مصاحبهی مشترک کوبرا و دکتر مایکل سالا با «جنگجوی نور ناشناس» ~ ۲۶ اکتبر ۲۰۱۷
شاید بخواهید به این مصاحبهی جدید مشترک بین کبرا و دکتر مایکل سالا که توسط جنگجوی نور ناشناس (The Unknown Lightwarrior) انجام شده، گوش دهید.
رونوشت کامل گفتوگوی مایکل سالا، کوبرا و جنگجوی نور ناشناس
در برنامهی فرماندهی خدمهی زمینی (Ground Crew Command) – بخش اول و دوم
___________________________
بخش ۱
جنگجوی نور ناشناس (The Unknown Lightwarrior):
و دوباره برگشتیم! شما در حال شنیدن برنامهی رادیویی Ground Crew Command هستید. من "جنگجوی نور ناشناس" هستم و بریم سراغ اصل مطلب، دوستان!
مایکل سالا و کبرا هماکنون روی خط هستند. آقایان، واقعاً ممنونم که وقت گذاشتید، چون همهمون میدونیم که این روزها زمان چقدر باارزش و محدود شده.
مایکل، میخوام با شما شروع کنم. داشتم DVD سخنرانیتون در همایش MUFON در لاسوگاس رو تماشا میکردم—درست تلفظش کردم؟—و هی اون رو نگاه میکردم. راستش رو بخوای، برای من و خیلیهای دیگه که سالهاست در این مسیر هستیم، چیز جدیدی نداشت، چون بعضی از ما خیلی عمیق در موضوعات پنهان و رازآلود (down the rabbit hole) پیش رفتیم.
اما یه نکتهای که واقعاً برام جالب و ارزشمند بود، دقت بینهایت شما و تأکید شدیدتون بر ارائهی مدارک و شواهد بود. همهچیز کاملاً منطقی، هوشیار، مستند—نامه پشت نامه، سند پشت سند—که در اسلایدهای ارائهتون نمایش داده میشد.
در اون لحظه بود که واقعاً متوجه شدم مؤسسهی Exopolitics دقیقاً دنبال چه هدفیه.
اگه بعداً لازم دونستید، لطفاً منو اصلاح کنید یا توضیح بیشتری بدید، اما چیزی که من متوجه شدم اینه که این تأکید جدی بر اثبات هر چیزی که قابل اثبات باشه، نشون میده که مؤسسهی Exopolitics واقعاً تلاش میکنه وجود موجودات فرازمینی و رابطهی ما با اونها رو به شکلی کاملاً "سهبعدی"، مادی و غیرقابل انکار برای جریان اصلیِ ناآگاه جامعه به رسمیت بشناسونه.
خب این کاریه که به نظر من، وبسایتهایی مثل وبسایت من یا کبرا، خیلی سخت میتونن انجام بدن، چون ما معمولاً مطالبی رو منتشر میکنیم که خیلی عمیق و در سطوح بالای آگاهی هستن؛ چیزی که برای ذهن ناآگاه جامعه قابل جذب نیست. چون این ذهنها نمیتونن یهدفعه همچین جهشی به سطوح بالای آگاهی داشته باشن.
درسته که ماها خیلی وقته میدونیم که موجودات فرازمینی وجود دارن، و همچنین میدونستیم که نهادهایی مثل NSA و کابال دارن ما رو زیر نظر میگیرن. اینا برامون واضحه و قدیمیه.
اما نگاه کنید وقتی که اسنودن و اون جناحی از NSA که باهاش بود، اومدن و بهصورت عمومی و رسمی این اطلاعات رو فاش کردن، چه تأثیر بزرگی روی اکثریت ناآگاه جامعه گذاشت—حتی با اینکه ما قبلاً ازش خبر داشتیم، باز هم تأثیرش عظیم بود.
همین باعث میشه بگم، و فکر نمیکنم اغراق باشه، که Exopolitics.org واقعاً پیشگام بیدار کردن اکثریت ناآگاه جامعهست؛ کاری که ما و کبرا واقعاً نمیتونیم مثل اون انجام بدیم، چون ما تمرکز زیادی روی جنبههای خیلی عمیق و غیرمادی موضوعات داریم، ولی شما همهچیز رو به شکل فیزیکی، زمینی و قابل اثبات ارائه میدید.
