طرفداری | از روز شنبه، ۱۴ ژوئن تا ۱۴ ژوئیه مطمئنا در لحظاتی شاهد نبوغ بیاندازه بازیکنان حرفهای دنیای فوتبال خواهیم بود.
گلهایی به ثمر میرسد که باعث آویزان شدن فک و خیرگی چشمان ما میشود. برخی باعث میشوند که شما بیاختیار فریاد بکشید، نفسنفس بزنید، یا در سکوت غرغر کنید. همه اینها بهاضافه صدها عکسالعمل مشابه، نشان از تعریف و تمجید ما است. چشمانداز بسیار هیجانانگیز است و اتفاقات شگفتانگیزی در شرف وقوع که ۵۰ سال بعد، از آن صحبت خواهد شد.
از ۸۲۹ گلی که در ۳۳۷ بازی تاکنون در تاریخ یورو به ثمر رسیده است، گل سرسبدی وجود دارد که همه، حرفهای و غیرحرفهای، پیر و جوان درباره آن متفقالقول هستند؛ گیجکننده، حیرتآور، شگفتانگیز… و … هر آنچه دوست دارید به این لیست اضافه کنید!
امیرحسین صدر
۱۰ ژوئن ۲۰۲۴
بعد از صعود از مرحله مقدماتی و پیروزی مقابل انگلستان با هتتریک فان باستن، هلند با بزرگترین دشمنان خود روبرو شد؛ آلمان و تاریخ.
درگیری هلندیها و آلمانیها کتابهای زیادی درباره جامعهشناسی و برخی از بزرگترین ادبیات ورزش محبوب ما را تولید کرده است. اما باتوجهبه اهمیت رقابت و نقش کلیدی فان باستن یک یادآوری سریع ضروری است. در طول جنگ جهانی دوم، نازیها هلند (و در واقع بیشتر اروپا) را اشغال کردند. این اتفاق خوشایند نبود، از سرقت دستهجمعی دوچرخههای هلندی گرفته تا جنایات بسیار بدتر و هولناکی که تأثیرات آن تا به امروز در گوشه دیگری از جهان ادامه دارد. کینه میان دو کشور متقابلاً ادامه داشت.
سه دهه بعدتر، هلندیها با توتال فوتبال خود بر همه چیز تسلط پیدا کردند: آژاکس جام اروپا را در سالهای ١٩٧١، ٧٢ و ٧٣ برد، و والس زیبای نارنجیها، هلند را با شکست دادن همه غولهای آمریکای لاتین به فینال جام جهانی ١٩٧٤ رساند، جایی که آنها به مصاف میزبان خود، آلمان غربی میرفتند.
شاگردان رینوس میشلز در دقیقه دوم پیش افتادند اما نتوانستند برتری خود را حفظ کنند، پل برایتنر و گرد مولر پیش از پایان نیمه اول گل زدند و قلب و روح هلندیها با کوبیدن درهای بسته در نیمه دوم پرپر شد و در هم شکست.
درحالیکه در اروپا، بایرن مونیخ با سه قهرمانی متوالی در اروپا بین سالهای ٧٤ تا ٧٦، سکان اروپا را از دستان آژاکس آمستردام ربود! بنابراین، در سال ١٩٨٨ و دیدار مرحله نیمهنهایی از حساسیت بسیار بالایی برخوردار بود. و برای هلندیها؛ سرنوشتساز، پای مرگ و زندگی در میدان فوتبال در میان بود.
در میان ۵۶۰۰۰ نفر در فولکسپارکاستادیون هامبورگ، هواداران هلندی بسیار بیشتر از ۶۰۰۰ نفر تعیین شده بود. روزنامهای آلمانی آن را «تهاجم معکوس» خواند، درحالیکه بسیاری از هلندیها شعار میدادند: «دوچرخههایمان را پس بدهید». نبردی تاریخی بود و اینبار قرار بود تاریخ مسیر خود را تغییر دهد!
مانند سال ۷۴، ضربه مشکوک پنالتی، اما این بار برای آلمان غربی، لوتار ماتئوس از فاصله ۱۱ متری پس از خطای رایکارد روی یورگن کلینزمن. ۰-۱ آلمان. سپس، مانند سال ۷۴، پنالتی نتیجه را مساوی کرد؛ این بار بهجای نیسکنس، رونالد کومان بود، پس از اینکه یورگن کوهلر مدافع آلمانی، فان باستن را نشانه رفت؛ ۱-۱
سال ۷۴ معکوس شده بود. بهجای اینکه هر سه گل در نیمه اول به ثمر برسد، همه در نیمه دوم به ثمر رسید. بهجای اینکه هلندیها پیشتاز شوند، این بار آلمان ها بودند و بهجای اینکه آلمانیها از عقب بهسوی پیروزی دست یابند، اینبار این هلندیها بودند که احساساتشان بارها جریحهدار شده بود.
