طرفداری | روی کین، کاپیتان سابق منچستریونایتد، پس از قهرمانی تاتنهام در لیگ اروپا و یک ناکامی دیگر برای شیاطین سرخ گفت:
وقتی فکر میکنی اوضاع منچستریونایتد دیگر نمیتواند بدتر از این شود، باز هم همهچیز بدتر از قبل شد! این داستان کل امسال بوده. تنها چیزی که باعث شده اوضاع وحشتناک باشگاه پنهان بماند، عملکرد تیم در اروپا بود. در طول فصل، شکست دادن منچستر خیلی راحت بود. چند بار در اروپا خوششانسی آوردند، اما دوباره شکست خوردند. این عملکرد کافی نیست. کیفیت لازم را نداشتند؛ بازیکنان ذخیره کارساز نبودند. اگر امیدتان به هری مگوایر است تا به دادتان برسد، قطعاً به دردسر افتادهاید.
میدانستیم برای دو تیم وامانده لیگ برتر، این فینال تا چه حد حائز اهمیت است. و تمامی سرنوشت این بازی با یک تکگل نصف و نیمه در فینالی بیسروته تعیین شد.
شاید حضور آنها در فینال نشان از قدرت لیگ برتر انگلستان داشته باشد، ولی جایگاه فعلی آنها در مکانهای ۱۷ و ۱۶ در جدول دروغ نمیگوید. ضعفهای عمیق و زشت در یکی از بدترین فینالهای تاریخ فوتبال اروپا، حقیقتاً توی ذوق میزد. بدتر از همه پاداش آن بود.
موضوعی که پیرس مورگان به تندی به آن واکنش در X نشان داد و در انتقادی تند نوشت:
این باید بدترین بازی تاریخ فینال رقابتهای فوتبال اروپا بوده باشد! واقعاً افتضاح بود، و با این حال، یکی از این دو تیم ضعیف و بیهویت، سال بعد در لیگ قهرمانان اروپا بازی میکند...
بیراه هم نگفته است.
ولی در این مخمصهای که دو تیم بزرگ و مربیان و مسئولان آن به تنگنا رسیده بودند، عاقبت آنژ لجباز، مربی تاتنهام، سماجت و خط آفساید خطرناک و عطشِ بازی تهاجمی و طراوت و شور و بیملاحظگی و هجوم بیپروا را کنار گذاشت؟ کسی یادش هست آن روزها را؟
چیزی دربارهی جدال لیگ کاپ همین دو تیم در دسامبر خاطرتان هست؟
همان بازی که هفت گل داشت و سرمربی تاتنهام دیالوگی از گلادیاتور نقل کرد: «آیا سرگرم نشدید؟»
در فرهنگ تاتنهام، همیشه گفتهاند:
«جرأت انجامش را داشته باش»، خلاصه بدون شهامت، دستاوردی در کار نخواهد بود و آنژ پوستکوعلو واقعاً این بار جورِ دیگری جسارت به خرج داد. شجاعت او باعث شد تا کمی غرورش را کنار بگذارد، اصول خودش را رها کند، عقب بنشیند و به ضدحمله روی بیاورد.
او دل به خطر سپرد تا از عادتهای همیشگی گذر کند؛ عقبتر بازی کند و در دل توفان، راهی تازه بسازد.
امیرحسین صدر
۲۲ می ۲۰۲۵
پوستکوعلو برای یک بار هم که شده، از فلسفهاش دست کشید و نتیجهاش را هم دید!
نه، واقعاً زیبا نبود. اما اینجا، در سرزمین باسک، تاتنهام پاداشش را گرفت. آن هم چه پاداشی. مدتها طول خواهد کشید تا پوستکوعلو، لوی، رئیس باشگاه و هواداران تاتنهام آن را هضم کنند.
یک جام، اولین پس از ۱۷ سال و نخستین قهرمانی اروپایی پس از ۴۱ سال. جام نقرهای که زیر نور کمرنگ فینالی بیروح، درهم و شلخته میدرخشید.
دیگر مهم نبود، برای هیچیک از حامیان تاتنهامیها نبود، این دستاورد هرچند بیقواره و غیرجذاب بهدست آمد، آن هم با کمتر از ۲۸ درصد مالکیت توپ، جایی ابدی در داستانهای این باشگاه بهدست خواهد آورد.
