آغاز پادشاهی
پادشاهی شاپور در واقع از اواخر پادشاهی پدرش آغاز شد چرا كه اردشير پس از فتح هترا سلطنت را به پسر واگذاشت و خود كناره گرفت. شاپور حدود سال 200 ميلادی به دنيا آمده بود و هنگام آغاز پادشاهی حدود چهل سال داشت. البته در آغاز با آنكه عنوان شاهنشاه داشت ولی به احترام پدر تاجگذاری نكرد و پس از درگذشت پدر اين تشريفات را انجام داد. سقوط شهر هترا طبق روايتهای شرقی به دليل رعنایی شاپور و هوسبازی دختر حاكم شهر صورت پذيرفت شاپور پدرش را در جنگها همراهی میكرد و بدين گونه برای نبرد تجربه میاندوخت و به راستی اين كار موفقيتهای آينده او را در برابر روميان تضمين كرد.
جنگ اول با روم و سركوب شورشهای داخلی
در سال 243 گورديانوس امپراتور روم به ميان رودان حمله كرد اما در ناحيهای به نام ميسيك در كنار رود فرات از شاپور شكست خورد و به دست وی كشته شد بعدها شاپور شهری به نام پيروزشاپور در آنجا بنا كرد.در سال 244 فيليپ عرب يا ماركوس يوليوس فيليپوس مجبور به بستن پيمانی با ايران شد كه بر اساس آن ارمنستان به ايران واگذار شد و مقدار كلانی سكه زر به عنوان غرامت بالغ بر پانصد هزار دينار به ايران پرداخت شد.
در فاصله چند سالی كه روم با مشكلات داخلی خود درگير بود شاپور فرصت يافت سامانی به اوضاع داخلی بدهد. طبق نوشته تاريخ اربل "شاپور با خوارزميان و ماديهای كوهستانی جنگيد و آنها را در جنگی شديد مغلوب ساخت از آنجا به سركوبی گيلها و ديلميان و اهالی گرگان كه در كوهستانهای دور دست ساحل دريای خزر مسكن داشتند تاخت." به موجب مندرجات كتاب پهلوی شهرستانهای ايرانشهر، بخش پانزدهم، شاپور هم چنين در خراسان يك پادشاه تورانی، پهليزك نام را مغلوب كرد و كشت و در محلی كه جنگ رخ داده بود شهر مستحكم نيو شاپور(نيشابور) را بنا كرد.در كعبه زرتشت اشارت هست بر اينكه شاپور سرزمين ارمنيان، گرجيان، آلبانيان را با مردان سپاه خويش درنورديد. اردشير به لقب شاهنشاه ايران قناعت كرده بود ولی شاپور پس از اين فتوحات در كتيبهها لقب مجللتر "شاهنشاه ايران و انيران" را برگزيد.
جنگ دوم با روم
این جنگ، از ۲۵۸ تا سال ۲۴۴ میلادی بطول انجامید. مسئلهٔ ارمنستان شاپور را دوباره با روم، درگیر کرد چرا که روم با وجود تعهد در عدم مداخله، نمیتوانست با خونسردی شاهد الحاق این سرزمین به قلمرو حریف دیرینهٔ خویش باشد. خسرو بزرگ پادشاه ارمنستان که در ماجرای گوردیانوس بر ضد ایران با روم همکاری کرده بود، بر اثر یک توطئه داخلی که ظاهراً شاپور هم در آن دستی نامرئی داشت، کشته شد. بعد از وی شاهزادگان و بزرگان ارمنستان خود را فرمانبردار شاپور خواندند و شاپور پسر خویش هرمز اردشیر را به نام ارمن شاه، فرمانروای ارمنستان کرد اما اقدام رومیان، در پناه دادن به تیرداد، پسر خردسال خسرو، مایهٔ ناخرسندی شاپور شد و امپراتور روم گالوس نیز از پرداخت باقیماندهٔ غرامت یا در واقع باجی که فیلیپ، آن را تعهد کرده بود، نیز خودداری کرد، بنابراین بهانهای به دست شاپور افتاد تا به روم حمله كند و در بارباليسوس حدود ميانه فرات شصت هزار نفر از سپاهيان رومی را نابود كرد و حدود 37 شهر رومی در سوريه و كاپدوكيه (ارمنستان روم) در طی اين جنگها تسخير يا غارت شدند.
جنگ سوم با روم
بالاخره لزوم مقابله با این تاخت و تازها، والریانوس امپراتور سالخوردهٔ روم، را واداشت تا با نجات دادن نتاکیه، روم را از تهدید شاپور برهاند. والرین مثل امپراتور قبلی خود دسیوس(دقیانوس) در تعقیب و آزار مسیحیها اهتمام زیادی داشت.والریانوس، امپراتور روم، پسرش را به غرب فرستاده و خود برای مقابله با ایرانیان راهی شرق میشود. وی به سال ۲۵۷ میلادی موفق به باز پس گیری انتاکیه شده ولی دو سال بعد پیش از مواجهه با شاپور در اثر طاعون بسیاری از لژیونهای خود را از دست میدهد و در نهایت چندی بعد، در اواخر سال ۲۵۹ یا اوایل ۲۶۰ در جنگ اِدِسا، در ترکیه فعلی و شمال انتاکیه در کشور خود، از شاپور شکست خورده، اسیر شد. به دنبال اسارت او تعداد زیادی از همراهانش که به قول شاپور، شامل صاحبمنصبان، سناتورها و سرداران روم میشد نیز به اسارت افتادند. روایتهای به جا مانده که از استفادهٔ مهندسان رومی، در بنای شهرها و ساختن بندها در کارون حکایت دارد.
