الف) هند و اروپاییان و آریاییها: سخنی در باب تماس فرهنگهای ایران و
چین از ابتدا تا سالهای آغازین شاهنشاهی هخامنشی
با اینکه اکثر پژوهشهای یک قرن اخیر شروع تماس بین فرهنگهای ایران و
چین را با سفر جانگ چیان(张骞) به سرزمینهای غرب امپراتوری هان دانستهاند
(1992:424,Pulleyblank). اما پیش از سفر جانگ چیان مسلماً تماسهای بین
فرهنگهای ایران و چین وجود داشته است. معهذا مسیرهای ارتباطی شناخته شدهای
که دو سوی آسیا را به هم متصل کند، هنوز در مراحل ابتدایی شکلگیری قرار داشت.
مهمترین مسیرها احتمالاً از دشتهای آسیای مرکزی به سمت استپهای جنوب
سیبری رفته و از آنجا از طریق علفزارهای مغولستان وارد استان شانشی در شمال چین
شده است (1 :1989 ,Shaughnessy). دانش مردمان شرق و غرب از یکدیگر هنوز
روشن و شفا نشده بود و بسیار محدود و غیرواقعی بود (537-38 :1983 ,Watson). در
چین، تصور چینیان از مردمان غرب چین جدا از آن چیزی نبود که در وقایعنامه کوهها
و دریاهای شانهای جینگ و زندگینامه مو شاه توصیف شده بود :2007 ,ping -Ju)
(103، همانطور که در اسطورههای ایرانی هم تصور ایرانیان از چین مبهم بوده و در
بیشتر اوقات چین به کل شرق دور اطلاق میشده است (95 :2012 ,Pashazanous).
بسیاری از یونانیان تنها اطلاعاتی در مورد تمدنهای مصر و بابل و ایران داشتند و آگاهی
آنها در مورد هند و به خصوص چین بسیار اندک بود.
در یکی از تازهترین پژوهشها درباره تشابهات زبانی واژگان چین باستان و هند و اروپاییان
هدود 1500 واژه همریشه در بین این دو زبان تشخیص داده شد (39 :1988 ,Chang) که در
این بین حدود 200 کلمه اصلی در این دو زبان همریشه هستند. اگر چه وجود این شباهتها را
به هیچ وجه نمیتوان به تماس مستقیم بین هند و اروپاییها که در شمال اورآسیا یا آسیای
مرکزی میزیستند، با تمدن چین باستان آن زمان تعبیر کرد، اما میتوان از تماس غیرمستقیم
آنها حتی از اواخر هزاره سوم پیش از میلاد سخن گفت (1966:10 ,Pulleyblank).
تحقیقات جدید ورود فن اهلی ساختن اسب به چین در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد
از طریق اقوام بیابانگرد آسیای مرکزی و هند و اروپاییان را محرز ستاخته است :2002 ,Snow)
(41. آن طور که ویکتور میر در مقالهای درباره منشاء ورود اسب به چین ثابت کرده
است احتمالاً واژه ما (mᾰ) به معنی اسب در زبان چین باستان با واژه هند و اروپایی
مرکوس (márkos) همریشه هستتند. (181 :2003 ,Mair) همراه با انتقال فن اهلی
ساختن اسب، اساطیر و داستانهای مربوط به برخی از خدایان و رب النوعها در بین
اقواد هند و اروپایی نیز به چین منتقل شد که نمونه مطرح آن انتقال مفهوم خدای
آسمان است.(42 :2002 ,Snow) انتقال فن ساخت ارابه که خود منجر به استفاده از
سواره نظام در ارتشهای شانگ و ژو گردید، استخراج و ذوب برنز و قلع :2011 ,Xiang)
(10-12 نیز از دیگر موارد تأثیر فرهنگی اقوام بیابانگرد آسیای مرکزی و هند و اروپاییان
در هزاره دوم پیش از میلاد بر چین است (1998:95 ,Anthony).
