طرفداری | در سیامین قسمت از کتاب رود گولیت، که قسمت آغازین بررسی فرهنگهای فوتبالی بود، به جذابیتهای خاص لیگ برتر انگلیس و شرایط حاکم بر آن پرداختیم. اکنون این مبحث را بیشتر به پیش میبریم.
فرهنگهای ملی فوتبال
در کشورهای مختلف، مردم با فرهنگهای فوتبالی متفاوتی بزرگ میشوند؛ فرهنگهایی که ارتباط نزدیکی با روحیات ملی آن کشور و نوع فوتبالی که با آن سازگار است دارند.
موفقیت در فوتبال اروپا با سبک انگلیسی کار آسانی نیست؛ چرا که باشگاههای انگلیسی اغلب به سبک بازی باز و تهاجمی علاقهمندند. برای تیمهایی که ساختار دفاعی قدرتمند و مهاجم تند و تیزی دارند، چنین سبکی فرصتی طلایی برای ضدحمله و استفاده از فضا فراهم میکند. باشگاههای انگلیسی دوست دارند بازی را به جریان بیندازند، در حالی که رقبای اروپایی اغلب منتظر لحظهای برای ضربهزدن میمانند.
در هلند، هواداران خواهان فوتبالی هستند که بر پایهٔ خلاقیت، بازیسازی، تهاجمی و تماشاگرپسند باشد؛ گاه حتی این سبک از بازی، مهمتر از نتیجه گرفتن است. سیستم رایج در آنجا ۳-۳-۴ است.
در انگلستان، هواداران انتظار دارند که مسابقهای پر برخورد، فیزیکی و با ارسال پاسهای بلند رو به جلو تماشا کنند. هیچ مسیری سریعتر از یک پاس بلند رو به جلو وجود ندارد. سبک غالب سنتی ۲-۴-۴ است، هرچند با ورود مربیان خارجی، بسیاری از تیمها اکنون از سیستم ۱-۳-۲-۴ بهره میبرند.
در ایتالیا، تنها چیزی که اهمیت دارد پیروز شدن از موضعی دفاعی است. سه امتیاز مهمتر از سبک بازی و تاکتیکهاست. جذابیت مسابقه موضوعیت ندارد. سیستمهای رایج آنها ۲-۳-۵، ۲-۴-۴ یا ۱-۱-۴-۴ هستند.
در اسپانیا، فوتبالی زیبا، تهاجمی، تکنیکی و مملو از جا به جایی را ترجیح میدهند. هدف آنها پیروزی با چنین شیوهای است و مناسبترین سیستم برای این سبک، همان ۳-۳-۴ است.
اما تنوع، چاشنی زندگی است و فوتبال نیز از این قاعده مستثنی نیست. وقتی بهعنوان بازیکن به باشگاهی در کشوری دیگر منتقل میشوی، فرصتی برای کشف فلسفه، سنتها و شیوهٔ خاص فوتبال در آن کشور خواهی داشت. خیلی زود درمییابی که برای رسیدن به موفقیت، تنها یک راه وجود ندارد.
در هلند، پیروزی باید همراه با بازی زیبا باشد، وگرنه اعتراضها تمامی ندارد. بازی جذاب و یافتن راهحلهای مثبت، کلید کار است.
در ایتالیا، اصلاً مهم نیست چگونه پیروز میشوی؛ چه فوتبال زیبا بازی کنی، چه منفی و تدافعی. تنها نتیجه مهم است و بس. زیبایی بازی تنها در صورتی معنا پیدا میکند که تیم حریف فضایی برای آن فراهم کند. بسیاری از تیمهای اروپایی در رویارویی با تیمهای ایتالیایی به مشکل میخورند. تیم ملی ایتالیا نیز همیشه رقیبی سختکوش و شکستناپذیر است، چرا که برای ایتالیاییها بازی زیبا اهمیت ندارد؛ آنچه اهمیت دارد «پیروزی» است.
هنر خوب دفاع کردن در فوتبال ایتالیا / فیلم
در سال ۲۰۰۶، که سال جام جهانی نیز بود، یک مدافع به نام فابیو کاناوارو عنوان «بهترین بازیکن سال اروپا» و همچنین «بهترین بازیکن سال جهان» را کسب کرد. اینکه مدافعی بتواند هر دو جایزه را همزمان کسب کند اتفاقی نادر است و چیزی دربارهٔ فرهنگ فوتبالی ایتالیا به ما میگوید. فلسفهٔ آنها معطوف به بقاست: نخست دفاع، سپس حمله. شاید همیشه تماشایی نباشد، اما قطعاً مؤثر است. ایتالیاییها بازی خود را بر پایهای محکم، یعنی دفاع سازمانیافته، بنا میکنند.
