دو تیم منچستریونایتد و لیورپول در دور یکچهارم نهایی افای کاپ به مصاف یکدیگر میروند. منچستریونایتد در شرایطی که فصل خوبی را سپری نکرده است در برابر لیورپولی که با خریدهای جدید بر تغییر نسل تدریجی خود ادامه داده است و در کورس قهرمانی پرمیرلیگ است صف آرایی میکند. دو تیم در شرایطی در این بازی در اولدترافورد حضور مییابند که یک طرف شیاطین برای کسب تنها جام باقی مانده تلاش میکنند تا شرایط برای اریک تنهاخ پیچیدهتر نشود و آن طرف نیز قرمزپوشهای مرسیساید خود را برای کسب تمامی جامهای ممکن و در دسترس آماده میکنند.
نیمهی اول
منچستریونایتد در امر پرس بسیار بااحتیاط عمل میکند. زمانی که بازیکنان حریف صاحب توپ هستند، راسموس هویلوند به سمت بازیکن صاحب توپ یورش میبرد. با این وجود، نحوه قرارگیری بازیکنان لیورپول در زمین به صورت عریض (Wide Width) موجب میشود تا تحرک هویلوند بیشتر شود. خط دفاع تیم کلاپ در بالا قرار گرفتهاند، اما حضور موثر دو تن از هافبکهای میانی لیورپول و یا دیگر بازیکنان، آنها را از ضدحملات ناگهانی در امان نگه میدارد. یورگن کلاپ همچنان درباره رست دیفنس (Rest Defence) رویکرد سابق خود را در نظر میگیرد. حضور وینگ-بکها در میانهی زمین نیز این امر را تسهیل میکند. البته تیم تنهاخ در پاسخ به چنین کانترپرسی راه حلی در نظر گرفته است. در زمانی که خط دفاع در بالا قرار گرفتهاند و در جریان بیلد-آپ تیم نیز شرکت میکنند، برونو فرناندز در یک خط جلوتر به کمک هویلوند میآید، و زمانی که توپ به فولبکهای لیورپول (که نقش آنها در واقع وینگ-بک است) میرسد، فرناندز به خط هافبک اضافه شده و فرمیشن تیم به حالت ۳-۳-۴ بدل میگردد. به چنین تلفیقی از دو نوع پرس ناحیهای و بازیکنمحور، هیبرید پرسینگ گفته میشود. همچنین برخلاف لیورپول، بازیکنان منچستریونایتد نزدیک به یکدیگر بازی میکنند تا از برتری عددی (Numerical Superiority) توسط بازیکنان لیورپول جلوگیری کنند. همچنین با این کار شعاع حرکتی هافبکهای لیورپول را پوشش داده و مانع از فعالیت درست هافبکهای حریف میشوند. بندرنشینان نیز با تغییر نقش وینگ-بکها به وینگ-بک معکوس (inverted wing-back) و همچنین استفاده از خلاقیت محمد صلاح و لوییز دیاز، به رهایی هافبکها از نشانشدن کمک میکنند. همچنین هافبکهای مذکور نیز با نزدیکشدن به کنارهها، ارتباط خود با وینگ-بکها و وینگرها را حفظ کرده و فعالیت خود را در کانالهای کناری بیشتر میکنند. البته با توجه به سرعت بالای بیلد-آپ لیورپول و تمپوی سریع آنها، منچستریونایتد در صحنههای متعددی فرصت اجرای چنین استراتژی را نداشته است. همچنین در زمانی که لکلکها قصد بر بازیسازی از یکسوم دفاعی خود را دارند، شیاطین سرخ پرس شدیدی اعمال نمیکنند. باتوجه به بازی سرعتی لیورپول، قرمزهای اولدترافورد پرس هدفمندانهای را در پیش میگیرند تا سرعت بالای حریف در توسعه و پرورش موقعیت گل را کاهش دهند. از طرفی آنها به منظور حفظ نظم تیم، پرسینگ ناحیهای انجام نمیدهند. برای این بازی، حفظ نظم تیم در هنگام پرسینگ مورد تاکید اریک تنهاخ بوده است. رهبران تیم در دفعات متعدد این موضوع را به بازیکنان یادآوری میکنند. برونو فرناندز، هافبک پرتغالی شیاطین