به نام الله
اینجا کل مباحث ارث اسلام توضیح داده شدن. بدون شک هیچ مجموعه ارثیِ بهتر و غنیتری از چیزی که در شریعت اسلام هست، وجود نداره. وحی (قرآن+سنت) و فقه اسلامی تعیین کردن که شخص چقدر توی داراییش حق وصیت داره، هر وارث چقدر سهم داره، کدوم وارث در شرایطی حق بردن سهم نداره، اگه مالی موند چیکارش کنیم، در چه شرایطی به طایفه (نه خانواده) نیز سهم میرسه، و... بعد از ۱۴ قرن هنوز ندیدیم که شخصی، گروهی یا دولتی، حدود و قواعد کاملتری ارائه بده!
حالا نوابغ میگن "الله نتونسته یه رابطه ریاضی درستوحسابی رو برای ارث بگه😂 مجموع اعداد برابر ۱ (کسر واحد) نمیشه و آخرش کم یا زیاد میاد! معلومه کلام عرب بیسواد اون زمانه" 😀 در کمال تعجب، این نقد نابخردانه از طرف افرادیشون که ریاضی بلدن هم مطرح شده!! منظورشون اینه که مجموع سهمها (کسرها)ی آیات ۱۱ و ۱۲ نساء میشن کسرِ بیستوهفت بیستوچهارم، نه بیستوچهار بیستوچهارم (یک)!
جواب این و بقیه قضایا رو از مصادر استدلال میدیم؛ یعنی قرآن، سنت و اجماع عُلَما (خصوصا اجماع صحابه که مثل قرآن و سنت حجته و حجیتش رو از خود قرآن و سنت گرفته). آخرِ مطلب هم چیزایی به اسلامستیزها گفته شده که بولد شدن، امیدوارم بخوننش و کمی فکر کنن!
جواب:
❗️نوابغِ عزیز، شما اصلا امکان نداره بتونید تقسیمبندیای بسازید که در هر شرایطی اعداد برابر ۱ در بیان! یعنی هم برای خانوادهای که مثلا فقط یه پسرِ ارثبرنده دارن، هم برای خانوادهای که همسر و فرزندان ارث میبرن، هم برای خانوادهای که یه پدر و یه پسر ارث ببره و... هزار تا مثال میشه زد! این چیز سادهایه که هیچکدومتون بهش دقت نکردید! یعنی باید جزئیات و شروط خاصی برای حالات مختلف ذکر بشن. خب اسلام همین کار رو کرده.
قرآن کلیّت رو بیان کرده و جزئیات رو جاهای دیگه. مثل جزئیات نماز، حج، زکات و... پس وقتی اسلام قواعد رو بیان کرده (در حالیکه شما فقط قرآنو میبینید) و براش راه حل ارائه داده، دیگه مگه نقص و ایرادی میتونید بهش بگیرید؟
دیدید این ایرادگیری چقدر احمقانهست؟ اصلا از لحاظ ریاضی ممکن نیست که تو تقسیمبندیای ارائه بدی که برای هر خانوادهای مجموع بشه ۱! مثل این میمونه که بگی الله چرا نتونسته یه مربعِ سه ضلعی رو خلق کنه😳😂
🔷حالت اول: تعصیب
بر اساس سنّت (سخن، فعل و تقریر سیدنا محمد در دین):
اگه پس از دادن سهم ورّاثی که سهم مشخص دارن (صاحبان فروض)، چیزی از ارث باقی بمونه، این باقیمونده به عَصَبه میرسه؛ یعنی نزدیکترین مرد از طایفه مُتَوَفّیٰ؛ و با زنِ همدرجه در صورت وجودش، شریک میشه.
شوهر جزء عصبه محسوب نمیشه، چون عصبه یعنی نزدیکترین خویشاوند نَسَبی/خونی که مرد است.
أَلْحِقُوا الفَرَائِضَ بِأَهْلِهَا، فَما بَقِيَ فَهو لِأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ
محمّد (ص): سهمهای مشخص را به صاحبانشان بدهید و آنچه باقی ماند، به نزدیکترین مرد بدهید.
📗صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۵۲، حدیث شماره ۶۷۳۷
اقْسِمُوا المالَ بَيْنَ أَهْلِ الفَرَائِضِ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ، فَمَا تَرَكَتِ الفَرَائِضُ، فَلِأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ
محمد (ص): دارایی را میان صاحبان فروض طبق کتاب خدا تقسیم کنید و آنچه از ارث باقی ماند، به نزدیکترین مرد داده شود.
📗صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۳۳، شماره ۱۶۱۵
مثلا پدر که صاحبالفرضه، میتونه اون رو هم بگیره.
عصبهها به ترتیب اولویت: پسر – نوه پسری – پدر – پدربزرگ پدری – برادر تنی – برادر پدری (ناتنی) – پسر برادر تنی – پسر برادر پدری – عمو تنی – عموی پدری – پسر عموی تنی – پسر عموی پدری.