میشه لطفاً توضیح بدید و هر چیزی که میخواید به این صحبت من اضافه کنید؟ و برای مخاطبانمون بگید که مؤسسهی Exopolitics دقیقاً چیه و هدفش چیه؟
---
مایکل سالا (Michael Salla):
بله، حتماً. خب خیلی مهمه که بگم پیشزمینهی کاری من احتمالاً با کبرا و دیگر کسانی که به این موضوعات علاقهمند هستن، خیلی متفاوته.
من در یکی از دانشگاههای معتبر ایالات متحده، استاد روابط بینالملل بودم. وقتی با این موضوعات آشنا شدم، بعد از انجام تحقیقات و بررسیهای لازم، فهمیدم که اینها واقعی هستن و همین باعث شد که هیجانزده بشم، چون این موضوعات رو بهعنوان یک زمینهی جدید در علم سیاست بینالملل دیدم—واقعاً مثل یک شاخهی نوظهور از علوم سیاسی.
میخواستم همکارانم و دانشجویانی که قبلاً بهشون درس داده بودم رو قانع کنم که این موضوعات واقعی هستن. اما موفق نشدم، حداقل در ابتدا.
در سال ۲۰۰۱، این مطالب رو در یکی از کلاسهام در دانشگاه "آمریکن یونیورسیتی" ارائه دادم. در اون کلاس ۲۵ نفره، که بیشترشون افرادی لیبرال و پیشرو بودن و در گذشته در حوزههای بشردوستانه کار کرده بودن و در حال گرفتن مدرک تحصیلات تکمیلی در رشتهی حلوفصل منازعات بودن، فقط دو نفر ازشون باور کردن که مطالبی که در مورد کنفرانس افشاسازی "استیون گریر" ارائه داده بودم، واقعی هستن.
همینجا بود که متوجه شدم چالش اصلی اینه که، همونطور که شما هم گفتید، بتونیم جریان اصلیِ ناآگاه جامعه رو قانع کنیم که این چیزها واقعی هستن.
وبسایت من، Exopolitics.org، و مؤسسهی Exopolitics که در سال ۲۰۰۵ راهاندازی کردم، دقیقاً برای همین هدف طراحی شدن:
تا این اطلاعات و واقعیتها رو به شکلی ارائه بدن که برای بدنهی ناآگاه جامعه قابل درک و پذیرش باشه—و من هنوز هم روی همین گروه از مخاطبان تمرکز دارم و باهاشون کار میکنم.
جنگجوی نور ناشناس:
خب، من واقعاً شما رو تحسین میکنم و بهخاطر تلاشتون برای ارائهی این اطلاعات به فضای آکادمیک، که شدیداً به نیمکرهی چپ مغز گرایش داره، به شما درود میفرستم — این کار کوچکی نیست. و واقعاً با صداقت تمام کلاه از سر برمیدارم. این کار آسونی نیست، چون واقعاً... این شاید کمی باعث دلخوری برخی بشه، اما با نهایت احترام میگم — اونها از جمله برنامهریزیشدهترین افرادی هستن که به بالاترین سطوح تحصیلات دانشگاهی رسیدن.
میدونید، دیوید آیک میگه دلیل داره که کابال، نظام آموزشی و آکادمیک رو طوری طراحی کرده که کاملاً بر نیمکرهی چپ مغز تمرکز داشته باشه — و دوباره، همهاش برای کنترل. و خب، این موضوع قابل درکه.
یعنی شما حتماً دارید با دقت، روند فروپاشی کنترل کابال توسط کلاهسفیدها رو دنبال میکنید — کنترلشون بر رسانهها، هالیوود، دانشگاهها، حتی NFL و سایر ورزشها — بر اساس منابع بن فولفورد. و من واقعاً مطمئنم که رسانههای جایگزین، بهویژه اونهایی که نامهای بزرگی دارن مثل InfoWars، Daily Caller، Breitbart و حتی Fox، عملکرد خوبی در افشای دولت پنهان (Deep State) داشتن.