سرخ، علاوه براینکه نقش مهمی در پرسینگ تیمش داشته، در سازماندهی تیم نیز نقش مهمی ایفا کرده است. او بارزترین نمونه از هیبرید پلیر در تیم اریک تنهاخ است. اما پرسینگ در لیورپول به شکل دیگری صورت میگیرد. تیم یورگن کلوپ با پرس از بالا و پرسینگ شدید اقدام به توپگیری میکند. آنها معمولاً و با تکیه بر اصول گگن پرسینگ، سعی بر این دارند که پرس شدید از بالا، یا توپ را در یکسوم دفاعی حریف بگیرند و یا با فشار بر بازیکنان خط دفاع و پرسینگ ناحیهای در یکسوم میانی، مالکیت توپ را در این ناحیه از زمین پس بگیرند. یورگن کلاپ به عنوان یک سرمربی آلمانی اصیل و معتقد به این سبک از بازی، اصول سبک بازی رالف رانگنیک را از یاد نبرده و با تلفیق این سبک از بازی با مدرنترین تاکتیکها و استراتژیهای فوتبال، به بهبود و تمایز سبک خود پرداخته است. در صورت موفقیت منیونایتدیها در مراحل اول و دوم بازیسازی، لیورپول رو به Mid-Block آورده و با پوشش فضای مرکزی، خلاقیت خط هافبک حریف را محدود کرده است. از طرفی شیاطین سرخ با معطوف کردن بازی به یک سمت و انحصاراً یک کانال، یارگیری نفربهنفرِ ناحیهای مدافعین لیورپول را خنثی و یکی از وینگرها و هافبکها را Third-Man تبدیل میکنند. با توجه به تاکید سرمربی آلمانیِ لکلکها بر برتری عددی در نواحیای از زمین که بازی در آن جریان دارد، وینگرهای حریف به خوبی فضای حرکتی یافته و اقدام به حمله کردهاند.
این گل ماحصل استراتژی درست اریک تنهاخ در بیرون زمین و عملکرد خوب گارناچو در داخل زمین است. با توجه به اینکه گارناچو به عنوان وینگر راست، یعنی پستی که تخصص او نیست فعالیت میکند، اریک تنهاخ برای حل این مشکل، از مدل تاکتیکی با نام "ایجاد بار اضافه با استفاده از حرکت روبهداخل (Inside)" استفاده میکند. این استراتژی توسط ژوزه مورینیو ارائه شده و موفقیت آن در تسهیل امر حمله در بازیکنانی که در پست غیرتخصصی (در وینگرها) به میدان میروند، بر محبوبیت آن بیش از پیش افزود. در منچستریونایتد نیز همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، گارناچو در نقش یک وینگر معکوس (inverted-winger) و استفاده از چنین تاکتیکی خود را به فضای اطراف مارکوس راشفورد رسانده، از مارکشدن رهایی یافته و با فرار به پشت مدافعین پایهگذار گل اول شیاطین سرخ میشود. بدین ترتیب آلخاندرو گارناچوی آرژانتینی علیرغم بازی در پست غیرتخصصی، باری اضافه بر مدافعین لیورپول وارد میکند و این حرکت ناگهانی وینگر آرژانتینی، نظم خط دفاع حریف و تمرکز آنان را برهم میزند و بدین صورت اسکات مکتامینی بدون مارکشدن به محوطه جریمه اضافه شده و در ریباندِ شوتِ گارناچو گلزنی میکند. این مورد بارها در طی بازی و بهخصوص تا زمان تعویض این ستارهی جوان آرژانتینی دیده میشود.
همچنین در طی دفعات مختلف، مارکوس راشفورد نیز چنین نقشی را ایفا میکند. در طی ضدحملات و در مواقع دیگری از بازی، جابجایی وینگرها صورت میگیرد؛ بدین صورت که گارناچو به سمت چپ زمین و راشفورد به سمت راست زمین حرکت میکند. در هنگام ضدحملات به منظور سرعت بالای گارناچو در حمل توپ صورت میگیرد، اما نکتهی مهمتری در این امر و ایجاد اضافهبار توسط مارکوس راشفورد نیز وجود دارد؛ شخص سوم.