یعنی اگه اولی وجود نداشت، دومی میبره؛ اگه دومی وجود نداشت؛ سومی میبره و... در صورت تساوی درجه (مثلا چند برادر تنی)، ارث به طور مساوی بینشون تقسیم میشه. این نظر همه عُلَماست.
اما صاحبان فرض (اولین افرادی که باید ارث ببرن) چه افرادی هستن؟ افرادی که سهم مشخصی از تَرَکه (داراییِ به جا مونده از مُتَوَفّیٰ) توی قرآن یا سنت براشون تعیین شده. یعنی افرادی زیر:
▪️پدر:
اگه متوفی فرزند داشته باشه، پدر یکششم میبره؛
اگه فرزند نداشته باشه، بعد از دادن سهم مادر (که ممکنه یکششم یا یکسوم باشه)، بقیهٔ ارث به عنوان عصبه به پدر میرسه.
(پدر همیشه ارث میبره؛ گاهی فقط فرض، گاهی عصبه، گاهی هر دو.)
▪️مادر:
اگه متوفی فرزند یا دو یا چند خواهر/برادر داشته باشه، یکششم میبره؛
اگه نداشته باشه، یکسوم میبره.
(مادر فقط از فرض ارث میبره، نه عصب.)
▪️شوهر:
اگر زنِ متوفی فرزند نداشته باشه، نصف ارث رو میبره؛
اگر فرزند داشته باشه، یکچهارم.
(شوهر همیشه از فرض ارث میبره، نه عصبه.
▪️زن (همسر):
اگر شوهرِ متوفی فرزند نداشته باشه، یکچهارم میبره؛
اگر داشته باشه، یکهشتم.
(اگه چند تا زن باشن، همون سهم (یکچهارم یا یکهشتم) بینشون تقسیم میشه.)
▪️دختر:
اگه تنها باشه (برادر نداشته باشه)، نصف میبره؛
اگه چند دختر باشن و پسر نباشه، دوسوم بینشون تقسیم میشه؛
اگه پسر هم باشه، دخترها نصف سهم پسرها رو میگیرن.
(دختر در نبود پسر، فرض میبره؛ با پسر، عصبه معالغیر میشه.)
▪️دخترِ پسر (نوهی پسری):
اگه دختر متوفی نباشه، جای اون رو میگیره و همون سهمها رو میبره (مثلاً نصف یا دوسوم)؛
اگر همراه دختر متوفی باشه، یکششم میگیره (برای تکمیل دوسوم)؛
اگر با پسرِ پسر باشه، عصبه معالغیر میشه و نصفِ سهم اون پسر رو میبره.
(فقط در نبودِ دختر متوفی، فرض کامل میبره.)
▪️برادر مادری:
اگر یکی باشه، یکششم؛
اگر دوتا یا بیشتر باشن، همه با هم یکسوم میگیرن.
(فقط از فرض ارث میبره؛ با وجود فرزند یا پدر، ارث نمیبره.)
▪️خواهر مادری:
مثل برادر مادری؛ یکی باشه یکششم، چندتا باشن یکسوم.
(برادر و خواهر مادری با هم جمع میشن برای یکسوم.)
▪️خواهر تنی (هم پدر و هم مادر):
اگر تنها باشه، نصف میبره؛
اگر چندتا باشن، دوسوم میگیرن؛
اگر برادر تنی هم باشه، دختر نصف سهم پسر میبره (عصبه معالغیر).
(خواهر تنی یعنی پدر و مادرش با متوفی یکیه؛ درجهٔ قرابتش قویتره.)
▪️خواهر پدری:
اگر تنها باشه، نصف میبره؛
اگر چندتا باشن، دوسوم میگیرن؛
اگر خواهر تنی وجود داشته باشه، خواهر پدری ارث نمیبره.
(خواهر پدری یعنی فقط پدرش با متوفی یکیه؛ در حضور خواهر تنی، محرومه.)
▪️جد پدری (پدرِ پدر):
اگر پدر نباشه و متوفی فرزند داشته باشه، یکششم میگیره؛
اگر فرزند هم نباشه، باقیموندهٔ ارث رو به عنوان عصبه میبره.
(جد پدری در نبود پدر، نقش پدر رو میگیره؛ اما اگر پدر زنده باشه، ارث نمیبره.)
▪️جده (مادرِ پدر یا مادرِ مادر):
اگه مادر متوفی زنده نباشه، جده یکششم میبره؛
اگه چندتا جده باشن، همه با هم همون یکششم رو شریک میشن.
(فقط از فرض ارث میبرن، نه عصبه.)
عصبه بالغیر چیه؟ وقتی یه وارث فرضی هست (مثلا دختر)، عصبه (مثلا پسر) سهمش نصف میشه و به نسبت اون وارث فرضی تقسیم میشه.