عصر «آنژبال»، مدتهاست که به پایان رسیده. فوتبال هجومی و فلسفه مبتنی بر مالکیت، مدتها پیش جان داده و از رمق افتاده است.
پوستکوعلو یاد گرفت شاید فقط اینبار، عقل را بر احساس مقدم بشمارد و این تصمیم با انتخاب یازده نفر اصلیاش شروع شد، وقتی سونگ هیون مین، کاپیتان کرهایاش را روی نیمکت نشاند.
در پایان، ما معتدلین چندان سرگرم نشدیم. به منچستریها چاقو میزدی، خونشان درنمیآمد ولی تاتنهام مقاومت کرد، جام نقره را به خانه برد و پوستکوعلو در دومین فصل حضورش جامی گرفت؛ درست همانطور که همیشه وعده داده بود!
بعد از پایان، برای همکار او، روبن آموریم اختلاف از زمین تا آسمان بیانتها است. مربی خودآزار حتی اعلام کرد اگر مالکان و هواداران ایمان دارند که او نمیتواند باشگاه را دگرگون کند، حاضر است امروز منچستریونایتد را ترک کند، بیآنکه حتی یک قران غرامت بگیرد!
آموریم، پس از شکست و از دست رفتن فینال لیگ اروپا و جامی که به آن دل بسته بودند، با ناباوری به عملکرد تیمش نگاه میکرد. بهنظر او منچستریونایتد «تیم برتر» میدان بود، اما همان یک فرصت برای نجات فصلی پر از شرمساری و خجلت، فصلی تأسفآور و ناامیدکننده هم هدر رفته بود.
این فصل هیچ توجیه و پوششی ندارد؛ منچستریونایتد به معنای واقعی کلمه، در تمامی سطوح شرمآور ظاهر شده است.
روبن آموریم بیرو دربایستی گفته بود حتی قهرمانی در لیگ اروپا هم نمیتواند این فصل را نجات دهد، اما حداقل اندکی آبرو و شأن برایشان بهجا میگذاشت.
خب، حالا حتی همان اندک آبرو را هم ندارند؛ هیچ، صفر، مطلقاً هیچ! واقعاً میتوان این جملات را ادامه داد.
یونایتد حالا بیستمین شکست فصلش را تجربه کرده؛ آماری که از فصل ۷۴-۱۹۷۳ و روزهایی که تیم به دسته پایینتر سقوط کرد، بیسابقه بوده است. امروز به آن دوران تاریک نزدیک شدهاند.
راستش را بخواهید، هنوز هم نمیتوانم باور کنم... بیست شکست؟! برای باشگاهی با عظمت منچستریونایتد، این غیرقابل باور است و غیرقابل باور به معنی خوب و مثبت آن نیست.
این بدترین تیم منچستریونایتد در نیم قرن گذشته، یا دقیقاً ۵۱ سال گذشته است؛ بگذارید این جمله را با یکدیگر هضم کنیم.
تصویر تکراری؛ لشکر شکستخورده و ماتمزده
از اینجا به بعد، منچستریونایتد به کدام وادی پای خواهد گذاشت؟
اروپایی در کار نخواهد بود، جامی برای نمایش در دست ندارند و قبل از آخرین بازیهای فصل در آخر هفته، در جایگاه شانزدهم لیگ برتر نشستهاند! چه کسی فکر میکرد این تیم روزی چنین سقوط عجیبی را تجربه کند؟
حداقل من که هرگز، حتی در خواب هم چنین داستانی را نمیدیدم.
این دیدار فینال، کاملاً خلاصهای از فصل منچستریونایتد با روبن آموریم بود؛ تیمی بیروحیه و بیخطر و بیهویت که هیچوقت امیدی به بازگشتشان نبود.
عدم موفقیت در گل زدن مقابل تیمی مثل تاتنهام که این فصل راحت از هرکس و ناکسی گل میخورد، خودش همهچیز را درباره ضعف خط حمله یونایتد بیان میکند. حتی برونو فرناندز، تنها بازیکنی که امیدهای هواداران یونایتد به او بسته بود، هم نتوانست کاری انجام دهد. حالا دیگر مطمئنیم، روزهای افتخار یونایتد خیلی دیرتر از این حرفها بازخواهد گشت.
در حالیکه خیلیها فکر میکردند این روز هرگز برای اسپرز فرا نخواهد رسید، نفرین «تاترهینگام Totteringham» که ترکیبی طنزآمیز از نام باشگاه است و برای وصف حال و روز آنها سالهاست به مسخره از سوی رقبا از آن استفاده میشود، حالا بهدست عجیبترین تیم تاتنهام شکسته شده است.
