در اواخر سال ۲۰۲۵، ایلان ماسک دیگر صرفاً یک کارآفرین نیست؛ او یک قدرت سیاسی جهانی است که ثروت خود را برای همسو کردن دولتها در آمریکا، اروپا و جاهای دیگر به کار میگیرد. اقدامات او، که ریشه در یک ذهنیت استثماری و تجربهی زیسته در دوران آپارتاید آفریقای جنوبی دارد، مستقیماً با سیاستهای اقتدارگرایانهی دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ گره خورده است.
۱. میراث آفریقای جنوبی و ذهنیت ممتاز
پسزمینهی ماسک در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید، یک چارچوب فکری برای رویکرد او به مسائل نژادی، قدرت و دموکراسی فراهم کرده است.
نوستالژی نژادی و حمایت از "نسلکشی سفیدپوستان":
ماسک در کشوری بزرگ شد که در آن یک اقلیت سفیدپوست، قدرت و حقوق اکثریت سیاهپوستان را بهطور سیستماتیک نفی میکرد. این تجربه به نظر میرسد یک "ذهنیت ممتاز" را در او تقویت کرده است.
در ژوئن ۲۰۲۵، ماسک علناً از ادعای "نسلکشی سفیدپوستان" در آفریقای جنوبی حمایت کرد، در حالی که کارشناسان روی زمین این ادعا را رد میکنند و میگویند بیشترین قربانیان جنایت در آن کشور سیاهپوستان فقیر هستند. او از اینکه دولت ترامپ به دهها آفریکانر سفیدپوست بر اساس همین ادعای واهی پناهندگی داد، حمایت کرد، در حالی که دولت در همان زمان، پناهندگی پناهجویان در معرض خطر افغان را لغو میکرد.
این موضع، که حول "اضطراب سفیدپوستان" میچرخد، نه تنها واقعیتهای نابرابری در آفریقای جنوبی (جایی که ۷٪ سفیدپوستان هنوز ۷۰٪ زمین را در اختیار دارند) را نادیده میگیرد، بلکه آن را به یک ابزار سیاسی در ایالات متحده تبدیل میکند تا از آن به عنوان یک "هشدار" در برابر سیاستهای اصلاح نژادی و برابری (DEI) استفاده شود.
تحقیر دموکراسی:
دیدگاه ماسک به دموکراسی، توسط کمدین آمریکایی، بیل بور، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. بر ماسک را "یک مادربهخطا از آفریقای جنوبی" توصیف کرد و گفت که او "احساس میکند ما [آمریکاییها] لیاقت دموکراسی نداریم". این انتقاد پس از آن صورت گرفت که حساب بر به دلیل انتقاد از ماسک در پلتفرم X محدود شد. این نشان میدهد که ماسک هرگونه مخالفتی را با استفاده از کنترل خود بر رسانههای اجتماعی سرکوب میکند.
۲. قدرتطلبی و مبارزه با قانون
هدف اصلی نفوذ سیاسی گسترده ماسک، ایجاد اختلال در نهادهای حاکمیتی و جلوگیری از قوانینی است که قدرت و مدل کسبوکار او را محدود میکند.
جنگ با قوانین اروپا:
ماسک در ماههای اخیر، بهطور فزایندهای بر سیاستهای بریتانیا و اروپا تمرکز کرده است.
کارشناسان معتقدند این دخالتها، بخشی از تلاشی هماهنگ برای بیثبات کردن سیاسی منطقه و جلوگیری از اعمال مقررات سنگین مانند قانون خدمات دیجیتال اتحادیه اروپا (DSA) و قانون ایمنی آنلاین بریتانیا است.
این قوانین شبکههای اجتماعی بزرگ مانند X را ملزم به تعدیل اطلاعات نادرست و حذف محتوای غیرقانونی میکنند، که در صورت عدم رعایت، X ممکن است تا ۶ درصد از درآمد خود را جریمه شود و حتی در منطقه مسدود گردد.
ماسک در این راستا، حمایت علنی خود را از چهرههای افراطی و پوپولیست دست راستی مانند تامی رابینسون (فعال اسلامهراس بریتانیایی) اعلام کرده و حتی هزینهی دفاع او در دادگاه را متقبل شده است (که میتواند به بیش از نیم میلیون پوند برسد).
تهدید و ارعاب سیاسی:
ماسک از ثروت خود برای تهدید مستقیم نمایندگان کنگره آمریکا که علیه طرحها و منافع او رأی میدهند، استفاده میکند. او با حمایت مالی سنگین از رقبای آنها در انتخابات محلی و کنگره، یک فشار اقتصادی و سیاسی سنگین ایجاد میکند تا فرآیند قانونگذاری را به نفع خود منحرف کند.
ترویج افراطگرایی و خشونت:
نفوذ ماسک در سیاست بریتانیا در سال ۲۰۲۵ به اوج خود رسید: او در یک سخنرانی مجازی در یک تجمع در لندن، نه تنها خواستار "انحلال پارلمان" و "تغییر حکومت" شد، بلکه لحنی شدیداً خشونتآمیز به کار برد: "چه خشونت را انتخاب کنید یا نه، خشونت به سراغ شما خواهد آمد. یا میجنگید یا میمیرید، و این حقیقت است.".