«بالغیر» یعنی «با دیگری» یعنی سهمش بر اساس حضور فرد فرضی تغییر میکنه.
عصبه معالغیر چیه؟ وقتی عصبه همراه وارث فرضی ارث میبره، سهمش دقیقاً نصف سهم اون وارث فرضیه.
«معالغیر» یعنی «همراه با دیگری» و سهمش تابع سهم اون دیگری هست.
مثلا: دختر و پسر کنار همن، دختر نصف پسر میگیره (عصبه معالغیر).
برادر و خواهر کنار همن، خواهر نصف برادر سهم میبره (عصبه معالغیر).
خیلی ساده: عصبه وقتی با فرضی هست سهمش کمتر و نصف سهم فرضی میشه.
حالا اگه هیچ عصبهای وجود نداشته باشه چی؟
این جزء اون موارد نادره که نصّ صریحی از وحی دربارهش نیست و تعدادی از صحابه، تابعین و تبع تابعین (مثل امامهای ۴ مذهب فقهی) بر اساس آیات و احادیثی، دو نظر دادن: رد – بخشاندن به بیتالمال
🔷رَد (زیرمجموعه حالت اول)
این توی فقه حَنَفی و حَنبَلی هست. "رد" در لغت یعنی برگرداندن، پس دادن، دفع کردن.
حالت خیلی نادری پیش میاد که بخشی از تَرَکه بعد از تقسیم بین صاحبان فرض، باقی مونده و حتی یه عصبه هم موجود نیست. در این حالت: اون مال(دارایی) به خود صاحبان فروض به نسبت سهم اولیهشون برگردونده میشه.
مثالش در ادامه هست. رد، نظرِ ارجح بین علمای متقدّم (قدیمی) و متاخره. متقدمهایی که اسمشون به عنوان موافق رد در منابع ذکر شده:
از صحابه: علی ابن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، عثمان بن عفان
از تابعین: ابراهیم نخعی، عطاء بن ابی رباح، حماد بن ابی سلیمان، جابر بن زید
از تبع تابعین: ابوحنیفه، احمد بن حنبل، زید بن علی
البته بین موافقانِ رد هم توی استثناء کردن صاحبان فرض اختلاف نظر زیادی وجود داشت. دو دیدگاه ارجح، یعنی نظر همین مذاهب حنبلی و حنفی رو میگم:
احمد بن حنبل (مذهب حنبلی): به همه رد داده میشه. حضرت عثمان موافق این نظر بود.
ابوحنیفه (مذهب حنفی): داراییِ باقیمونده به زوج یا زوجه (زن یا شوهر) نمیرسه، یعنی مشمول رد نمیشن چون جزء ذویالارحام نیستن بلکه از جهت سبب (نکاح) جزء خانواده هستن نه نَسَب. پس به هر صاحب فرضی جز اینها میرسه. ذویالارحام توی اصطلاح فقهی ارث، افرادی هستن که صاحب فرض نیستن ولی نسبت خونی/رحمی با متوفی دارن: برادر و خواهر، عمو، خاله، عمه، دایی، نوهها و اولاد اولاد (نتیجهها)، پدربزرگ و مادربزرگ، عموزاده، عمهزاده و...
موافقان با نظر امام احمد بن حنبل: علی ابن ابی طالب و جابر بن زید.
دیگران مثل زید بن ثابت، ابن عباس، ابن مسعود و... افراد دیگهای رو هم مستثنی میکردن و نظرشون در این هم متفاوت بود.
حالا دیگه برای اینکه مطلب طولانیتر نشه، منابعِ این رو قرار نمیدم چون در ادامه هم منابع زیادی برای موضوعات بعد ذکر شدن، اما اگه کسی خواست، بگه که براش بفرستم.
مثالی بر اساس مذهب حنفی (پرپیروترین مذهب اسلامی جهان):
زنی فوت کرده و وارثهاش اینان: شوهر، مادر و یه دختر. کل تَرَکه: ۱۰۰ میلیون تومان
مرحله اول، تقسیم طبق سهم فرضی:
شوهر ← ¼ → ۲۵ میلیون تومان
مادر ← ⅙ → ۱۶٬۶۶۶٬۶۶۶ تومان
دختر ← ½ → ۵۰ میلیون تومان
جمع پرداختشده:
۲۵ + ۱۶٬۶۶۶٬۶۶۶ + ۵۰ = حدود ۹۱٬۶۶۶٬۶۶۶ تومان
باقیمانده: حدود ۸٬۳۳۳٬۳۳۳ تومان
مرحله دوم: رد
توی فقه حنفی، رد به شوهر داده نمیشه. پس، مابقی فقط بین مادر و دختر تقسیم میشه.
