به نام خدا
قالب:غزل
وزن:مضارع مثمن اخرب
.
ای سبزه های زیبا ، در شهر ما صفا نیست
اینجا چو روستا ها ، بر درد دل دوا نیست
.
هر چیز در طبیعت ، دارد نشانِ شادی
در شهر ما که دیگر ، غمگین شدن بلا نیست
.
در دشت های بی حد ، آزاد و بی خیالید
در شهر هیچ شخصی ، از رنج و غم رها نیست
.
از یاد حق جدا نیست ، اذهان روستایی
در شهر ما ولیکن ، تسکینِ دل دعا نیست
.
حسرت خورم به صافی ، بر پاکیِ دهاتی
در کوی ما دو رویی است ، هر فعل جز ریا نیست
.
در روستا نباشد ، جز عشق و چشم پاکی
در شهر گر ببینی ، باشد هَوس حیا نیست
.
افرادِ روستایی ، باشند چون برادر
اینجا فقط فراق است ، در قلب کس وفا نیست
.
از مردمش نبینی ، جز صدق و جز شرافت
برعکس شهر ظالم ، معیارِ حق طلا نیست
.
از روستا بیاموز ، تو درس بندگی را
زیرا در این حوالی ، در یاد ما خدا نیست
.