ایجاد فضای خالی برای بازیکنان یا به اصطلاح شخص سوم (Third-Man) نقش مهمی در گلها و موقعیتهای دو تیم داشته است. بهمانند نمونهی بالا، مارکوس راشفورد با حرکت به داخل و ایجاد باراضافه و ایفای نقش یک وینگر معکوس، مدافعین حریف را به سمت خود مایل میکند. در این موقع، گارناچو نیز چنین عملی را انجام داده و به سمت چپ حرکت میکند. با ایجاد اضافهبار توسط مارکوس راشفورد، فضایی خالی برای گارناچو ایجاد شده و او اقدام به خلق موقعیت میکند. پیشتر نیز منچستریونایتد با معطوفکردن بازی خود به سمت راست، مارکوس راشفورد را در چنین موقعیتهایی قرار میدهد. با توجه به بازیکردن گارناچو در پست غیرتخصصی، شیاطین سرخ برای اجتناب از مشکل در ایجاد موقعیت، مایل به سمت راست بازی میکنند و در مواقعی که خط دفاع حریف فشردهتر قرار میگیرند و فضای حرکتی راشفورد مورد توجه قرار نمیگیرد، هافبکهای منیونایتد با ارسال توپ به این بازیکن، به سمت دروازه کلهر حمله میکنند. این کار بیشتر توسط برونو فرناندز انجام میشود و در مواقعی که دو مدافع مارکوس راشفورد را احاطه میکنند، کوبی ماینو به این بازیکن کمک میکند. با توجه به قدرت بالای دریبلینگ این بازیکن، منچستریونایتد بر مهارتهای فردی او نیز حساب باز میکند.
اما لیورپول نیز با استراتژیهای خاص به Third-Man دست مییابد. با توجه به اینکه محمد صلاح بهعنوان بازیکن خطرناک لکلکها شدیداً یارگیری میشود، بار حملات تیم کلاپ بر دوش لوییز دیاز قرار میگیرد. در ضدحملات، لوییز دیاز گزینهی اول بازیکنان لیورپول در چنین موقعیتهایی است. او علاوه براینکه نقش یک وینگر معکوس برعهده دارد و با حرکت روبهداخل به محوطهی جریمه، اقدام به تهدید دروازهی آندره اونانا میکند. در نیمهی اول، او بیشتر از هر بازیکن دیگری اقدام به شوتزنی میکند. در کنار این، رابرتسون، وینگ-بک مورد اعتماد یورگن کلاپ، در کنار دست لوییز دیاز حرکت میکند. او با استارتهای انفجاری وارد کانالهای کناری میشود، در شرایط مطلوبی قرار میگیرد و بازیکنان قرمزپوش را مجبور به اقدام میکند. در کنار چنین حرکتی برای مقابله با Low-Block حریف و ایجاد فضای در محوطه، این حرکت رابرتسون تمرکز بازیکنان حریف را به سمت چپ معطوف میکند تا محمد صلاح فرصت حرکت به فضای خالی در شرایط مطلوبی قرار بگیرد. همچنین باتوجه به Low-Block منچستریونایتد، بندرنشینان فرصت چندانی برای شوتزنی در Zone 14 ندارند و بیشتر از کانالهای کناری برای حملات استفاده میکنند. همچنین با توجه به Low-Block قرمزها، لیورپول از ارسالهای زودهنگام (Early Crosses) استفاده میکند تا ابتدا پیش از دفاع فشردهی یونایتد، اقدام به ارسال کرده تا ضریب موفقیت ارسالهایشان بالا برود و از طرفی این امر به افزایش سرعت بازیسازی آنها کمک کند. البته پاسهای تکضرب، عمقی و بلند شاگردان کلاپ نیز این امر را تسهیل میکند. گل اول لیورپول علیرغم اینکه نکتهی فنی خاصی نداشت، اما با استفاده از چنین نکاتی به ثمر رسید.
- گل دوم لیورپول؛ نکته کجاست؟
این گل از طریق پرس زیرکانهی لیورپولیها شکل گرفت. همانطور که در تصاویر زیر مشخص است، وقتی توپ به آرون فنبیساکا میرسد، محمد صلاح در جریان امر پرسینگ در تیمش به سمت او حرکت میکند. صلاح در ادامه اجازهی ارسال پاس را به بازیکن منچستریونایتد نمیدهد و با ایجاد فشار بر روی او، وی را به سمت داروین نونیز هدایت میکند. در اینجا در یک امر جسورانه، داروین نونیز و محمد صلاح هر دو وارد یک بخش از زمین (مطابق با بخشبندی نوین زمین) وارد میشوند. معمولاً چنین کاری از آنجایی که میتواند فرصت بیلدآپ را به بازیکنان حریف داده و همچنین باعث برهم خوردن نظم تیمی در پرسینگ شده، ریسک بالایی دارد؛ اما تیم یورگن کلوپ برای کسب برتری عددی (Numerical Superiority) این کار را انجام میدهد. آرون فنبیساکا موفق میشود تا توپ را به بازیکن دیگری پاس بدهد، اما در اینجا جو گومز نیز وارد این بخش از زمین میشود و لیورپول دوباره به برتری عددی دست مییابد. این پرسینگ شدید منجر به کسب مالکیت توپ توسط بازیکنان لیورپول شده و در ادامه نیز جو گومز با یک ارسال، چیدمان و نظم دفاعی شیاطین سرخ را از بین میبرد. در ادامه لوییز دیاز نیز کمک میکند تا داروین نونیز از مارکشدن رهایی یابد و اقدام به خلق موقعیت و شوتزنی کند. هرچند که محمد صلاح موفق به گلزنی میشود. بازیکنان لیورپول با اطلاع از سیوهای ناقص آندره اونانا، آمادهی توپهای ریباند شده بودند. در هرحال، های-پرس لیورپول که همیشه جزو اصول یورگن کلوپ در سرمربیگری بوده است، با ایجاد برتری عددی در بخشهایی از یکسوم دفاعی حریف موجب شد تا خط دفاع منچستریونایتد مرتکب اشتباه شود. از آنجایی که آرون فنبیساکا در پست غیرتخصصی به میدان رفته و همچنین با توجه به اینکه این بازیکن اعتماد به نفس کافی ندارد، پرسینگ لیورپول در آن قسمت از زمین فشردهتر و شدیدتر دنبال شد تا شاهد این گل باشیم.