نسبت سهم فرضی مادر و دختر:
مادر = ۲ سهم (دو هشتم)
دختر = ۶ سهم (شش هشتم)
جمع = ۸ سهم
تقسیم باقیمونده (۸٬۳۳۳٬۳۳۳ تومان):
مادر ← (دو هشتم) × ۸٬۳۳۳٬۳۳۳ ≈ ۲٬۰۸۳٬۳۳۳ تومان
دختر ← (شش هشتم) × ۸٬۳۳۳٬۳۳۳ ≈ ۶٬۲۵۰٬۰۰۰ تومان
نتیجه نهایی:
شوهر: ۲۵ میلیون تومان (فقط سهم فرض، بدون رد)
مادر: ۱۶٬۶۶۶٬۶۶۶ + ۲٬۰۸۳٬۳۳۳ ≈ ۱۸٬۷۵۰٬۰۰۰ تومان
دختر: ۵۰ + ۶٬۲۵۰٬۰۰۰ ≈ ۵۶٬۲۵۰٬۰۰۰ تومان
جمع کل:
۲۵ + ۱۸٬۷۵۰ + ۵۶٬۲۵۰ = ۱۰۰ میلیون تومان ✅
پس به این روش، باقیمونده دارایی در صورت عدم وجود عصبه، به صاحبان فروض برگردونده میشه و اگه صاحب فرضی هم وجود نداشت، به دیگر ذویالارحام داده میشه.
توی فقه حنفی، اگر هیچ صاحب فرض و هیچ عصبهای وجود نداشته باشه، ارث به نزدیکترین ذیالرحم داده میشه. البته اگه توی همان نزدیکترین درجه، چند نفر موجود باشن (مثلا دو خاله، یا دو پسردایی)، دارایی بینشون به طور مساوی تقسیم میشه؛ بدون تفاوت بین زن و مرد.
توی فقه حنبلی هم اگر هیچ صاحب فرض و عصبهای نباشه، نزدیکترین ذیالرحم ارث میبره، اما اگه توی همون درجه چند نفر موجود باشن، سهم مرد دو برابر سهم زنه.
موافقان رد که در ابتدا اسمشون برده شد، بر اساس یه آیه از قرآن و دو حدیث این اجتهاد رو داشتن:
۷۵ انفال: وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَٰئِكَ مِنْكُمْ ۚ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
و کسانی که بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامی که خدا مقرّر داشته است، [از دیگران] سزاوارترند. خداوند به همه چیز داناست.
مَن تَرَكَ مالًا فلِوَرَثَتِه، ومَن تَرَكَ كَلًّا فإلينا
هرکس مالی باقی بگذارد، آن مال برای وارثان اوست؛ و هرکس ناتوانی (بدهی، عائلهمند یا بیکس) باقی بگذارد، بر عهده ماست.
📗صحیح بخاری، ج۳، ص ۱۱۸، شماره ۲۳۹۸. 📗 صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۳۷، شماره ۱۶۱۹
وَمَن تَرَكَ كَلًّا فَإِلَيْنَا یعنی هر کسی بار و زحمتی (مثلا بدهکار، عائلهدار، یا ناتوان جسمی/مالی) باقی بذاره، رسیدگیش با ماست؛ یعنی با دولت اسلامی یا پیامبر بهعنوان حاکم مسلمانان.
موافقان رد میگن این سخن پیامبر ("هرکس مالی باقی بگذارد، آن مال برای وارثان اوست") مطلق هست و شامل شرایطی هم که عصبه وجود نداره، میشه.
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: جَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَعُودُنِي وَأَنَا بِمَكَّةَ، وَهُوَ يَكْرَهُ أَنْ يَمُوتَ بِالأَرْضِ الَّتِي هَاجَرَ مِنْهَا، قَالَ: «يَرْحَمُ اللَّهُ ابْنَ عَفْرَاءَ»، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أُوصِي بِمَالِي كُلِّهِ؟ قَالَ: «لاَ»، قُلْتُ: فَالشَّطْرُ، قَالَ: «لاَ»، قُلْتُ: الثُّلُثُ، قَالَ: «فَالثُّلُثُ، وَالثُّلُثُ كَثِيرٌ، إِنَّكَ أَنْ تَدَعَ وَرَثَتَكَ أَغْنِيَاءَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تَدَعَهُمْ عَالَةً يَتَكَفَّفُونَ النَّاسَ فِي أَيْدِيهِمْ، وَإِنَّكَ مَهْمَا أَنْفَقْتَ مِنْ نَفَقَةٍ، فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ، حَتَّى اللُّقْمَةُ الَّتِي تَرْفَعُهَا إِلَى فِي امْرَأَتِكَ، وَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَكَ، فَيَنْتَفِعَ بِكَ نَاسٌ وَيُضَرَّ بِكَ آخَرُونَ»، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ يَوْمَئِذٍ إِلَّا ابْنَةٌ.