شاپور به افتخار این پیروزی دستور حک پیکرهای عظیم، در دل کوه رحمت، در نقش رستم و بعداز آن در شهر بیشاپور را داد که وی را پیروزمندانه نشسته بر اسب، نشان میدهد، در حالی که مچ دست امپراتور والریانوس را به نشانه اسارت در دست گرفته، و فیلیپ عرب را نشان می دهد که به نشانه تسلیم در برابر وی، زانو زده و خراجگذار امپراطوری ساسانی گشته است. اسیر شدن والریانوس اثر غریبی در دنیای آن روز کرده و در انظار عالم، بر عظمت و ابهت خاندان ساسانی فوقالعاده افزود. این واقعه بینظیر، افسانهٔ آسیب ناپذیری روم را بک بار دیگر بی بنیان نشان داد. مسیحیان این اسارت را عقوبت الهی در حق دشمن ستمکار خویش خواندند و راجع به رفتار اهانت آمیز شاپور در حق او مبالغه کردند تا سرنوشت او را بیشتر عبرتانگیز نشان بدهند.
شاپور پس از تاخت و تاز در سوریه و کاپدوکیه قصد بازگشت به ایران نمود و در حین مراجعت به دلیل غرور و تحقیر اذینه امیر عرب، که حکمرانی شهر پالمیر واقع در صحرای شام را داشت، مورد حمله وی قرار گرفت. این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود. درباره موفقیتهای اذینه در این موقع بیشک تاریخ نویسان گزافگویی بسیار کردهاند. اینکه شاپور توانست غنایم فراوان به همراه اسیران جنگی رومی بسیار با خود به ایران بیاورد نشان میدهد که در روایات مربوط به حمله اذینه عرب بر او تا چه حد باید مبالغه رفته باشد. اما او به هر حال اذینه چند سال بر سوریه و قسمت عمده ایالات رومی آسیا قدامی تسلط داشت و گرچه به ظاهر دست نشانده روم بود ولی در حقیقت کم و بیش استقلال داشت و از طرف گالینوس قیصر روم به لقب امپراتوری نائل شد. ایرانیان بدون هیچ نتیجهای تا سال 265 جنگ خود با پالمیر را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید، زن او به نام زینب (زنوبی) به همراه پسرش وَهب اللات، زمام امور را در دست گرفت. وَهب اللات میخواست در مقابل رومیان مستقل شود در سال 271 خود را اگوستوس خواند. آنگاه اورلین قیصر روم لشکر نیرومند به پالمیر کشید و پس از مقاومت دلیرانهای که زینب نمود، شهر سقوط کرد و ویران شد زینب سعی کرد به ایران بگریزد ولی موفق نشد و رومیان او را گرفتند و به روم بردند. اکنون خرابههای عظیمی باقی است که از جلال و شکوه این دولت ناپایدار حکایت میکند
در بارهی اذینه در لغت نامه دهخدا چنین آمده است که:
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف (درست آن شاپور یکم است نه شاپور ذوالاکتاف) غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. (از قاموس الأعلام ترکی )شاپور پل باستانی در دزفول (که هنوز عبور و مرور بر روی آن ادامه دارد) و سد شادروان را که از سنگ خارا ساخته شده، در رود کارون در شوشتر بنا کرد و مهندسین و اسرای رومی را به ساختن آن واداشت. شهر شاپور را در نزدیکی کازرون در فارس بنا کرد که خرابههای آن باقی مانده است. بنای نیشابور را در خراسان و گندی شاپور را در خوزستان نیز به او نسبت میدهند.
مؤرخین گرجستان مینویسند که شاپور، مهران پسر خود را، به سلطنت گرجستان فرستاد. مهران، سلسلهٔ سلاطین خسروی را، در آنجا تأسیس کرد و بعد میسحی شد
به فرمان شاپور رونوشتی از اوستا در آتشکده آذرگشسپ در شیز نهادند در زمان اردشیر یکم آتشدان روی سکهها بر روی یک سه پایه فلزی واقع شده و آتش مقدس در حال اشتعال، در بالای سه پایه نمودار است اما در زمان شاپور آن سه پایه از بین رفته و آتشدان بصورت ستونی بزرگ و چهار ضلعی ساخته شده که در دو طرف آتشدان دو تن با عصا یا نیزهٔ بلند ایستادهاند و این نوع سکه در شاهان ساسانی، بعد از شاپور نیز بدون تغییر دیده میشود.
|