نیمهی دوم
نیمهی دوم با پاس روبهعقب سوبوسلای شروع میشود. در اینجا، در همان رویکردی که پپ گواردیولا به خوبی از آن بهره میبرد، ویرجیل فندایک اقدام به ارسال یک سانتر بلند به یکسوم دفاعی حریف میکند. این ضدحملهی سریع در حالی که این مدافع هلندی آخرین بازیکن لیورپول در زمین خودی است، صورت میگیرد. تنها چند ثانیه پس از ارسال فندایک، ۹ تن از بازیکنان لیورپول به زمین حریف هجوم میبرد. این رویکرد از طریق گلر نیز صورت میگیرد؛ بدین ترتیب که گلر تیم پس از دریافت توپ، یا از طریق انتقال ساختگی حریف را وادار به اقدام به توپگیری میکند تا با فریب آنها، اقدام به ادامهی مراحل بازیسازی کرده و یا بدین صورت شکل میگیرد که همچون صحنهی مذکور، گلر توپ را دریافت و پس از تحریک بازیکنان حریف برای پرس، یک ارسال بلند انجام میدهد.
در ادامه حملات لیورپول از جناحین همچنان ادامه دارد. در یک موقعیت، داروین نونیز با حرکت به جناح راست، مدافعی که وظیفهی مارککردن او را داشته است (رافائل واران) را به این جناح متمایل میکند. در چنین لحظهای، محمد صلاح به مرکز حرکت میکند تا جای خالی نونیز را پر کرده، نظم مدافعین حریف را برهم ریخته و همچنین در شرایط مناسبی برای دریافت توپ قرار گیرد. نونیز نیز در این شرایط به داخل حرکت میکند؛ اما به جای اورلپ (Overlap)، شوت میکند. موقعیتی که نونیز برای خود ایجاد و از آن استفاده میکند، علیرغم اینکه به گل تبدیل نمیشود، نمایشی از هدف سرمربیان پیشروی فوتبال امروزی دارد؛ خلاقیت بازیکن در راستای تیم و تاکتیکهای تیم! موضوعی که به شدت متوجه برخی سرمربیان مدرن فوتبال در حال حاضر است، "تاکتیکزدگی" تیمشان و از بین بردن خلاقیت بازیکنان است. در چنین شرایطی، یورگن کلوپ به عنوان یک سرمربی مدرن و پیشرو، سعی بر این داشته تا تعادل میان "بازیکن محوری" و "تاکتیک محوری" را حفظ کند. کلاپ از هر دوی این موارد برای افزایش نرخ موفقیت تیم و همچنین افزایش پلنهای تیم برای حمله استفاده میکند. البته، این تعادل در برخی بازیها، به خصوص در بازیهای مهم و تاثیرگذار (به خصوص در جریان کورس قهرمانی لیگ برتر) حفظ نمیشود.
- منچستریونایتد در نیمه دوم
در نیمهی دوم همچنین منچستریونایتد همان استراتژیهای سابق برای Third-Man را اجرا میکند. در این نیمه همچنین آلخاندرو گارناچو علاوه بر حرکات بدون توپ، در زمان در اختیار داشتن توپ نیز حرکات روبهداخل انجام میدهد. نقش او به عنوان یک اینساید وینگر (Inside-winger) توسعه مییابد و پس از این حرکات، دیگر بازیکنان تیم (از جمله اسکات مک تامینی، مارکوس راشفورد، برونو فرناندز و آنتونی) به دیگر نقاط و بخشهای زمین حرکت میکنند تا در شرایط مناسبی قرار بگیرند و اقدام به خلق موقعیت کنند. منچستریونایتد با تعویضهای هجومی این حرکات ترکیبی را ادامه میدهد و برونو فرناندز نقش بیشتری در حملات تیمش پیدا میکند. بازیکنان خط هافبک، الخصص برونو فرناندز و کوبی ماینو به عنوان هیبرید پلیر عمل میکنند و همچنان سعی در پوشش فضاهای خالی دارند.