هلندیها با گل دقیقه ۸۹ با مربی خود «رینوس ژنرال میشل» به چیزی بیش از یک پیروزی ساده دستیافته بودند و باز هم این فان باستن بود تا آس دیگری رو کند؛ با قابلیت، توانایی و شایستگی انکارناپذیر. لاله های هلندی طلسم و ارواح و شبح گذشته را شکست داده بودند. تاریخ نوینی بود.
همانطور که فان باستن گفته بود:
پیروزی در برابر آلمان، به ویژه در آلمان، هر روز اتفاق نمی افتد. پس از سالها و خاطره شکست تلخ ۷۴، هلند بالاخره پیروز شد.
حالا آنها باید دوباره برنده میشدند تا شاید شکست فینال جام های جهانی ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸ را بهباد فراموشی بسپارند.
فان باستن به یاد می آورد:
ما در فرم بودیم و همه چیز سرجایش بود، همه چیز مثبت بود. بسیاری از بازیکنان اعتمادبهنفس خود را پیدا کرده بودند. کسی عصبی بهنظر نمیرسید. ما مطمئن بودیم میتوانیم جام را ببریم.
در نیمهنهایی دیگر، اتحاد جماهیر شوروی همگروه دور اول بازیهای هلند، ایتالیا را با حضور پائولو مالدینی نوجوان، شکست داد.
دیدار فینال فرا رسید. فقط نیم ساعت طول کشید، توپ ارسالی اروین کومان روی سر فان باستن قرار گرفت و او به طرز ماهرانهای «رود خولیت» کاپیتان شاداب و پرطراوت هلند را برای اولین گل آماده کرد.
و سپس در دقیقه ۵۴ زیباترین گل تاریخ یورو در فینال این جام به ثمر رسید. گلی خارقالعاده نیاز بود تا سرنوشت فوتبال هلند را بالاخره تغییر دهد.
آدری ون تیگلن، با پاس خود آرنولد موهرن، را از سمت چپ زمین راه انداخت. این بازیکن ۳۷ساله و از ستارگان معروف تیم ایپسویچ تاون سانتر بلندی و قوس داری را ارسال کرد که از تمام خط دفاع شوروی عبور کرد و در زاویه بستهای در جناح راست محوطه جریمه به فان باستن رسید.
آرنولد موهرن میگوید:
همه می گفتند این بهترین سانتری بود که در طول دوران بازیگری داشتم، مزخرف میگن، این حرف مفتی بیش نیست. مارکو کاری کرد که یک پاس نهچندان خوب خیلی خوب به نظر برسد. توپ را سریع فرستادم، سعی کردم توپ را حدود دو متری جلوتر از او قرار دهم. فکر میکردم او توپ را کنترل می کند و به داخل ۱۸ قدم پاس می دهد.
و مارکو فن باستن اعترافات خودش را دارد.
کمی خسته بودم. توپ به سویم آمد و من فکر کردم؛ باشه، میتوانم آن را متوقف کنم و جلوی این بازیکنان دفاعی کاری با توپ انجام بدهم، یا میتوانم کار سادهتری انجام بدهم؛ ریسک کنم و سر ضرب شوت بزنم.
با وجود دروازهبان معرکهای در قامت «رینات داسایف» گل فان باستن همچنان شگفتانگیز است، مهم نیست چند بار به آن خیره شوید. با ارزیابی زوایا، شانس ۱ در میلیون است. غریزه، بدن او را به بهترین شکل ممکن در پشت توپ قرار می دهد. و او شلیک می کند. بَنگ!
حتی رینوس میشل میدانست در یک آن، تاریخ را دیده است. از روی نیمکت بلند میشود، چشم و دهانش را میپوشاند و سرش را تکان میدهد. شوکه شده است. عکسالعمل او آینهای از تمامی بینندگان این گل در سراسر جهان است. مهاجمی که او بهعنوان گزینه سوم انتخاب کرده بود پنجمین گل خود را در پنج بازی به ثمر رسانده بود!