سعد بن ابی وقاص رضیالله عنه گفت: پیامبر صلیالله علیه و سلّم در حالی که در مکه بیمار بودم، به عیادت من آمد. او دوست نداشت در سرزمینی بمیرد که از آن هجرت کرده بود. پیامبر فرمود: «خداوند پسر عفراء را رحمت کند.» سپس گفتم: ای رسول خدا! آیا تمام مال خود را وصیت کنم؟ فرمود: نه. گفتم: پس نیمی از آن؟ فرمود: نه. گفتم: پس یکسوم؟ فرمود: «بله، یکسوم، و یکسوم هم زیاد است. اینکه وارثان خود را بینیاز باقی بگذاری، بهتر است از اینکه آنان را فقیر بگذاری که دست نیاز به سوی مردم دراز کنند. و هر چه از مال خود خرج کنی، برای تو صدقه است، حتی لقمهای که به دهان همسرت میگذاری. و چه بسا خداوند تو را [از این بیماری] بلند کند و مردمانی از تو بهرهمند شوند و دیگرانی (دشمنان اسلام) از تو آسیب ببینند.» و در آن زمان، سعد جز یک دختر نداشت.
از این سخن پیامبر "اینکه وارثان خود را بینیاز باقی بگذاری، بهتر است از اینکه آنان را فقیر بگذاری که دست نیاز به سوی مردم دراز کنند." و همچنین از اینکه چون سعد فقط یه دختر داشته پس دوسومِ دارایی سعد بهش رسیده (چون یکسوم رو وصیت کرده بود)، استنباط کردن که این دلیل محکمیه که در صورت نبودن عصبه، دارایی باید به وارثها برگرده.
بخشاندن به بیتالمال، نظر مخالفانِ رد
معتقدن که اگه عصبهای نباشه، باقیمونده دارایی به بیتالمال داده بشه. افرادی که این نظر رو داشتن:
از صحابه: زید بن ثابت
از تابعین: اهل مدینه
از تبع تابعین: مالک بن انس (مذهب مالکی)، محمد بن ادریس شافعی (مذهب شافعی)، ابوثور عبدالرحمن اوزاعی (موسس مذهب اوزاعی)، اهل شام و اهل مدینه
این بزرگوران معتقد بودن که برگردوندن مال به ورثه یک نوع زیادهخواهی برای اونا محسوب میشه و بالاتر رفتن از حدود الهیه ("وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ..." ۱۴ نساء) چون قرآن درباره مازاد ترکه قیدی نیاورده. و میگن حدیث "هرکس مالی باقی بگذارد، آن مال برای وارثان اوست" عامه و دال بر اصل ارث هست، یعنی پیامش اینه که ترکه برای وارثانه نه اینکه مازاد ترکه هم برای اوناست. پس در مجموع، معتقد بودن که دلایل محکمی از وحی برای "رد" وجود نداره و بهتره که این به عنوان صدقه به بیتالمال برسه.
🔷حالت دوم: عَول
این بر اساس اجماع قریب به کل صحابه و حتی تابعین و تبع تابعین هست. صحابی یعنی فردی که سیدنا محمد (ص) رو دیده، بهش ایمان آورده و با ایمان از دنیا رفته. کل مهاجرین و انصار، که خلفا و زنان پیامبر و پنجتن آل عبا شاملشون میشن، بلااستثناء از صحابه هستن، به علاوه افراد دیگهای که مرتد نشدن. تابعیها یعنی مومنانی که پیامبر رو ندیدن و صحابه رو دیدن و تبع تابعیها یعنی مومنانی که تابعیها رو دیدن.
عول یعنی وقتی سهمهای مشخص وارثها (فروض) از مجموع ارث بیشتر از یک (= ۱۰۰٪) بشه، همه سهمها به نسبت کاهش پیدا میکنن تا جمعشون به ۱ برسه.
این فتوای امیرالمومنین عمر ابن خطاب بود که حاصل موافقت همه صحابه، جز دو یا چند نفر، بود. منابع رو در ادامه مطلب نوشتم.
اگه عَول رو اجرا نکنیم، در عمل باید بیش از ۱۰۰٪ مال رو توزیع میکنیم که ناممکنه.
مثال از عول:
یه متوفی سه وارث داره؛ دختر: سهمش یک دوم (نصف)، مادر: سهمش یک سوم، و پدر: سهمش یک سوم.
جمع سهمها:
مخرج مشترکِ این سه کسر میشه ۶. پس یکدوم میشه سهششم، یکسوم میشه دوششم، اونیکی یکسوم هم میشه دوششم.
جمع: سهششم + دوششم + دوششم = هفتششم
جمع سهمها بیشتر از 1 شده (هفتششم > 1)
اگه عول اجرا نشه:
مجموع سهمها میشه هفتششم، یعنی 116.67٪ از دارایی! این یعنی سهمها بیشتر از دارایی موجود هستن که غیرممکنه. اینطور اگه بخوایم دارایی رو تقسیم کنیم، یکی از وارثها خیلی ضرر میکنه، چون سهم خیلی کمتری از چیزی که باید بهش برسه، میرسه.