اگه تمام وقت و انرژیشون صرف تمرکز سنگین روی افشای دولت پنهان نمیشد — و اون همه توجهی که به این مأموریت اختصاص دادن — من واقعاً باور دارم که حاضر میشدن افرادی مثل شما رو هم به برنامههاشون دعوت کنن، چون شما دارید این مطالب رو طوری ارائه میدید که اکثریت ناآگاه جامعه، درکش براشون ممکنه — کاملاً در سطح سهبعدی و صرفاً در بُعد فیزیکی.
و البته، وقتی بالاخره رئیسجمهور آمریکا قراره اون اعلامیه رو بده — امیدوارم بهزودی — که بله، موجودات فرازمینی وجود دارن... حدس بزن مردم اسم چه کسی رو توی گوگل جستوجو میکنن؟ درست حدس زدی: وبسایتهایی مثل مال شما.
حالا میخوام بدونم — نظر شما چیه؟ تا حالا اینطوری به قضیه نگاه کرده بودید؟
مایکل سالا:
خب، به من اطلاع داده شده که الکس جونز با نوع مطالبی که من منتشر میکنم آشنایی داره. ولی فکر میکنم خودش خوب میدونه که مخاطبانش هنوز واقعاً آمادگی پذیرش این نوع مباحث رو ندارن — و این در واقع نشون میده که حتی در بین اون قشر از جامعه که نسبت به موضوعاتی مثل عملیاتهای دروغین (False Flags)، پدوفیلیا (کودکآزاری سیستماتیک) و فساد در میان نخبگان سیاسی آگاه هستن، حتی اون گروه هم نسبت به پدیدهی موجودات فرازمینی هنوز کاملاً بسته هستن.
به همین دلیل، الکس جونز خیلی محتاطانه عمل کرده در مورد نحوهی ارائه این نوع محتوا. من میدونم که تا حالا افرادی مثل دیوید آیک و جیم مارس رو به برنامههاش دعوت کرده، ولی هیچوقت واقعاً اونها رو تشویق نکرده که وارد بحثهای عمیقتری دربارهی موضوع موجودات فرازمینی بشن — با اینکه هر دوی اونها در این زمینه اطلاعات زیادی داشتن. البته، جیم مارس اخیراً فوت کرده.
اما بله، من تصور میکنم که در آینده احتمالاً فرصتی پیش خواهد اومد که دربارهی این موضوعات با الکس جونز صحبت کنم و این اطلاعات رو در قالبی ارائه بدم که برای مخاطبانش قابلپذیرش باشه.
جنگجوی ناشناس نور (The Unknown Light Warrior):
بله، در واقع میخواستم همین الان به InfoWars اشاره کنم. فکر میکنم میشه با اطمینان گفت که الکس جونز کاملاً از این مسائل آگاهه — حتی گزارشگرهای InfoWars هم همینطور. هیچ شکی نیست که اونها این چیزها رو میدونن. اما خبر خوب اینه که اگه کسی واقعاً بهطور منظم InfoWars رو دنبال کنه، میبینه که تقریباً هر سه یا چهار ماه یکبار، نظامیان مثبت... خب، بیایید رک باشیم، از طریق InfoWars گاهی وقتا انگشتشون رو میزنن توی آب تا واکنش مخاطبها رو نسبت به برخی مطالب عرفانی و فرابعدی بسنجن. فقط برای اینکه ببینن آیا جامعهی مخاطبشون آمادگی پذیرش داره یا نه.
مثالی که سریع به ذهنم میرسه اینه که اونا یکبار گزارشی منتشر کردن دربارهی وجود آتلانتیس در اقیانوس اطلس — اون موضوع رو پوشش دادن و بعد هم رهاش کردن. میدونی، اگه دقت کنی میفهمی که گاهی اوقات واقعاً یه قدمی وارد این مباحث میشن تا ببینن مخاطبان آماده هستن یا نه. ولی باز هم قابل درکه؛ چون اونا کلی کار دارن و باید تمام وقت پخششون رو صرف افشای ماجراهای همیشگی کابال از طریق دولت پنهان (Deep State) کنن. بنابراین بیشک دارن سهم خودشون رو از این پازل انجام میدن.