او در توییتی فرضی اعلام کرد که "جنگ داخلی در بریتانیا اجتنابناپذیر است. فقط مسئله زمان است.".
۳. استثمار اقتصادی و مدل "سرمایهداری افسارگسیخته"
ماسک، با پشتیبانی از ترامپ و احزاب پوپولیست، به دنبال ترویج یک مدل اقتصادی به نام "سرمایهداری افسارگسیخته" (Unfettered Capitalism) است که در آن سود به رفاه اجتماعی ارجحیت دارد.
تلاشهای ایلان ماسک برای تأمین لیتیوم مورد نیاز کارخانههای تسلا در آمریکای جنوبی، زمینهساز نوعی استثمار نئواستعماری است.
مثلث لیتیوم و کودتای بولیوی: بیش از ۵۰٪ ذخایر لیتیوم جهان در "مثلث لیتیوم" (آرژانتین، بولیوی و شیلی) قرار دارد و بولیوی بزرگترین ذخایر آن را در اختیار دارد. دولت سوسیالیست اوو مورالس (رئیس جمهور پیشین بولیوی) سیاست ملیگرایی منابع را دنبال میکرد؛ او تأکید داشت که لیتیوم باید از طریق شرکتهای ملی بولیوی استخراج شده و سود آن صرف برنامههای اجتماعی شود.
نقش ماسک و الیگارشی: این سیاست مانع از ورود شرکتهای چندملیتی شد و باعث خشم الیگارشی بولیوی شد. در نوامبر ۲۰۱۹، مورالس با یک کودتا برکنار شد. بلافاصله پس از آن، ساموئل دوریا مدینا (کارآفرین و نامزد معاونت ریاست جمهوری دولت کودتا) علناً از ماسک دعوت کرد تا یک "گیگافکتوری" در منطقه لیتیوم بولیوی بسازد.
سرمایهداری تسلا در آمریکای جنوبی: این حرکت نشان میدهد که کودتا مستقیماً به نفع شرکتهایی مانند تسلا و به ضرر مردم بولیوی صورت گرفته است. تحلیلگران بلومبرگ نیز از این فرصت به عنوان "فرصتی بزرگ برای شرکتهای معدنکار (نه معدنچیان بولیویایی) برای کسب درآمد یاد میکنند." نویسندگان مقاله، ماسک را در آمریکای جنوبی به عنوان یک "قدرت استعماری جدید" توصیف میکنند که به دنبال کسب سود بوده و در پی خود "تلفات اجتماعی" به جا میگذارد. این دقیقاً همان مدل "سرمایهداری افسارگسیخته" است که در مقایسه با نروژ، منجر به نابرابری و فقر گسترده در آمریکا شده است.
4. ریشههای تاریک: ارتباط خانواده ماسک با آپارتاید و نئونازیسم
سابقه خانوادگی ایلان ماسک نشان میدهد که ثروت و جهانبینی او عمیقاً با نظام آپارتاید آفریقای جنوبی و حتی تفکرات نئونازی گره خورده است.
پدربزرگ (جاشوا هالدمن): او در سال ۱۹۵۰ به آفریقای جنوبی مهاجرت کرد، درست زمانی که قوانین شدید آپارتاید (مشابه قوانین نورنبرگ نازیها) وضع میشد. هالدمن، که یک حامی سرسخت آپارتاید بود، پیش از آن در کانادا به دلیل رهبری جنبش Technocracy Incorporated (کودتا علیه دموکراسی و با پوشش یونیفرمهای خاکستری شبیه نازیها) و نگهداری اسناد حامی نازیها بازداشت شده بود. او همچنین جنبش دیگری را ترویج میکرد که ریشههای ضد یهودی داشت.
پدر (ارول ماسک): او ثروت کلان خود را از طریق سرمایهگذاری در معادن زمرد در شرایط بد کاری آفریقای جنوبی و با زندگی نئواستعماری به دست آورد—زندگیای با خدمتکاران متعدد و امکانات رفاهی کامل که محصول سیستم تبعیضآمیز آپارتاید بود.
بستر سیاسی و آموزشی: ایلان ماسک در سال ۱۹۷۱ در دورهای متولد شد که نخست وزیر آفریقای جنوبی، جان فورستر، پیشتر در دههی ۱۹۳۰ عضو یک شبهنظامی نئونازی بود که با آلمان نازی در ارتباط بود و به طور علنی ایدئولوژی "ناسیونالیسم مسیحی" را همارز با نازیسم و فاشیسم میدانست. ماسک در نظامی آموزشی رشد کرد که بر این ایدئولوژی بنا شده بود.
نتیجهگیری:
ایلان ماسک در اواخر ۲۰۲۵، نمایندهی نقطهی تلاقی ایدئولوژی نژادی دوران آپارتاید، سرمایهداری بیقید و شرط و دخالت سیاسی بدون مرز است. او با قدرت پلتفرم X، به طور فعال در حال از بین بردن نهادهای دموکراتیک در آمریکا و اروپا است تا قوانینی که منافع او را تهدید میکنند (بهویژه در حوزهی رگولاتوری و قوانین کار)، هرگز تصویب نشوند.