شیاطین سرخ برای گلزنی بیشتر حمله میکنند و مدافعین آنها بالا بازی میکنند. در این شرایط، لیورپول فرصتهای مناسبی برای ضدحمله مییابد. تقریباً همهی این ضدحملات از جناح چپ و توسط لوییز دیاز صورت میگیرد. حملات از مرکز نیز در شرایط عادی صورت میگیرد. الکسیس مکآلیستر و دومینیک سوبوسلای نقش مهمی در تغذیهی داروین نونیز دارند. شاگردان یورگن در محوطهی جریمه تعداد قابل توجهی لمس توپ ثبت میکنند. آندره اونانا در این موقعیتها عملکرد مطلوبی به جای میگذارند تا در نهایت شاگردان اریک تنهاخ از ایجاد موقعیتهای متعدد توسط بازیکنان حریف جلوگیری میکنند.
گل دوم منچستریونایتد ماحصل عملکرد آنتونی و اشتباهات بازیکن لیورپول است. در شرایطی که بازی پرسرعت لیورپول و حملهی آنها از جناح چپ توسط ناکام میماند، برونو فرناندز اقدام به ارسال یک سانتر برای ضدحملهای انفجاری میکند؛ یک "Long-Ball" ساده. با این وجود، ارسال او بلاک میشود؛ اما در ادامه بازیکنان لیورپول دوبار در تصاحب توپ دچار اشتباه میشود؛ اینجاست که آنتونی وارد عمل میشود. این بازیکن پرهزینهی برزیلی توپ را به گارناچو (که حالا در سمت چپ بازی میکند) میرساند، او به داخل محوطهی جریمه حرکت میکند (حرکت روبهداخل وینگر تخصصی، متفاوت با موردی که پیشتر اشاره شد). در این شرایط، آنتونی که یارگیری نفربهنفر نشده (باتوجه به یارگیری و پوشش ناحیهای مدافعین وسط لیورپول) در فضای بین دو مدافع به جلو حرکت میکند و سپس با دریافت توپ و یک حرکت دیدنی، گلزنی میکند.
در ادامه نیز در یکی از بهترین موقعیتها، اریکسن و مارکوس راشفورد در یک حرکت ترکیبی دروازه کلهر را تهدید میکنند. این دست از ارسالهای پشت مدافعین که نیاز به هماهنگی بالایی بین دو بازیکن دارند، با رویکرد جدید تیم تنهاخ صورت گرفته بود. تیم تنهاخ در اواسط نیمهی دوم بارها اقدام به ارسال پشت مدافعین حریف کرده بود. در ادامه با زمانبندی درست، مارکوس راشفورد به درستی حرکت میکند و تلهی آفساید را نیز به اصطلاح دور میزند، اما موفق به گلزنی نمیشود.