کبرا، بیایید وارد بخش تاریخی ماجرا بشیم آقایون؛ چون تا همین اواخر — قبل از اینکه کوری گود یا دیوید ویلکاک در یکی دو سال اخیر اطلاعاتی منتشر کنن — خیلی از ما در جامعهی بیدار و آگاه اینطور فکر میکردیم که تسلط موجودات بیگانه بر سیارهی زمین عمدتاً توسط گونههای خزندهمانند (مثل دراکونیها یا رپتوییدها) بوده — حداقل در سطح فیزیکی سیاره. البته این بحث شامل سطوح اثیری و آرکانها و چیزهای دیگه نمیشه.
اما اخیراً، با تشکر از کوری گود و دیوید ویلکاک، آگاهی نسبت به این واقعیت مطرح شد که نه، در واقع اگر نگیم بیشتر، دستکم بخش عمدهای از سلطه مربوط به گروهی موسوم به پیشآدمیها (Pre-Adamites) بوده — انسانهای عظیمالجثهای با جمجمههای کشیده، که در واقع نیاکان واقعی سیزده خانوادهی خونی سلطنتی هستن.
حالا بعد از این مقدمه، میخوام سوالی مطرح کنم که شما هر کدومتون میتونید از هر گروهی که خواستید شروع به پاسخ دادن بکنید – کبرا یا مایکل – و اون سوال اینه:
هر کدوم از این گروهها دقیقاً کی به زمین رسیدن؟
کبرا (Cobra):
خب، این گروهی که بهاصطلاح بهشون «پیشآدمیها (Pre-Adamites)» گفته میشه، در واقع خیلیها دربارهشون با روشها و اسامی مختلف صحبت کردهن. این، نام گروهیه که در اصل تشکیلات ایلومیناتی (Illuminati) رو پایهگذاری کرده. هستهی اصلی این گروه، از کهکشان آندرومدا (Andromeda) میاد.
من بارها توی وبلاگم دربارهی این گروه صحبت کردم، البته با اسامی متفاوت. پس این موضوع چیز جدیدی نیست — در واقع مطلبیه که طی چند دههی گذشته زیاد در موردش بحث شده.
جنگجوی ناشناس نور (THE UNKNOWN LIGHTWARRIOR):
خب، چه اسمی براش میذاری تا مردم بدونن داریم دقیقاً دربارهی چی صحبت میکنیم؟
کبرا (COBRA) : خانوادههای آرکانی (Archon families).
جنگجوی ناشناس نور : خانوادههای آرکانی؟
کبرا: بله، یا نجیبزادگان سیاه (Black Nobility). اینها همون منبع هستن – همون گروهها.
جنگجوی ناشناس نور: خب، فقط برای شفافسازی، این آرکانها – این خانوادههای آرکانی – آیا به شکل این غولهای دارای جمجمههای کشیده در بعد فیزیکی تجسم پیدا کردن؟
کبرا: خب، هم نسخههای فیزیکیشون وجود دارن و هم غیر فیزیکی. اونهایی که فیزیکی هستن، معمولاً در خانوادههای خاصی تناسخ پیدا میکنن – در خونزادگان خاصی – و بیشتر اون خانوادهها در ایتالیا متمرکز هستن. اینها در سلسلهمراتب، خیلی بالاتر از عوامل شناختهشدهی شبکهی کابال قرار دارن و دارن اونها رو کنترل میکنن.
برخی از این دودمانها به امپراتوری روم برمیگردن و حتی فراتر از اون. برخیشون مدارک و اسنادی دارن که نسب ژنتیکیشون به مصر باستان برمیگرده. و در واقع همون خانوادههایی هستن که آتلانتیس رو کنترل میکردن و همونهایی هستن که به عنوان جادوگران تاریک آتلانتیس شناخته میشن.
جنگجوی ناشناس نور (THE UNKNOWN LIGHTWARRIOR):
خب، پس اینها در واقع نوادگان همین غولها هستن – همون پیشآدمیها (Pre-Adamites) با جمجمههای کشیده… فقط برای شفافسازی میپرسم…
کبرا (COBRA): در واقع، در دوران آتلانتیس، نژاد غولها خیلی رایجتر از الان بود. بعد بهتدریج این نژاد نابود شد و در گذر نسلها ساختار ژنتیکی تغییر کرد و قد این موجودات کاهش پیدا کرد. هنوز هم میتونی در بعضی از حفاریهای باستانی عکسهایی از اون غولها و افرادی با جمجمههای کشیده ببینی – این مسئله کاملاً مشخصه.