راوسن در مقاله خود که به موضوع تماس و برهمکنش فرهنگهای ایران و چین از
طریق آثار هنری به دست آمده در ایران (تمدن مارلیک و برنز لرستان) و چین از
1000- 650 ق. م. اختصاص دارد به طور مشخص چهار دوره تاریخی را که تمدنهای
چین و شرق نزدیک از طریق آثار هنری مختلف در هر دوره با یکدیگر تماس داشته و بر
یکدیگر تأثیر نهادهاند مشخص نموده است. سه دوره نخست به ترتیب عبارتند از: اواخر
سلسله شانگ و اوایل دوره تمدن ژو (1300- 1000 ق. م.) که عمدتاً تبادلات فرهنگی
این دوره بین چین و شرق نزدیک با ورود شیشهها، چاقوها و ارابهها برای اولین بار به
چین از آسیای غربی مشخص میشود. اوایل دوره ژو غربی تا اوایل دوره تمدن ژو شرقی
(650-1000 ق. م.) که دورۀ وجود تبادلات هنری از طریق روان مهرههای عقیق، نقوش
حیوانات و نقوش پیچیده بر روی جنگ افزارها، تکههای ارابه، ظروف و اشتیای فلزی،
طلا و آهن است که در آنها تأثیر فرهنگهای شرق دور و فلات ایران (فرهنگهای
مارلیک برنز لرستان و میان رودان) بر یکدیگر را میتوان یافت شکلهای (3-2-1).
دورههای بهار و پاییز (476-771 ق. م.) و دولتهای متخاصم در چین (650-250 ق.
م.)، که تقریباً همزمان با ظهور و سقوط امپراتوری هخامنشی و اسکندر و جانشینانش در
ایران است و دورۀ ادغام عناصر هنرهای خارجی در هنر دولتی چین است. دورهای که
تأثیرات فرهنگ چین و شرق نزدیک بر یکدیگر را در آثاری چون موزائیک، مهرههای
چشم، برنزکاری، طلاکاری، نقوشی حاوی شاخ حیوانات و اشکال مختلفی از زین و یراق
اسب که مخصوص فرهنگ صحراگردی است باید دید.(3-4 :2010 ,Rawson)
این تماسها به تدریج شکلی ملموستر به خود گرفته، به طوریکه نخبگان فرهنگ
چین نیز نسبت به آن مطلع بوده و در آثارشان به آن اشاره کردهاند. برای نمونه کو یوان
شاعر چینی (342 -278 ق. م) در یکی از اشعار خود از گیاه شومه که همان هئومه در
اوستا و سومه نام میبرد. او از این واژه استفاده میکند تا به تماس فرهنگ چو جنوبی
با فرهنگهای غیر چینی شمال غربی و آسیای میانه اشاره کند (2011:1 ,Zhang).
تشابهات بسیار زیادی بین فرهنگ چو و فرهنگ هند و ایرانیان و دین زردشتی دیده شده
است. ویکتور میر با توجه به وجود مفاهیم گله و رمه که خاص اقوام هند و ایرانی و دین
زردشتی است و در چین جنوبی رایج نبوده است در یکی دیگر از اشعار کو یوان و
همینطور سبک شعری این اشعار و مسائل مطرح شده در ان استدلال میکند که این
اشعار مشابه سرودههای اوستا و ریگ ودا هستند که آن را میتوان نخستین تماس
مذهبی دو فرهنگ ایران و چین دانست (192 :2000 ,Mair). وجود پرستش آیین آتش
در فرهنگ چو در چین که توسط یک روحانی یا شمن برپا میشد، شباهت زیادی به
آیین پرستش آتش در دین زردشت که توسط مغان اجراء میشد دارد :1999 ,Mair)
(27. بررسیهای جدید نشان میدهد که از نظر زبانشناسی شمن فرهنگ چو موسوم به
مو او و وو همان روحانی دین زردشتی یعنی مغ که هر یک نقش محوری در
آیینشان داشتهاند (28-2011:27 ,Zhang). زمان تأثیرپذیری فرهنگ چو از آیین
زردشت احتمالاً به پیش از اواسط قرن ششم پیش از میلاد برمیگردد. در این قرن از
طریق اشعار لینگ وانگ شاعر چینی سالهای 540-529 ق. م. که خود شمن آیین وو
در فرهنگ چو بوده است در مییابیم که آیین زردشتی مدتها پیش از قرن ششم بر
فرهنگ چو تأثیر نهاده بود (2011:22 ,Zhang). لینگ وانگ در هنگام حمله دشمنان
چو به سرزمینشان در اشعاری این حمله را به سخره گرفته و رو به عبادتگاه به سماع و
پایکوبی پرداخته و اینچنین میسراید: «من در حالی که خدای آسمان و ارواح مقدس را
که از ما محافظت میکنند، میپرستم؛ چگونه به فرار بیاندیشم؟» (2011:21 ,Ibid).