برای حل این مشکل، باید همه سهمها را به نسبت کم کنیم تا جمع سهمها برابر 1 بشه.
در روش رایج برای محاسبه نسبت کاهش در عَول، معمولا این کار انجام میشه:
نسبت کاهش = 1 تقسیم بر مجموع فروض (کسرهای اصلی)
پس نسبت کاهش مساوی است با: یک تقسیم بر هفتششم = ششهفتم
پس هر سهم رو در ششهفتم ضرب میکنیم:
سهم دختر: یکدوم × ششهفتم = سههفتم
سهم مادر: یکسوم × ششهفتم = دوهفتم
سهم پدر: یکسوم × ششهفتم = دوهفتم
جمع نهایی با عَول:
سههفتم + دوهفتم + دوهفتم = هفتهفتم = یک
پس مشکل حل شد.
این یعنی حالا دختر سههفتم از دارایی رو میبره، مادر دوهفتم از دارایی و پدر هم دوهفتم از دارایی.
پس صحابه و حتی تابعین و تبع تابعین که اعراب ۱۴۰۰ سال پیش بودن، سوادشون از خیییلی از شما بیشتر بوده اسلامستیزهای عزیز😁
منابع مربوط به اجماع صحابه، تابعین و تبع تابعین روی عول👇🏻تنها کسی که به عنوان مخالف نام برده شده، عبدالله بن عباسه:
فقال أكثرهم: الفرائض تعول، روى هذا القول عن عمر بن الخطاب، وعلي بن أبي طالب، وابن مسعود، وزيد بن ثابت، وبه قال مالك وأهل المدينة، والثوري، وأهل العراق، والشافعي وأصحابه، وأحمد، وإسحاق، ونعيم، وحماد، وأبو ثور، وكل من يحفظ عنه من أهل العلم، غير ابن عباس فإنه قال: أول من أعال الفرائض عمر بن الخطاب...
بیشتر آنان گفتهاند که: فرائض عَول میپذیرد. این سخن از عمر بن خطاب، علی بن ابیطالب، ابن مسعود، زید بن ثابت روایت شده، و همچنین امام مالک و اهل مدینه، سفیان ثوری و اهل عراق، امام شافعی و اصحابش، احمد بن حنبل، اسحاق، نعیم، حماد، ابو ثور، و هر کسی از اهل علم رأیی از او حفظ شده است، این قول را پذیرفتهاند، به جز ابن عباس. او گفته است: اولین کسی که عَول را در فرائض وارد کرد، عمر بن خطاب بود...
📗الإشراف على مذاهب العلماء، ابن المنذر، ج ۴، ص ۳۳۸، باب العول
فَالْحُكْمُ فِي هَذَا الْعَوْلِ فِي قَوْلِ أَكْثَرِ الصَّحَابَةِ عُمَرَ وَعُثْمَانَ وَعَلِيٍّ وَابْنِ مَسْعُودٍ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ - وَهُوَ مَذْهَبُ الْفُقَهَاءِ
پس این حکم در مسئله عَول، سخن بیشتر صحابه مانند عمر، عثمان، علی و ابن مسعود - الله از آنها راضی باشد - است؛ و این دیدگاه (مذهب) فقیهها میباشد.
📗المبسوط، سرخسی، ج ۲۹، ص ۱۶۱
وروى أبو إسحاق عن الحارث عن علي في بنتين وأبوين وامرأة قال: " صار ثمنها تسعا "، وكذلك رواه الحكم بن عتيبة عنه، وهو قول عبد الله وزيد بن ثابت. وقد روى أن العباس بن عبد المطلب أول من أشار على عمر بالعول
ابواسحاق از حارث از علی روایت کرده است که درباره موردی که در آن وارثان شامل دو دختر، دو والد (پدر و مادر) و یک زن (همسر متوفی) بودند، فرمود: "سهم زن (یکهشتم) به یکنهم تبدیل شد." همین روایت را حکم بن عتیبه هم از علی نقل کرده است، و این قول عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت نیز هست. همچنین نقل شده که عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) نخستین کسی بود که عمر بن خطاب را به اجرای عَول راهنمایی کرد.
📗احكام القران للجصاص، الحصاص، ج ۲، ص ۱۱۴
فقال له زفر: فما منعك يا ابن عباس أن تشير عليه بهذا الرأي؟ قال ابن عباس: هيبته.
زُفر به او گفت: ای ابن عباس، چه چیزی مانع شد که تو این نظر (نظر خودت) را به عمر پیشنهاد دهی؟ ابن عباس گفت: هیبت او!
(یعنی ابن عباس موقعی که عمر به عول حکم کرد سکوت کرده بود و بعدها مخالفتش رو نشون داد.)