وقتهای اضافه؛ ۱۲۰ دقیقه
منچستریونایتد نیمهی اول وقتهای اضافه را با همان شیوهی مرسوم (که در نیمه دوم توسط لیورپول نیز صورت گرفت) آغاز کرد. خستگی بازیکنان دو تیم در عملکرد کلی تیمها تاثیر منفی گذاشت. استراتژیهای هر دو تیم در ۳۰ دقیقه وقتهای اضافه دچار تغییراتی شد. هر دو تیم با ورود مهرههای هجومی تازهنفس، جسورانه و بیپروا حمله کردند. اریک تنهاخ نقش گارناچو به عنوان یک وینگر معکوس را تغییر داد و او دیگر مهرهیِ Third-Man در اکثر مواقع، نبود. در سمت دیگر، لیورپول با تعویض صلاح حملات خود از دو جناح را از سر گرفت. جو گومز به عنوان یک فولبک معکوس بیشتر در میانهی زمین دیده شد تا در حملات تیمش نقش بیشتری پیدا کند. بازیکنان لیورپول همچنین به پرس سنگین خود از بالا ادامه دادند و آندره اونانا با انتقال ساختگی، سعی در تسهیل مراحل بازیسازی تیمش داشت. در این نیمه همچنین چیدمان یونایتدیها در خط حمله بدین صورت بود؛ گارناچو در سمت چپ، مارکوس راشفورد به عنوان مهاجم نوک و آنتونی و آماد دیالو هر دو در سمت راست. البته در مواقع پرس، آماد دیالو همراه با راشفورد در یک خط قرار گرفته و چیدمان تیم را به ۲-۲-۳-۳ تغییر دادند. همچنین در مواقعی که منچستریها توپ را در اختیار داشتند، چیدمان آنها به صورت ۱-۲-۴-۳ بوده است. آنتونی و آماد دیالو هر دو در سمت راست و به صورت چرخشی بازی کردند. یعنی بدین صورت که در صورت در اختیارداشتن توپ توسط آنتونی و حمله توسط او، آماد دیالو در نقش هافبک راست (یک خط عقبتر از وینگر) و در غیر این صورت، آنتونی این کار را انجام میداد. همچنین باتوجه به اینکه دو بازیکن در سمت راست قرار گرفتند، ویکتور لیندلوف بیشتر در سمت چپ و گاهاً حتی به عنوان یک فولبک چپ ظاهر شده و دیوگو دالو نیز به عنوان یک فولبک معکوس (Inverted Full-Back) ظاهر شد. دالو البته در اجرای این نقش موفق بود، اما باتوجه به اینکه آرون فنبیساکا در اجرای چنین نقشی ناموفق است، اریک تنهاخ بر استفاده از یک فولبک معکوس تاکید چندانی ندارد. در تصاویر زیر و در یک نمونهی عینی، به خوبی مشهود است که دیوگو دالو چگونه این نقش را اجرا و در بازیسازی به تیمش کمک میکند.
در این نیمه همچنین کانر بردلی و مدافعان تیم لیورپول در مهار گارناچو موفق عمل میکنند. گارناچو در اکثر دوئلها شکست میخورد تا بار حملات تیمش بیشتر بر عهدهی آنتونی و آماد دیالو باشد. همچنین مدافعین لیورپول تلههای آفساید موفق به اجرا میگذارند تا مارکوس راشفورد فرصت کسب موقعیتهای چندانی از این طریق نداشته باشد. کلهر، دروازهبان بندرنشینان نیز در جریان اجرای مرحلهی اول بیلد-آپ توسط تیمش، حضور بیشتری پیدا میکند و همچون آندره اونانا، با ارسالهای بلند سعی در مشارکت در مراحل دوم و سوم بازیسازی نیز دارد. در این نیمه همچنین لیورپول بیشتر به هافبکهایش متکی میشود و هاروی الیوت و الکسیس مکآلیستر در مرکز حملات تیم قرار میگیرند. هاروی الیوت همچنین باتوجه به استراتژیهای یورگن کلوپ، آزادیعمل بیشتری پیدا میکند و به مرکز حملات تیمش تبدیل میشود. این آزادیعمل در نیمهی دوم (در ۹۰ دقیقه قانونی) نیز وجود داشت (بااشاره به موقعیت خطرناکی که توسط الیوت ایجاد شد و به تیرک دروازه برخورد کرد)، اما او در دقایق واپسین باتوجه به خستگی مکآلیستر، توپهای بیشتری دریافت و پاسهای بیشتری ارسال میکند. او در نهایت با یک شوت دیدنی دروازه آندره اونانا را باز میکند. با دریافت این گل، تنهاخ آماد دیالو را در یک خط جلوتر فرستاده و از او به عنوان زوج راشفورد در خط حمله استفاده میکند. همچنین گارناچو نیز دوباره تبدیل به مهرهی شخص سوم در تیمش میشود.
تیم اریک تنهاخ در نیمهی دوم وقتهای اضافه نیز با تغییرات تاکتیکی مواجه شد. آماد دیالو به پست وینگر راست تغییر مکان داد و در یک تصمیم بحثبرانگیز (شدیداً بحثبرانگیز!) آنتونی در پست دفاع چپ به میدان آمد. به تصویر زیر توجه کنید که آنتونی چگونه در بازیسازی از عقب (مرحله اول بازیسازی) شرکت میکند.