در فرهنگهای فوتبالی ایتالیا، اسپانیا و آلمان، تمرکز تیمها بر «نباختن» است؛ البته با تکیه بر دفاعی منسجم. اگر گلی دریافت نکنی، حداقل بازی را نمیبازی و میتوانی امتیازی از آن بگیری. بسیاری از این تیمها، مهاجمی در ترکیب دارند که میتواند تفاوت را رقم بزند؛ بازیکنی بینالمللی که یک فرصت را به گل تبدیل میکند. نمونههایی چون آنتوان گریزمان در اتلتیکو مادرید، گونزالو هیگواین در یوونتوس و پیر امریک اوبامیانگ در بروسیا دورتموند که در فصل ۱۶-۲۰۱۵ لیگ اروپا، تاتنهامِ آن زمان را _ که تیم دوم لیگ برتر بود _ ویران کرد.
آلمانیها همیشه از ذهنیتی درست، قدرت بدنی و استقامتی بینظیر برخوردار بودهاند؛ تا جایی که میتوانند ۱۲۰ دقیقه بدون خستگی بدوند. از سال ۲۰۰۰ به اینسو، آنها تمرکز بیشتری بر پرورش بازیکنان تکنیکی گذاشتهاند.
اسپانیاییها بازیکنانی تکنیکی و خوشاستایل هستند که مهارت فردی را در اولویت قرار میدهند و ذهنیتِ پیروزی را در مرتبهٔ دوم میگذارند. وقتی سرعت و کاراییشان را نیز در نظر بگیریم، متوجه میشویم که بازیکنان لیگ دستهاول اسپانیا (لالیگا) میتوانند در هر رقابت جهانی حضور پیدا کنند، بیآنکه دچار ضعف یا عقبماندگی شوند.
در انگلستان، رقابت کردن از اهمیت بیشتری برخوردار است، تا زیبا بازی کردنی که آرمانِ فوتبال هلندی است. هواداران فوتبال در انگلستان به دنبال تماشای یک رقابت تنبهتن هستند؛ بسیاری از آنها فوتبال زیبای هلندی را کسلکننده میدانند. حتی بعضی، سیستم ۳-۳-۴ را که مورد علاقهٔ هلندیهاست، تاکتیکی محافظهکارانه میدانند، چون تنها با یک مهاجم بازی میکنی، در حالی که تیمهای انگلیسی در سیستم ۲-۴-۴ با دو مهاجم بازی میکنند.
البته این کلیگوییها همیشه و در همهجا صدق نمیکند؛ بسته به نیت تیم و نقشهٔ بازی است که یک سیستم خاص چگونه عمل میکند. تیم با یک، دو یا سه مهاجم میخواهد چه کار کند؟ هنگام مالکیت توپ در کجا قرار میگیرند و پس از لو دادن آن، چه موقعیتی میگیرند؟ مسئله، خود سیستم نیست، بلکه برنامهٔ تاکتیکی پشت آن اهمیت دارد.
اسپانیا
در اسپانیا، آرمانِ نهایی باشگاهها (و بهویژه تیمهایی چون بارسلونا و رئال مادرید) این است: «فوتبال تماشاگرپسند و در عین حال برنده شدن». اگر اینها محقق نشود، ممکن است به قیمت جانِ سرمربی تمام شود؛ بهویژه در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو.
همین اتفاق برای رافائل بنیتس در سال ۲۰۱۵ افتاد؛ زمانیکه تصمیم گرفت رئال مادرید بیشتر از بازیکنان تدافعی مثل کاسمیرو بهره ببرد؛ بازیکنانی که با نظم و انضباط بازی میکردند. در پی آن، موجی از اعتراض علیه سبک دفاعی او شکل گرفت و بنیتس را وادار به عقبنشینی کرد. او در بازی حساس برابر بارسلونا در خانه، تمام ستارگانش را به زمین فرستاد. اما نتیجه فاجعهبار بود: شکست ۴-۰. او اگرچه حرفش را ثابت کرد، اما خیلی زود مجبور به استعفا شد.
خلاصه بازی رئال مادرید 0-4 بارسلونا (۱۶-۲۰۱۵)
رئال مادرید و بارسلونا بهترین بازیکنان جهان را در اختیار مربیانشان میگذارند یا بودجهای عظیم برای جذب بازیکنان مدنظرشان فراهم میکنند. این یک مزیت بزرگ برای این دو باشگاه است، چرا که هیچ بازیکنی نیست که رؤیای بازی در یکی از این دو تیم را نداشته باشد.
آلمان
در میان تیمهای برتر آلمان و همچنین تیم ملی این کشور، موفقیتهای مستمر باعث شده که سطح توقعات پیوسته و بهویژه در باشگاههایی مانند بایرن مونیخ، بروسیا دورتموند و تیم ملی آلمان، که به آن «مانشافت» میگویند، بالا برود. پیروزی برای آنها به یک عادت تبدیل شده است. فرمول موفقیتشان هم ساده است: تعهد کامل و تسلیم نشدن.