تیمی که در لیگ برتر هفدهم است و بهظاهر هیچ حقی برای قهرمانی در چنین رقابتی ندارد. پس از سالها درد و ناکامی، نمیتوان کمی برای هوادارانشان خوشحال نشد، فقط مگر اینکه طرفدار آرسنال باشید! خیلی از هواداران تاتنهام اشک شوق میریختند.
با این اشکها، تاتنهام هاتسپر در «کلیسای» سنمامس هم یک دیدار فوتبال را برد و کمی هم بخشی از هویت پیشین خود را بهدست آورد.
تاتنهامی شکننده، همان تیمی که همیشه راهی برای باخت پیدا میکرد؛ تیمی که زیر فشار فرو میریخت؛ تیمی که نامش الهامبخش صفت «اسپرزی Spursy» و خیلی چیزهای دیگر برای هواداران رقیب بود، دیگر تمام شد، دیگر اینطور نیست، حداقل نه اینجا، در شمال اسپانیا. حتی اگر بازی زیبایی نبود، تاتنهام پیروز شد و همین مهمترین نکته بود!
طلسم 17 ساله شکست؛ تاتنهام بالاخره جام برد!
حالا دیگر تاتنهام سوژه خنده نیست. هیچکس دیگر نمیتواند آنژه پوستکوعلو، سرمربی این تیم، را دلقک بنامد؛ لقبی که خودش شب پیش با عصبانیت آن را رد کرده بود. پوستکوعلو که در این فینال برای صدمین بار روی نیمکت اسپرز نشسته بود، شاید فصل آینده شغلش را از دست بدهد، اما لبخند آخر را خودش زد!
پس از فصلی که با رتبه هفدهم لیگ برتر و ۲۱ شکست (تا اینجا) سپری شد، اسپرز فصل آینده همراه با بزرگان اروپا به لیگ قهرمانان میرود و فرصت بهرهمندی بیش از ۱۰۰ میلیون یورو درآمد را خواهد داشت. هرچند نمایش امشب تیم نشانی از درخشش در میان نخبههای اروپا نداشت، اما هواداران فعلاً به اینها اهمیتی نمیدهند. قضیه این است: تاتنهام بازنده این جدال نبود.
«رفیق» به قولش عمل کرد؛ جام در فصل دوم از راه رسید!
خدا میداند با حضور جیم رتکلیف چه سرنوشتی در انتظار یونایتد است. شاید فصل آینده در سلف بازیکنان فقط آش ساده سرو شود!
این فینال حکم دریچه نجاتشان را داشت؛ تنها راهی برای بالا کشیدن خودشان از باتلاقی که خود ساختهاند، اما حالا آن هم از دست رفته است.
این شکست، فرصتهای منچستریونایتد برای جذب بازیکنانی که روبن آموریم برای بازسازی این تیم آشفته، که قبل از آمدنش مثل فرانکشتاین از قطعات به هم چسبیده درست شده بود، محدود خواهد کرد، تازه بسته به آن است که اصلاً در پست خود باقی بماند!
تلاش برای احیای یونایتد حالا سختتر از همیشه شده. این شکست فاصلهشان با تیمهایی مثل لیورپول و منچسترسیتی را بیشتر میکند؛ تیمهایی که چنین آشفتگی و ناکارآمدی در ساختار خود ندارند. این فینال حکم نبرد در دنیای مردگان را داشت و اینک یونایتد در میان ناکامان بیهدف، سرگردان به دور خود بچرخد!
تاتنهام از سال ۲۰۰۸ هرگز جامی نبرده بود. در این مدت، سیزده تیم انگلیسی موفق به قهرمانی در تورنمنتهای مهم شدند و تاتنهام فقط به حسرت جشن دیگران از پشت شیشه نگاه میکرد. تمام اعضای دیگر موسوم به «بیگ سیکس» جامی بالای سر بردند و همینطور تیمهایی مثل لسترسیتی، وستهم، کریستال پالاس، نیوکاسل، ویگان، بیرمنگام، سوانسی و پورتسموث. اما نه تاتنهام با استادیوم نمونهای که در اختیار دارد.