در ادامه تیم اریک تنهاخ پایبندی این سرمربی هلندی به اصول توتال فوتبال را باری دیگر نمایش میدهد. به صحنهی زیر توجه کنید. هری مگوایر با یک روبهجلو، از خط دفاعی شیاطین سرخ خارج میشود. در ادامه او تصمیم میگیرد تا در یک حرکت ناگهانی به یکسوم نهایی حرکت کند و به عقب بازنگردد. در این شرایط، کریستین اریکسن که کمی عقبتر از دیگر هافبکهای تیم بازی میکند و علیرغم اجرای نقش یک بازیساز، سبک بازی پرتحرکی ندارد (که این مورد پس از حملهی قلبی وی در یورو ۲۰۲۰ شدت گرفت). او همانند اصول کلاسیک توتال فوتبال، جای خالی مگوایر را پر کرده و اقدام به یک ارسال از عقب برای او میکند.
البته ارسال او به مگوایر نمیرسد. کریستین اریکسن و برونو فرناندز، هافبکهای بازیساز شیاطین سرخ در این ارسالهای پشت مدافعین مهارت ویژهای دارند و عمدهی این ارسالها در تیم منچستریونایتد توسط آنها صورت میگیرد.
در ادامه باتوجه به ورود سیمیکاس در نیمهی قبلی، حملات لیورپول از جناح چپ از سر گرفته میشود، اما آنها همچنان بیدقت عمل میکنند. احتمالاً این بیدقتی ناشی خستگی بازیکنان لیورپول، اللخصوص لوییز دیاز است. همچنین در ادامهی بازی شیاطین سرخ باز هم به ارسالهای پشت مدافعین ادامه میدهند. در یک نمونهی دیگر، هری مگوایر باز هم برای دریافت توپ به جلو حرکت میکند. برونو فرناندز جای خالی او را پر میکند و اقدام به یک ارسال میکند. هری مگوایر با موفقیت در دوئل هوایی توپ را به گارناچو میرساند و اشتباه لوییز دیاز توپ را به خود او باز میگرداند تا با یک شوت دروازهی کلهر را تهدید کند. اریک تنهاخ با توجه به صرف انرژی کمتر توسط هری مگوایر نسبت به دیگران و قد بلند (برای موفقیتهای در دوئلهای هوایی) به او اجازه داده تا خارج از قسمت تعریف شده برای او حرکت کند و هافبکهای بازیساز تیم (برونو و اریکسن) جای خالی او را پر کنند.
در ادامه با توجه به حضور مدافعین منچستریونایتد در بالا و حضور آنها در زمین حریف، لیورپولیها فرصت ضدحملات بیشتری پیدا کردند. اینبار لوییز دیاز از هر دو جناح راست و چپ حرکات انفجاری خود را انجام داده و اقدام به خلق موقعیت برای خود و یا دیگر بازیکنان نمود. شاگردان کلوپ اما در این دقایق پراشتباه ظاهر شدند و بسیار کمتر از حریف خود مالک توپ بودهاند. پرس از بالای شاگردان تنهاخ -باتوجه به اشتباهات حریف- در اغلب دقایق موثر واقع شد و با لودادنهای فراوان توپ توسط لکلکها، چه در زمین خودی و چه در زمین حریف، آنها موفق به خلق موقعیتهای متعددی نشدند.
منیونایتد در ادامهی این روند و بازی توام بااشتباه حریف، اقدام به خلق موقعیتهای جدی میکند. یک نمونهی واضح، گل سوم منچستریونایتد است. آنها در جریان این گل، بر بازیکن صاحب توپ (سیمیکاس) فشار وارد میکند. سیمیکاس در این شرایط تصمیم میگیرد تا اقدام به ارسال پاس کند، اما آماد دیالو پاس او را بلاک میکند تا توپ به اسکات مکتامینی، هافبک باکستوباکس یونایتد برسد. او کمی توپ را حمل میکند تا همتیمیهایش در شرایط مطلوب قرار بگیرند. در نهایت، او تصمیم میگیرد تا توپ را به مارکوس راشفورد، که از نظر او در بهترین موقعیت دارد، برساند و این بازیکن نیز در نهایت به موفق گلزنی میشود تا روز بد خود را با گل به پایان برساند. بازیکنان لیورپول در این صحنه موفق به مهار کامل عنصرهای هجومی حریف نشدند و مارکوس راشفورد با حرکت در فضای بین دو مدافع میانی حریف موفق به گلزنی شد. در ادامه یورگن کلوپ تصمیم میگیرد تا بابی کلارک را به جای لوییز دیاز وارد زمین کند. با این گل تساویبخش، تیم یورگن کلوپ برای پیروزی میبایست تا دوباره به یک گل دست یابد و در این شرایط آنها نیز حملات متعددی را علیه حریف آغاز کردند که این خود بر جذابیت بازی بیش از پیش افزوده و همچنین منجر به تغییر تاکتیکهای تیم تنهاخ شد.
