سلامیانو من منشی هتریانو
الو الو من مرد شب نما هستم
منشی هتل: مرد شب نما کیه؟
مرد شب نما: خب تو چقدر خنگی گفتم منم دیگه
منشی هتل: خیله خب پس شما برای شما شب هتل گرفتید
مرد شب نما تلفن رو قطع کرد
بعدش مرد کت آبی با کیفش اومد گفت سلام من ی هتل میخوام شماره ی ۲۷
منشی هتل: شماره رو باید ما بگیم
بعدش منشی ی نوشابه دراورد خورد
بعد مرد کت آبی گفت پرتقالیه منم میخوام
منشی هتل گفت برای تو نوشابه آبی دارم چون کتتم آبیه
مرد کت آبی: من تا دیشب مرد کت نارنجی بودم تا اینکه اون کتم تو نبرد با مرد شب نما پاره شد و آبی پوش شدم!
منشی هتل ی بازرس باهوش بود فهمید که آها مرد شب نما پس حتما مرد شب نما فهمیده مرد کت نارنجی (سابق) آبی فعلی میخواد بیاد هتل و ترتیبش رو بده!
منشی بازرس ک تو فکر بود مرد کتب آبی گفت چیشد؟
منشی بازرس: آها برو تو هتل شماره ۲۲
مرد کت آبی: نوشابه؟
منشی بازرس: بیا اینم نوشابه برو پی کارت
مرد کت آبی: حوصله هم برام بیارید برم حموم
منشی بازرس: حوصله نداری؟
مرد کت آبی: نه حوله اشتباه تایپی نویسنده اس
بعدش مرد کت آبی رفت تو اتاقش
اون خانومی ک تو تصویر پشت سر مرد کت آبی هست رفت شماره ۲۲ و گفتش من همسر مرد کت آبی هستم این چرا منو ول کرده رفته و داره خیانت میکنه!
منشی بازرس: خیانت؟!!
الان خودم دستگیرش میکنم شما برو کنارخانوم
وقتی بازرس به سمت درحرکت کرد اون خانوم با وردنه زد تو سرش و بازرس بیهوش شد
بعدش اون خانوم درو وا کرد و گفت سلام من مرد شبنما هستم!
بازرس در حالی که نیمه بیهوش بود اینو شنید اما توان بلند شدن نداشت
مرد کت آبی کتشو دراورد و شکل بالون در آورد فرار کرد
درحالی ک مرد( خانوم شب نما) آماده بود بپره پایین بازرس بهش دستبند زد و گفت وایسا بینیم پس تو مرد شبنما هستی
خانوم: آره منم البته تو انقدر احمق بودی ک نفهمیدی و الانم یچیزدیگه رو نمیدونی!
بعد بازرس چشمش به ی مرد کت مشکی خورد و اون سمت بازرس شلیک کرد من مرد شب نما هستم!
بازرس لباس کاراگاهیشو دراورد و با لباس برعکس به سمت تيمارستان روانه شد