مدتها بود شکست خوردن به بخشی از DNA تاتنهام تبدیل شده بود. میکی فن ده فن اخیراً گفته بود، وقتی تابستان ۲۰۲۳ از وولفسبورگ به تاتنهام پیوست، خیلیها به او گفته بودند: دیگر تا پایان دوران فوتبالش جامی نخواهد دید.
نجات دروازه فوقالعاده میکی فن ده فن در برابر ضربه سر هویلون
هواداران اسپرز به این دل خوش کرده بودند که در همین فصل سه بار یونایتد را بردهاند، اما این را هم میدانستند که این بار سه مهره خلاقشان به علت مصدومیت در ترکیب اصلی حضور ندارند.
پوستکوعلو هم با انتخابی غیرمنتظره، سون هیونگ-مین، ستاره و کاپیتان تیمش را روی نیمکت نشاند و ریچارلیسون را از ابتدا به میدان فرستاد و اتفاقاً اسپرز بازی را بهتر آغاز کرد.
هر دو تیم کاملاً عصبی و پراضطراب بودند. آماد دیالو یک شوت زمینی خطرناک را از مقابل گولیلمو ویکاریو روانه کرد که فقط چند سانتیمتر با تیرک دوم فاصله داشت، اما پس از دقایق ابتدایی، بازی اُفت کرد.
مسابقه شکل خاصی نداشت؛ بیخلاقیت و بدون تضمین فنی؛ پر از نمایشهای ساختگی و اشتباهات عجیب بازیکنان. یک نمایش کاملاً غیرجذاب و تبلیغی منفی برای فوتبال انگلیس. با توجه به عملکرد ضعیف این دو تیم در فصل جاری، شاید هم انتظار و توقع بیشتر منطقی نبود.
با این حال، چهار دقیقه مانده به پایان نیمه اول، قفل بازی باز شد. اسپرز بالاخره یک حرکت هماهنگ انجام داد و پاپ سار فضای مناسبی پیدا کرد تا سانتری تند و هدفمند به تیر اول ارسال کند. جانسون با هوشمندی خودش را جلوتر از لوک شاو قرار داد و با یک ضربه، توپ را به بدن و دست مدافع انگلیسی زد تا اونانا را غافلگیر کند و توپ با نوک پای جانسون، معذرتخواهانه وارد دروازه شد. گلی زشت! اما برای هواداران پرشور تاتنهام، هیچ چیز مهم نبود. تشنهتر و گرسنهتر از این حرفها بودند تا به زیبایی و زشتی و طعم و مزه فکر کنند!
گلی زشت در فینال اروپایی؛ تاثیر ناقص جانسون، برخورد توپ با شاو و ناتوانی اونانا در مهار توپ
یونایتد بالاخره نشانههایی از حیات نشان داد. تعویضیِ تازهنفس، الساندرو گارناچو، ویکاریو را وادار به واکنشی عالی با یک دست کرد و هری مگوایر هم به خط حمله فرستاده شد.
استفاده از مگوایر در خط حمله قبلاً هم به داد یونایتد رسیده بود، اما این تصمیم بیشتر از سر ناامیدی بود که حالا برای همه هواداران آشنا و عادی است! این بار جواب نداد. معجزهای که در مرحله یکچهارم نهایی مقابل لیون رخ داد، تکرار نشد. دیگر فرصتی برای اصلاح اشتباهات نبود. این مهمترین بازی فصل یونایتد از نظر مالی و غرور و اعتبار بود ولی آن را از کف دادند.
روزگاری یونایتدیها همیشه با نیش و کنایه میگفتند: «بچهها، حریف تاتنهامه!»
باور و اعتمادبهنفسی که چطور ممکن است به تیمِ سفیدپوش شمال لندن ببازند. اما حالا، این توهین و توهینهای مشابه دیگر رقبا برای همیشه به گذشته و تاریخ پیوستند.
و برای منچستریونایتد اما هیچ دلخوشیای باقی نماند؛ نمایشی خجالتآور، کاملاً بیجان. عملکردی که نهتنها هواداران بلکه خودشان، سر الکس فرگوسن در سکوها، تاریخ پرشکوه باشگاه و حتی فوتبال انگلیس را هم شرمنده کرد.
در جنگ مردگان و فینال ارواح سرگردان، تاتنهام جان گرفت و منچستریونایتد آبرو و حیثیتش را از دست رفته دید!
آموریم؛ فشاری به سنگینی کوه روی شانههای اوست...