احساس فوق العادهای بود. اما واقعاً درک نکردم چه گلی زدهایم. شما میتوانید این را در واکنش من ببینید. مثل این است که میپرسم: چه اتفاقی افتاده؟
تمامی همتیمی های فان باستن امکان وقوع منطقی گل استثنایی او را زیر علامت سوال بردند و این خود حکایت از خارق العاده بودن آن دارد.
رونالد کومان:
شما نمی توانید از آن زاویه شوت کنید.
فرانک رَیکارد:
واقعاً غیرممکن بود
رود خولیت:
اگر او میلیونها بار دیگر هم این کار را انجام دهد، ممکن نیست موفق به ثمر رساندن گل بشود.
فان باستن با متانت اذعان کرده است:
شما برای چنین گلی به شانس زیادی نیاز دارید. و این شانس در آن لحظه به من داده شد.
با مهار پنالتی ایگور بلانوف توسط فان بروکلن، دروازهبان قابل حساب هلندی، طلسم لاله های هلندی شکسته بود. جشن پیروزی در سراسر هلند تا پاسی از شب ادامه یافت.
و در مرکزی مهم در مرکز امستردام، لَیدسپلین، نام میدانگاه توسط مردم تغییر کرده بود؛
«میدان مارکوفان باستن Marco van Bastenplein».
فن باستن در پنج فصل بعدی خود ۱۱۷ گل به ثمر رساند و سه بار در سال های ۱۹۸۸، ۱۹۸۹، و ۱۹۹۲ برنده توپ طلا شد.
در حالی که به میلان کمک کرد تا جام قهرمانی اروپا را در سال های ۸۹ و ۹۰ و همچنین عناوین بیشتری در سری آ در سال ۹۲ و ۹۳ کسب کند اما متاسفانه عمل جراحی مچ پای او در اواخر سال ۹۲ به شدت بد پیش رفت.
در سه سال آخر فوتبالم، زندگی من شبانهروز زیر سلطه درد بود. ناراحت کننده ترین چیز نحوه آسیبرساندن به مچ پایم نیست، بلکه برخورد برخی از پزشکان با مشکل من بود. فردی که بیشترین آسیب را به مچ پای من وارد کرد یک بازیکن فوتبال نبود، یک جراح بود.
اگرچه او به طور رسمی تا تابستان ۱۹۹۵ بازنشسته نشد، آخرین بازی او اولین فینال لیگ قهرمانان اروپا در ۲۶ مه ۱۹۹۳ بود.
همانطور که فوتبال وارد دوران جدیدی می شد، و فان باستن مجبور شد در سن ۲۸ سالگی برای همیشه با فوتبال خداحافظی کند. دردناک بود، و زود، خیلی زود.
او سالها با افسردگی دست و پنجه نرم کرد؛ روزهایی که به قول خودش، مهمترین واقعه تمامی روز خوردن شام بود.
میراث او به عنوان یکی از بهترین مهاجمین نسل خود باقی است. فابیو کاپلو از او به عنوان بزرگترین مهاجمی که تا به حال مربیاش بوده، نام برده است. آریگو ساکی او را «بهترین مهاجم تمام دوران» نامیده است. وقتی از دیگو مارادونا خواسته شد بهترین بازیکنی را که بطور زنده با چشمان خود دیده است انتخاب کند، فقط گفت:
بین روماریو و فن باستن خواهد بود.
مارکوفان باستن همیشه «آن گل» را خواهد داشت؛ شاهکاری که از یک سو باور و شانس و معجزه را معنا داد و از سوی دیگر تمامی اصول منطقی و توصیف و توضیح را غیرممکن ساخت. او یکی از بهترین گل های تاریخ فوتبال را در یک فینال به ثمر رساند.
دیگر مهم نیست چه می توانست باشد ولی آنچه که روی داد را بخاطر بسپارید؛ انتظار نارنجیها برای یک جام بزرگ به پایان رسید، با یک گل از جهانی دیگر، تاریخ فوتبال هلند ورق خورد.
جایی می خواندم؛ باید خوشحال باشیم فان باستن تصمیم به شوت زدن گرفت. راه آسانی برای نوابغ تا شاهکارهای خود را بیافرینند. مثل بتهوون که سمفونی شماره ۹ را میسازد و میگوید راحتتر از شستن ظرفهای اشپزخانه است.
اصالت، سختی و دشواری بیاندازه، تکنیک و اجرای بیعیبونقص. فقط مردی از طایفه کرویفها بود که میتوانست؛
«مارکو فان باستن»