📗المحلى بالآثار، ابن حزم، ج ۸، ۲۸۰
📗المغني، ابن قدامه مقدسی، ج ۶، ص ۲۸۳ ؛ با لفظ "هِیبَتُهُ، وَكَانَ امْرَأً مَهِيبًا"(هیبتش، او مردی باابهت و ترسناک بود) در این منبع.
هَذَا قَوْلُ عَامَّةِ الصَّحَابَةِ، وَمَنْ تَبِعَهُمْ مِنْ الْعُلَمَاءِ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ -، يُرْوَى ذَلِكَ عَنْ عُمَرَ، وَعَلِيٍّ، وَالْعَبَّاسِ، وَابْنِ مَسْعُودٍ، وَزَيْدٍ. وَبِهِ قَالَ مَالِكٌ فِي أَهْلِ الْمَدِينَةِ، وَالثَّوْرِيُّ، وَأَهْلُ الْعِرَاقِ، وَالشَّافِعِيُّ، وَأَصْحَابُهُ، وَإِسْحَاقُ، وَنُعَيْمُ بْنُ حَمَّادٍ، وَأَبُو ثَوْرٍ، وَسَائِرُ أَهْلِ الْعِلْمِ
این گفتار عموم صحابه و علمای پیرو آنان است – خشنودی الله بر ایشان باد – و از عمر، علی، عباس، ابن مسعود، و زید روایت شده است. همچنین فقهایی چون مالک از اهل مدینه، ثوری، اهل عراق، شافعی و اصحابش، اسحاق، نعیم بن حماد، ابو ثور و دیگر اهل دانش نیز بر این بودهاند.
📗المغني، ابن قدامه مقدسی، ج ۶، ص ۲۷۲
وَقد اتّفقت الصَّحَابَة فِي عهد عمر رَضِي الله عَنهُ على الْعَوْل وَإِلَيْهِ أَشَارَ ابْن عَبَّاس رَضِي الله عَنهُ فَلَمَّا توفّي عمر
صحابه در زمان عمر رضیاللهعنه بر عَول اتفاق نظر داشتند، و ابن عباس رضیاللهعنه نیز به آن اشاره کرد، سپس وقتی عمر وفات یافت مخالفت کرد.
📗الوسیط فی المذهب، ج ۴، ص ۳۷۷
در همین کتابها، توضیحات و مثالهایی درباره عول یا تعصیب و رد، موجود هستن.
شبهات و نکاتِ دیگه:
چرا مرد (فرزند) از زن (فرزند) دوبرابر بیشتر سهم میبره؟
این فقط یکی از حالتهاست. اولا گفتیم که دختر اگه تنها باشه، نصف ارث رو میبره! میفهمی اسلامستیز؟ اما اگه پسر هم باشه، چرا پسر دوبرابر میبره؟ دلیلش خیلی منطقیه:
چون مرد در طول زندگی هزینههای همسر و فرزندانش رو تامین میکنه و همچنین بر اون واجبه که هزینهها و امکانات پدر و مادر پیرش رو فراهم کنه. پس الله خواسته که یه تعادلی برقرار بشه. زن در طول زندگی، از حق نفقه و مهریه برخوردار هست.
پس این به معنای ارزش بیشتر مرد و بالاتر بودن جایگاهش نیست، وگرنه مثلا تصور کنید متوفی یه دختر و یه پدر داره. خب دختر یکدوم ارث میبره و پدر یکششم؛ یعنی دختر سه برابر بیشتر میبره. گفتیم دیگه، حالات مختلفی وجود دارن.
فرزندخوانده یا فرزند نامشروع سهمی داره؟
فرزند غیرشرعی از پدر چیزی نمیبره، مگر از طریق وصیت. اما چون منتسب به مادره، از مادر ارث میبره.
وصیّت چجوریه؟
قرآن در آیات ۱۱ و ۱۲ نساء این عبارت رو ۴ بار ذکر کرده: مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ (بعد از وصیتی که به آن وصیت میکند، یا پرداخت بدهی). یعنی تقسیم ارث باید بعد از اجرای وصیت متوفی و پرداخت شدن دَینی که داره صورت بگیره. بعد از اون، داراییای که میمونه، ارثه و باید تقسیم بشه. متوفی قبل از مرگش حق تصمیمگیری در حداکثر یکسوم از اموالِ بعد از مرگش رو برای هر چیزی داره؛ بر اساس همون حدیثی که بالا دیدید(ثلث، و ثلث کثیر)
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قالَ: لو أنَّ النَّاسَ غَضُّوا مِنَ الثُّلُثِ إلى الرُّبُعِ، فإنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ، قالَ: الثُّلُثُ، وَالثُّلُثُ كَثِيرٌ. وفي حَديثِ وَكِيعٍ: كَبِيرٌ، أَوْ كَثِيرٌ.
