طرفداری | در بیست و نهمین قسمت از کتاب رود گولیت، به اهمیت مهاجمان در دنیای فوتبال، به ویژه در راه کسب عنوان قهرمانی پرداختیم. در فصل دهم از این کتاب، به مباحث فرهنگی میرسیم.
فصل دهم
فرهنگهای فوتبالی
امروزه تقریباً در تمام باشگاههای مطرح اروپایی، ترکیبی از چهار یا حتی تعداد بیشتری از ملیتهای مختلف در ترکیب تیم دیده میشود. شاید انگلستان بارزترین مثال در این زمینه باشد؛ باشگاه آرسنال نخستین تیمی بود که بدون حضور حتی یک بازیکن بریتانیایی پا به میدان گذاشت. با این حال، علیرغم بینالمللیشدن فوتبال باشگاهی، فرهنگهای سنتی فوتبال ملی همچنان به حیات خود ادامه دادهاند.
بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵، قهرمانان فوتبال اروپا باشگاههای انگلیسی بودند: لیورپول، ناتینگهام فارست، استون ویلا، اورتون، آرسنال، ایپسویچ تاون، وست هم یونایتد و تاتنهام هاتسپر. این تیمها در رقابتهای مهم اروپایی نظیر جام باشگاههای اروپا، جام برندگان جام و جام یوفا موفق به کسب افتخار شدند.
در آن دوران، بازیکنان این تیمهای موفق انگلیسی اغلب بومی همان شهر یا منطقه بودند؛ همانطور که در تیمهای قاره اروپا نیز معمول بود. البته باشگاههای انگلیسی این مزیت را داشتند که میتوانستند از استعدادهای فوتبالی اسکاتلند، ولز، ایرلند و ایرلند شمالی بهرهمند شوند. با این حال، حضور بازیکنان خارجی مانند آرژانتینیهایی چون اوسوالدو آردیلس و ریکی ویلا در تاتنهام، یا هلندیهایی مانند فرانس تیسن و آرنولد موهرن در ایپسویچ، هنوز نادر بود.
پس از سال ۱۹۸۵، فوتبال باشگاهی اروپا به سلطهٔ تیمهای ایتالیایی، اسپانیایی، آلمانی و هلندی درآمد. برای باز پسگیری این جایگاه، انگلستان از دههٔ ۹۰ میلادی شروع به جذب بازیکنان خارجی بیشتر برای لیگ برتر کرد. بازیکنانی چون اریک کانتونا، دیوید ژینولا، فاستینو آسپریا، پیتر اشمایکل، یورگن کلینزمن و آندرس لیمپار سوئدی _ که اولین نفر بود _ به سرعت متوجه شدند که با وجود مهارت فنی بالا، باید برای همسطح شدن با ریتم سریع فوتبال بریتانیا سخت تلاش کنند. از آنجا که از نظر تکنیکی سرآمد بودند، هواداران انگلیسی آنان را بازیکنانی با تواناییهایی فراتر از انسان میدانستند. پس از آن نیز هلندیهایی نظیر دنیس برکمپ، گلن هلدر و مارک اوورمارس وارد شدند. خود من نیز در سال ۱۹۹۵ به چلسی پیوستم.
ورود سیلآسای بازیکنان خارجی حالا دیگر روندی برگشتناپذیر دارد؛ بهویژه از این جهت که لیگ برتر انگلستان از لحاظ مالی و بازاریابی، بهسرعت جهشی حیرتانگیز داشت. با این حال، حضور بازیکنان خارجی بر روند رشد استعدادهای بومی انگلیسی تأثیر گذاشته است. برای بازیکنان جوان انگلیسی، فضای کمتری برای شکوفا شدن باقی مانده است، چرا که اکثراً نتوانستهاند شکاف موجود میان خود و همتایان خارجی را پر کنند.
همچنین هیچ محدودیتی از لحاظ تعداد بازیکنان خارجی در تیمها، ترکیبشان یا باشگاهها وجود نداشته است. هدف اصلی، حفظ جایگاه جهانی لیگ برتر به عنوان بهترین و هیجان انگیزترین رقابت فوتبالی در دنیا بوده و هست؛ بهویژه برای بستن قراردادهای روز افزون و پُردرآمد. این یک چرخهٔ معیوب بود که هنوز نمیتوان پایانی برای آن متصور شد. در این میان، بیست باشگاه لیگ برتر مجموعاً درآمدی حدود ۱.۴ میلیارد پوند را میان خود تقسیم میکنند و هر هفته چشم جهانیان به تماشای بازیهای این لیگ دوخته میشود.
