکست و آب شد،
تَر شد کویر گونهها، وقتی دلت بیتاب شد"
در نبردی بیامان، دلهای بیتاب بسیاری شاهد شکست غرورآفرینی بودند.
دیگر بردوباخت اهمیت و تفاوتی نداشت.
نَفس مبارزه معنای همه چیز را تغییر داده