از ابن عباس روایت است که گفت: «کاش مردم وصیت را از یکسوم به یکچهارم کاهش میدادند، زیرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: یکسوم، و یکسوم زیاد است.» و در روایت وَکیع آمده است: «بزرگ یا زیاد است.»
📗صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۳، شماره ۱۶۳۹ 📗مسند احمد ط رساله، ج ۳، ص ۴۷۵، شماره ۲۰۳۴ 📗صحیح بخاری، ج ۳، ص ۴، شماره ۲۷۴۳ 📗مستخرج ابیعوانه، ج ۱۲، ص ۶۰۷، شماره ۶۲۲۲
پس علما گفتن که اگه وصیت کردید، یکچهارم وصیت کنید و در مواقع ضروری، یکسوم.
مثلا فرد قبل از مرگ میگه که "قصد دارم بعد از مرگم یکچهارم داراییم به پدرم برسه" یا میگه "قصد دارم از یکسوم داراییم، نصفش به فلان یتیمخانه برسه و نصفش به رفیقم ساسان".
همچنین حضرت محمد فرمودن:
إنَّ اللهَ قد أعطى كلَّ ذي حقٍّ حقَّهُ؛ فلا وصيَّةَ لوارثٍ.
«همانا خداوند حق هر صاحب حقی را به او داده است؛ بنابراین برای وارث، وصیتی نیست.»
📘سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۰۶، شماره ۲۷۱۴. 📘فوائد تمام، ج ۱، ص ۳۶، شماره ۶۶. 📘مسند الشامیین طبرانی، ج ۱، ص ۳۶۰، شماره ۶۲۱
یعنی متوفی حق نداره که در سهمهای فروض قرآن به نفع یه وارث وصیت کنه، مثلا بگه به دو دخترم به جای اینکه دوسومِ ارث (حرف قرآن) برسه بهشون یکسوم برسه و اونیکی یکسوم به مادرم برسه. اگه همچین چیزی گفته باشه، وصیت باطله مگه اینکه همه وارثها راضی باشن؛ این مورد اجماع همه علماست. هر وصیتی که سهمالارث وارثی رو کم یا زیاد کنه، به همهٔ ورثه مربوط میشه؛ حتی اگر به ضرر مستقیم کسی نباشه، باز رضایت همه لازمه.
تاکید بر مکتوب بودن وصیت:
«مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، لَهُ شَيْءٌ يُوصِي فِيهِ، يَبِيتُ ثَلَاثَ لَيَالٍ، إِلَّا وَوَصِيَّتُهُ عِنْدَهُ مَكْتُوبَةٌ»
محمد (ص): هیچ انسان مسلمانی را که چیزی برای وصیت کردن داشته باشد، سزاوار نیست که سه شب بخوابد مگر اینکه وصیتنامهاش نزد او نوشته شده باشد.
📗ص بخاری، ج ۲، ص ۴، شماره ۲۷۳۸ 📗ص مسلم، ج ۳، ص ۱۲۴۹، شماره ۱۶۲۷
یعنی اگه دارایی یا مسئولیتی داری که باید دربارهش وصیت کنی، نباید در نوشتن وصیت تأخیر کنی؛ حتی سه شب هم برای بیبرنامگی زیاده!
حالا ای مخالفان و اسلامستیزهای عزیز، شما خودتون چطور ارث تقسیم میکنید؟! فقط بلدید به قرآن گیر بدید؟😀 دیدید که نقدتون بیجاست. شما که اصلا مرجع واحدی ندارید و هر کسی ساز خودشو میزنه، مثلا بین پیروان دین انسانیت سر موجه بودن همجنسگرایی، آزادی نیمهلخت گشتن توی خیابون، خوب بودن اعدام برای قاتل شخص بیگناه و... اختلاف نظر هست :) اینم برای شماست:
https://www.tarafdari.com/node/2639090
پس هر کسی برای خودش هر طور خواست ارث تقسیم میکنه :) آیا سیستمی رو که از مال اسلام بهتر باشه سراغ دارید و انتخابش کردید؟ یا موقعی که فلانی بمیره، تازه فکر تقسیم ارث میفتید؟ اون موقع ممکنه دعواتون بشه ها😀
مطلب رو با حدیثی در تمجید از کسانی به پایان میبریم که سنّت رو به اراده الله برای ما حفظ کردن و با داناششون، به فهم ما در دین و شریعت کمک کردن:
خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ
بهترینِ مردم، مردم زمان من (صحابه) هستند، سپس کسانی که پس از آنان میآیند (تابعین)، سپس کسانی که پس از آنان میآیند (تبع تابعین).
📘 صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۷۱، شماره ۲۶۵۲ 📘صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۹۶۳، شماره ۲۵۳۳ 📘سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۹۵، شماره ۳۸۵۹ 📘مسند احمد، ج ۷، ص ۱۹۹، شماره ۴۳۳۰