طبیعتاً وقتی همیشه پیروز میشوی، میتوانی فوتبالی زیبا هم ارائه بدهی. اما تا همین اواخر، زیبایی بازی برای بازیکنان آلمانی (بهویژه در تورنمنتهای بزرگ) اولویت محسوب نمیشد. آلمان اغلب رقابتهای بزرگی چون جام جهانی یا یورو را ضعیف آغاز میکرد، اما بهمرور بهتر میشد و در پایان، قهرمانی را به دست میآورد.
اما پس از انقلاب فنی سال ۲۰۰۰، همهچیز تغییر کرد؛ همانطور که در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل دیدیم، جایی که آلمان رقابتها را با پیروزی خیرهکنندهٔ ۴-۰ برابر پرتغال آغاز کرد. آلمان امروز دیگر در قالب گذشته نمیگنجد؛ همهمان آن برد تاریخی ۷-۱ در نیمهنهایی مقابل میزبان رقابتها، یعنی برزیل در بلوهوریزونته را به خاطر داریم.
فوتبال آلمان بهتدریج تماشاگرپسندتر شده است، چرا که سرمربیان تیمها اکنون میتوانند از تنوع بیشتری در پسزمینههای فرهنگی بازیکنانشان بهره بگیرند؛ بازیکنانی از نسل دوم و سوم خانوادههای مهاجر، بهویژه از ترکیه و آفریقا. فدراسیون فوتبال آلمان نیز از حدود سال ۲۰۰۰ شروع کرد به ترغیب باشگاهها برای تمرکز بیشتر روی تکنیک و پرورش بازیکنان تکنیکی.
فرانسه
تیم ملی فرانسه با تکیه بر پسزمینهای چندفرهنگی، در دههٔ ۱۹۹۰ به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. تیمی که در سال ۱۹۹۸ در خاک خود قهرمان جهان شد، تحت تأثیر قابل توجهی از بازیکنان آفریقاییالاصل بود: از جمله زینالدین زیدان، تیری آنری، پاتریک ویرا، لیلیان تورام و مارسل دسایی. نکتهٔ جالب آنکه هیچیک از این ملیپوشان فرانسوی در باشگاههای داخلی فرانسه بازی نمیکردند؛ بیشترشان در لیگهای ایتالیا، اسپانیا و انگلستان به پختگی رسیده بودند و همان سطح از کیفیت را به تیم ملی کشورشان منتقل کردند.
در خط میانی، ترکیب زیدان بهعنوان بازیساز، دیدیه دشان برای حفظ تعادل و امانوئل پتی برای سرعت، ترکیبی ایدهآل میساخت. کریستین کارمبو نیز اغلب در بین آنها جا میگرفت؛ او یک هافبک هجومی کلیدی رئال مادرید بود. در خط دفاع، لوران بلان و مارسل دسایی در مرکز دفاع ایستاده بودند و مدافع چپ تیم، لیزارازو، با انرژی فوقالعادهاش کل جناح چپ را پوشش میداد.
5 گل زین الدین زیدان، اسطوره فوتبال فرانسه در جام جهانی
تیمهایی با این کیفیت، هر از گاهی پدید میآیند. پیش از تیم زیدان که جهان را فتح کرد، فرانسه بهمدت ده سال هیچ جامی نبرده بود. پیش از آن دوران رکود، در میانهٔ دههٔ ۱۹۸۰، فرانسه با حضور میشل پلاتینی، آلن ژیرس، ژان تیگانا و لوئی فرناندز، تیمی دیگر با خط میانی حتی متعادلتر داشت.
هر دو تیم با ترکیبی از سیستمهای ۳-۳-۴ و ۲-۴-۴ بازی میکردند. در سال ۱۹۹۸، زیدان در نقش مهاجمی آزاد در سمت چپ بازی میکرد؛ در سال ۱۹۸۶، در مسابقات یورو در خاک فرانسه، پلاتینی نقشی آزاد در خط میانی داشت، یعنی همان بازیساز کلاسیک با شمارهٔ ۱۰؛ نقشی که این روزها بسیار کمیاب شده است، چون اکنون هر یازده بازیکن باید پس از لو رفتن توپ، پُست و جایگاه مشخصی در سیستم دفاعی تیم داشته باشند.
زیدان و پلاتینی هر دو هنگام از دستدادن توپ به عقب برمیگشتند، نه برای بازپسگیری توپ، بلکه برای قرار گرفتن در جایگاه تاکتیکیشان. این بازگشت به آنها اجازه میداد در لحظهٔ مناسب به اوج برسند. مهارت فنی خیرهکنندهٔ این دو، نیروی مضاعفی به تیم تزریق میکرد. ترکیب همین تواناییهای فردی با کیفیت استثنایی بازیکنان اطرافشان، باعث میشد که این دو تیمِ فرانسه برای علاقهمندان، هواداران و تماشاگران، لذتی ناب باشند و در عین حال، فاتح میدان نیز بشوند.
ادامه دارد...