amin milanoمن 28 سالمه و خب افسردگی دارم
قبلا هم فکر میکردم افسردگی دارم ولی خب شرایطی که الان دارم تجربش میکنم خیلی بدتر از قبل هستش
8 جلسه هست که تراپی میرم و فکر میکنم از وقتی شروع کردم اوضاعم بدتر هم شده. نه اینکه تراپی بد باشه نه. ولی خب یه دوره ی انتقال داره که باید طی بشه
منم هیچ تمرکزی ندارم. نه سر کار. نه حتی روی علایق غیر کاریم.
حدود 9 ماه هستش که گل میکشم. هم میشه گفت معتادم بهش هم میشه گفت نه. چون خودم تامین کننده ش نیستم و با رفیقم میکشم. اونم یه بار تو روز. و خب حالمو بدتر هم میکنه. چون باعث میشه عمیق تر و سیاه تر بشم. مدام به بدبختی ها و سیاهی های زندگیم فکر میکنم. به خاطرات بدی که دارم. و اینجوری بگم بهت که اصلا چیزی از گذشته رو یادم نمیاد که بهش حس خوبی داشته باشم. بگم آخییییی. یادته فلان چیزززز. چقدر حال میداد. نه الان مغزم پر از سیاهیه. و یکی دو بار اخیرا به خودکشی فکر کردم که تو اون لحظه ی آخرش، یعنی اون لحظه ای که دیگه هیشکی نیست، دیگه برای مردنت به کسی فکر نمیکنی، دیگه مسئله ات مادر پدر دوست دختر نیست و خودتی و خودت انگار به خودم گفتم نکنی اینکارو ها.
الانم که اینارو مینویسم برات پشت سیستمم تو شرکت نشستم و هر پنج دیقه طرفداری رو چک میکنم چون نمیتونم کار بکنم.
میخوام بهت بگم که متاسفانه همینیه که هست. یه کم بهتر میشی. دوباره یه کم بدتر میشی. ولی خب همینه
اینارم که نوشتم هدفم این نبود که بگم آدمایی بدتر از تو هم هستن. نه. هر مشکلی جای خودش باید بررسی بشه. فقط بدون آدمای زیادی هستن که حالشون چندان خوب نیست و اگه بری حتی تراپی سوای اون روش درمانی که با دارو سرو کار داره بقیه کارا به خودت بستگی داره. یه وقت میبینی خودتو لول آپ کردی و حالت بهتر شد یه وقتم دید با خودت دیگه نجنگیدی که چرا من حالم بده. با خودت به صلح رسیدی گفتی اوکی من حالم بده. سو وات.
منم نمیدونم رفیق