امروزه ستارگان خارجی، قسمت مهمی از جذابیت لیگ برتر هستند
با رشد سطح فوتبال باشگاهی و افزایش گردش مالی، مبالغ هنگفتی سرمایهگذاری شده است؛ کم کم میبینیم که جوانان مستعدی نیز در تیمهایی مانند تاتنهام، اورتون و حتی منچستریونایتد فرصتی برای درخشش پیدا میکنند، اگرچه یونایتد هنوز هم صدها میلیون پوند در بازار نقل و انتقالات هزینه میکند.
در نهایت، در لیگ برتر انگلستان بیش از هر چیز، «فشار برای پیروزی» بر دوش مربیان سنگینی میکند. جایگاه تیم در جدول لیگ، سرنوشت مربیان را رقم میزند، نه میزان پرورش استعدادهای جوان، آنطور که در لیگ هلند دیده میشود و از انتخابهای مربیانش قابل استنباط است. به همین دلیل، بازیکنان جوان انگلیسی اغلب برای مدتی کوتاه به تیمهایی در قارهٔ اروپا قرض داده میشوند.
امیدوارم تیم ملی انگلستان در نهایت از پیشرفت آکادمیهای آموزشی بهرهمند شود. رفته رفته، نسل جدیدی از بازیکنان جوان توانایی رقابت با برترین فوتبالیستهای اروپا را پیدا کردهاند؛ اگرچه وقتی بیرون از انگلستان از دیگران درباره جانشینان نسل جرارد، جان تری و لمپارد میپرسم، معمولاً به جز وین رونی، پاسخ قانعکنندهای نمیشنوم.
بدیهی است که جاهطلبیهای عظیم باشگاههایی چون منچسترسیتی، چلسی، آرسنال، منچستریونایتد، تاتنهام و لیورپول، با جذب بازیکنان خارجی متعدد، مسیر پیشرفت استعدادهای بومی را سد کرده است. نگرانکنندهتر از آن، جذب بازیکنان خارجی درجهدومی است که هیچ چیز به لیگ اضافه نمیکنند و در بهترین حالت، همسطح بازیکنان انگلیسی هستند. همواره فضا باید برای استثناها باز باشد، نه برای میانمایهها.
متأسفانه این نتیجهٔ سلطهٔ پول بر تصمیمگیری مدیران باشگاههاست. هر باشگاه لیگ برتری سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون یورو دریافت میکند و هیچکس جرأت پسانداز این پول را ندارد. بازیکنان را صرفاً برای خریدن میخرند و یک سال بعد همانها را با کمال خونسردی، برای فروش میگذارند.
برای باشگاههای بزرگ انگلیسی، درآمد حاصل از رقابتهای اروپایی _ حتی لیگ قهرمانان اروپا _ بیشتر بهعنوان یک پاداش جذاب تلقی میشود تا یک منبع اصلی درآمد، بهویژه وقتی آن را با درآمدهای عظیم، دائمی و ساختاری حاصل از حق پخش تلویزیونی داخلی و خارجی و قراردادهای اسپانسری مقایسه کنیم. افزون بر این، باشگاههایی مانند چلسی و منچسترسیتی مالکانی بسیار ثروتمند دارند که میتوانند با لبخندی بر لب، صدها میلیون یورو برای خرید بازیکن هزینه کنند و هرگونه کسری بودجه را بهراحتی جبران نمایند.
با این حال، نکتهٔ عجیبی وجود دارد: با وجود این ثروت حیرتانگیز، باشگاههای انگلیسی نتوانستهاند بهترین بازیکنان جهان را جذب کنند. لیونل مسی، رونالدو و نیمار در لیگ برتر بازی نمیکنند. در واقع، اگر بارسلونا یا رئال مادرید بخواهند، بهراحتی میتوانند ستارههایی از لیگ برتر انگلستان را به خدمت بگیرند؛ نمونهاش لوییس سوارز که از لیورپول رفت، یا گرت بیل که از تاتنهام به رئال مادرید پیوست.
بسیاری از ستارگان لیگ برتر ترجیح دادهاند فوتبال خود را در اسپانیا ادامه دهند
بازیکنان باتجربهٔ بایرن مونیخ هم به انگلستان جذب نمیشوند، مگر آنکه دیگر دوران اوجشان سپری شده باشد؛ مانند باستین شواین اشتایگر. بایرن مونیخ باهوشترین باشگاه اروپاست؛ بازیکنانش را از سایر تیمهای بوندسلیگا جذب میکند و تقریباً هر سال قهرمان لیگ آلمان میشود و در نتیجه سهمیهٔ لیگ قهرمانان اروپا را هم به دست میآورد. حضور در این رقابت اروپایی، برای تراز مالی باشگاه حیاتی است.