اشاره لینگ وانگ به خدای آسمان در حالی است که آیین پرستش خدای آسمان - که
مهمترین عناصر فرهنگی وارد شده از آسیای مرکزی به فرهنگ چین است - احتمال
بسیار زیاد، از آیین پرستش خدای آسمان در مذاهب مغولان و دیگر فرهنگهای آسیای
مرکزی و از طریق نخستین پادشاهان سلسله ژو (1046-256 ق. د.) که در مجاورت
این فرهنگها شکل گرفته بود، به وام گرفته شده باشد (7 :1989 ,Shaughnessy). و باز
به احتمال زیاد ایین پرستش خدای آسمان- که خدای سلسلههای شانگ و ژو بوده
است - منشاء هند و ایرانی داشته است؛ زیرا که بر اساس اطلاعات زبانشناسی نوین خدای
آسمان یا تی فرهنگهای شیا شانگ و ژو که مجاور دلتای رود زرد در چین سکونت
داشتند، با دئوس خدای کهن هند و اروپاییهای هم ریشه بودهاند (2-1 :2005 ,Zhou).
باتوجه به وجود نقاط مشترکِ بسیار بین آیین پرستش خدای آسمان مردمان چین باستان
در دورههای سلسلههای شانگ و ژو و آیین پرستش اهورامزدا در ایران باستان، احتمالاً بین
آیین پرستش خدای آسمان و اهورای ایرانیان ارتباطی بوده است (13 :2005 ,Ibid) و این
انتقال از طریق سلسله ژو که به احتمال بسیار از بین اقوام بیابانگرد شمال غربی چین برخاسته
بودند بیشتر رواج یافت (289 :2002 ,Chen). منشاء بسیاری از این ارتباطات به فعالیتها و
تاختوتاز اقوام ایرانی آسیای میانه به خصوص سکاها (حدود 900-300 ق. م.) که نژاد و
آیین ایرانی داشتند و تحت سلطه هخامنشتیان بودند، برمیگردد (16 :2003 ,Witzel) که
همواره در فلات آسیای مرکزی در تاختوتاز بودهاند. حتی به احتمال بسیار، آیین وو و
پرستش آتش از طریق سکاها و خصوصاً سکاهای تیزخود که نژاد ایرانی داشتند، به چین راه
یافته است (2011:15 ,Zhang). در کتاب زندگینامه مو شاه که به سفر مو شاه (976-922م./
918-956 ق. م.) از پادشاهان سلسله ژو به غرب چین احتمالاً منطقه شین جیانگ تا کوههای
آلتایی اختصاص دارد، از اقوام سکایی آسی نام برده میشود. (23 :2010 ,Yu) کشف
خنجرهای مفرغی از نوع آکیناک اسکیتی که مادها نیز از آن استفاده میکردند، در
نواحیای از شمال چین، در محوطۀ باستانی فنگ شی واقع در استان شانشی - متعلق به
سدههای دهم تا سوم پیش از میلاد شاهدی دیگر بر نقش اقوام بیابانگرد آسیای مرکزی به
خصوص سکاها در انتقال عناصر فرهنگ نخبگان یا سازمایههای تمدنی فرهنگهای ایرانی و
چینی در اوایل و اواسط هزاره اول پیش از میلاد است (1972:144 ,Watson).