شیاطین سرخ در ادامه نفرات بیشتری را در دفاع شرکت میدهند و در عوض روی به ضدحمله میآورند. یکی از این ضدحملات با ارسال اریکسن برای راشفورد، حرکت او به یکسوم حریف و پاس او برای مکتامینی رقم خورد. در این موقعیت، چهار بازیکن دیگر (مکتامینی، گارناچو، دیالو و مونت) حرکت خود را آغاز میکند. در شرایطی که گارناچو در امتداد مسیرِ حرکتیِ راشفورد حرکت میکند، او تصمیم میگیرد تا توپ را در فضای بین دو مدافع، به اسکات مکتامینی برساند. باتوجه به قرارگیری مدافعین لیورپول با حفظ فاصله از هم، منچستریونایتد از فضای حاصل نهایت استفاده را برده است. البته مکتامینی این موقعیت را به شکل عجیبی از دست داد.
در ادامه بازیکنان لیورپول با هجوم از جناحین و ارسال پاسهای بلند سعی در خلق موقعیت و گلزنی داشتند. علیرغم تمام تلاشها، قرمزهای آنفیلد فرصت چندانی برای گلزنی پیدا نکردند. آنها میتوانستند از روی ضربهی کرنری که در آخرین دقایق نصیبشان شد، گلزنی کنند؛ اما در همین لحظه و با از دستدادن توپ، بازیکنان حریف اقدام به ضدحمله میکنند. این ضدحمله در حالی که رقم میخورد که تنها یک مدافعِ لیورپول در زمین خودی حضور دارد و گارناچو، دیالو و آنتونی به سمت دروازهی حریف حرکت کردهاند. گارناچو باسرعت و حفظ توپ مناسب به سمت دروازه حرکت میکند و در نهایت آماد دیالو را صاحب توپ میکند که این بازیکن اقدام به گلزنی میکند. احتمالاً باتوجه به خستگی شدید بازیکنان لیورپول، تصمیم حضور ۹ بازیکن در یکسوم دفاعی منچستریونایتد از سوی کلوپ منطقی نبوده است. باتوجه به حضور وینگرهای سرعتی در خط حملهی شیاطین، حضور تنها یک مدافع ثمربخش واقع نشد و دیگران بازیکنان نیز سرعت کافی برای بازگشت را نداشتند. این درحالی است که منچستریونایتد پیشتر نیز از این طریق اقدام به طراحی ضدحمله کرده بود و یورگن کلوپ باآگاهی از این موضوع و به اصطلاح، به جان خریدن این ریسک، موجب گلزنی آماد دیالو شد.
نتیجهگیری
تقابل دیرینهی منچستریونایتد-لیورپول در قدیمیترین رقابت حذفی جهان، به شکلی غیرقابل پیشبینی و دیدنی به اتمام میرسد. تیم اریک تنهاخ با پرسینگ سازمانیافته، کاهش فاصلهی میان بازیکنان (سبک قرارگیری Narrow)، تغییرات تاکتیکی مناسب تنهاخ در دقایق مختلف و تعویضهای مناسب بر تیم آماده و بیرحم یورگن کلوپ غلبه میکند. هرچند که خستگی شدید بازیکنان لیورپول و اشتباهات متعدد آنها، عملکرد غیرقابل قبول شاگردان کلوپ در مهار بازیکنان حریف و اصرار یورگن کلوپ بر تاکتیکهایش (به عنوان یک استراتژیست) نیز تاثیر بسزایی در کسب این پیروزی توسط منچستریونایتد داشت، اما نقش عملکرد عالی بازیکنان منچستریونایتد و ارائهی تاکتیکهای درست و هجومی توسط اریک تنهاخ نیز انکارناپذیر است. این بازی پیروزی یک تاکتیسین بر یک استراتژیست را تصویر میکشد. اریک تنهاخ در دقایقی از بازی به خوبی سبک بازی مالکانه خود را بر حریف تحمیل میکند و استراتژیهای حریف را خنثی میکند تا یک پیروزی دیدنی را تقدیم هواداران تیمش کند. با این پیروزی تیم اریک تنهاخ فرصت دوبارهای برای حضور در نیمهنهایی و حتی فینال (در صورت پیروزی مقابل کاونتریسیتی) را خواهد داشت. اگر آنها در بازیهای پیشروی -همانند این بازی- نمایشی جسورانه و هوشمندانه داشته باشند، قهرمانی در افای کاپ دور از انتظار نیست؛ البته اگر توانایی غلبه بر منچسترسیتیِ قدرتمندِ پپ گواردیولا را داشته باشند!