در حالی که بایرن مونیخ میتواند برای قهرمانی در چهار فصل از پنج فصل آینده برنامهریزی کند، در لیگ برتر انگلیس رقابت برای قهرمانی هر سال کاملاً باز و غیرقابل پیشبینی است. این تفاوتی اساسی با سایر لیگهای مطرح اروپاست: در آلمان معمولاً بایرن قهرمان است، در ایتالیا یوونتوس، در فرانسه پاری سن ژرمن، در اسپانیا بارسلونا یا رئال مادرید و در هلند آیندهوون یا آژاکس.
در انگلستان، اگرچه در ده سال اخیر چلسی، منچسترسیتی و منچستریونایتد قهرمانیها را بین خود تقسیم کردهاند، اما در سال ۲۰۱۶ لسترسیتی قهرمان شد و آرسنال و تاتنهام نیز در تعقیبش بودند. همین غیرقابل پیشبینیبودن، لیگ برتر را برای هواداران فوتبال در سراسر جهان جذابتر میکند. وقتی سراغ لیگ برتر میروید، تعداد زیادی تیم برای تماشا وجود دارد؛ اما اگر سراغ لالیگا بروید _ که شاید از نظر فنی بهترین لیگ دنیاست _ احتمالاً فقط به خاطر بارسلونا و رئال مادرید تماشاگر آن خواهید بود.
دیگر باشگاهها در لالیگا عملاً از کورس قهرمانی دور هستند. در انگلستان، حق پخش تلویزیونی به طور مساوی میان باشگاههای لیگ برتری تقسیم میشود، اما بارسلونا و رئال مادرید مدیریت حق پخش خود را در اختیار دارند. این موضوع باعث شده درآمد آنها چندین برابر دیگر باشگاههای لالیگا باشد و بهشدت، توازن رقابتی را بر هم زده است. تنها باشگاهی که توانسته تا حدی با این دو غول رقابت کند، اتلتیکو مادرید بوده است. وضعیت در ایتالیا نیز مشابه است.
برای جذابتر شدن رقابتها، شاید بهتر باشد حق پخش تلویزیونی بهصورت یک بستهٔ کلی به فروش برسد. در غیر این صورت، لیگ فرانسه هیچ جذابیتی ندارد: پاری سن ژرمن هر سال با اختلافی حدود بیست امتیاز قهرمان میشود.
در همین حین، با تغییراتی که در قوانین اعمال شده، قیمت بازیکنان انگلیسی بهطور تصاعدی افزایش یافته است. بر اساس قانون جدید، هر باشگاه باید حداقل هشت بازیکن «بومی» در فهرست ۲۵ نفرهٔ اصلی خود داشته باشد؛ یعنی بازیکنانی از انگلستان یا خارج، که دستکم ۳۶ ماه پیش از رسیدن به سن ۲۱ سالگی در اتحادیه فوتبال انگلستان یا ولز ثبتنام شده باشند. با اینکه بسیاری از این بازیکنان نمیتوانند از لحاظ کیفی خود را با ریتم لیگ برتر تطبیق دهند، همین کمبود، موجب افزایش قیمتشان شده است. وقتی باشگاهی این حداقل لازمهٔ بازیکن بومی را فراهم کند، آنگاه میتواند به سراغ خریدهای خارجی برود.
در اروپا، بازیکنان سطح بالا با قیمتی بسیار کمتر در دسترس هستند. برای یک بازیکن ۱۸ سالهٔ انگلیسی باید میلیونها پوند بپردازید، در حالی که ریاض محرز الجزایری که به لسترسیتی پیوست، وقتی که از لوهاور فرانسه به انگلستان آمد، تنها ۵۰۰ هزار پوند برای باشگاه هزینه داشت. پس از آنکه محرز بهعنوان یکی از ستارههای فصل لیگ برتر درخشید، مدیران و مربیان لیگ برتری نیز به تقلید از آن، بازیکنان خارجی بیشتری جذب کردند و این یعنی باز هم بازیکنان آکادمیهای داخلی، شانس کمتری برای بازی پیدا میکنند و عملاً از قطار پیشرفت جا میمانند.
جیمی واردی یک استثناست. داستانش عقلانی نیست و او موردی، یک در میلیون است؛ کسی که از لیگهای پایینتر با مبلغی ناچیز خریداری شد و طی تنها چند سال، به ستارهای تمامعیار در لسترسیتی بدل گشت.