جنگجوی ناشناس نور: خب، و اینها – بر اساس اطلاعات تو – آیا آرکانهایی هستن که تناسخ پیدا کردن؟ یا فقط بعضیهاشون، یا همهشون، یا چطور؟
کبرا (COBRA): در واقع، همهشون. این یک گروهه — یک گروه بسیار خاص و متمایز که بهنوعی خیلی با دنیای بیرون تعامل نداره. اونها رفتار خاص خودشون رو دارن، طرز فکر خاص خودشون رو دارن. در واقع، اینها یک گونهی مجزا هستن.
جنگجوی ناشناس نور (THE UNKNOWN LIGHTWARRIOR):
خب، بدون شک میتونیم بگیم که هنر جامعهستیزی (سایکوپاتی) رو کاملاً به کمال رسوندن — این حداقل چیزیه که قطعاً میتونیم بگیم.
کبرا: بله، دقیقاً. یکی از چیزهایی که براشون اتفاق افتاده اینه که… خب… در مسیر نادرست تکامل پیش رفتن — و در نتیجه، جامعهستیزی یکی از ویژگیهای اصلیشونه.
ناشناسِ جنگجوی نور:
پس این آرکانهای اولیه، پیش از ۲۶۰۰۰ سال پیش به زمین اومدن؟
کبرا:
بله، دقیقاً. آرکانهای اولیه مدتها پیش از اون بازهی زمانی که گفتی وارد زمین شدن. در واقع، نخستین موج تهاجم نیروهای تاریک به منظومه شمسی کمی کمتر از یک میلیون سال پیش رخ داد. اونها از صورت فلکی جبار (Orion) اومدن – از نژاد ریگیلیانها (Rigelians).
ریگیلیانها خودشون از کهکشان آندرومدا اومده بودن. برخی از این آرکانها در دوران آتلانتیس وارد زمین شدن، و همونطور که قبلاً گفتم، بعضی از اونها حاکمان آتلانتیس بودن یا رهبران «محفل تاریکی» در دوران آتلانتیس.
پس بله، این آرکانها خیلی زودتر از تهاجم غیر فیزیکی ۲۶۰۰۰ سال پیش وارد زمین شده بودن – این فقط یکی از مراحل آخر در یک سری تهاجمهای بزرگتر بود.
کبرا:
بله، آن آرکانهای اولیه تقریباً حدود ۹۰۰ هزار سال پیش به اینجا آمدند. آنها وارد منظومه شمسی شدند و پایگاههایی روی ماههای سیاره زحل ایجاد کردند، همچنین روی مریخ پایگاه زدند. در این میان نبردهایی هم رخ داد چون گروههای دیگری در منظومه شمسی با منافع خودشان حضور داشتند. آنها پایگاههایی روی ماه زمین ایجاد کردند، در قطب جنوب فرود آمدند و نهایتاً به آتلانتیس رسیدند.
در واقع، یک گروه در کنگو فرود آمد، گروهی در قطب جنوب مستقر شدند و سپس به آرامی به سمت آتلانتیس مهاجرت کردند چون در آن زمان آتلانتیس یک بهشت استوایی بود. البته تاریخ بسیار پویایی در میلیونها سال گذشته وجود داشته است که در آن گاهی جناحهای نور و تاریکی برنده میشدند و گاهی بازنده.
تا حدود ۲۵۰۰۰ یا ۲۶۰۰۰ سال پیش، تهاجم نهایی رخ داد که سرنوشت سیاره را برای ۲۶۰۰۰ سال اخیر رقم زد چون آنها قرنطینهی زمین را کامل کردند. آنها زمین را به یک سیاره تاریک تبدیل کردند که در آن همه فقط چرخهی تناسخ را طی میکنند و هیچکس اجازهی ورود یا خروج ندارد مگر با اجازهی آرکانها و گروه کیمرا.
گروه کیمرا بیشتر وقتها فقط نظارهگر پشت صحنه بود و زیاد در تاریخ بشریت دخالت نکرد. آنها تنها وقتی مداخله کردند که احتمال شکستن وضعیت قرنطینه واقعاً وجود داشت. و همین اتفاق الان در حال رخ دادن است. اما آنها تمام مدت روایت کلی را کنترل میکردند.
جنگجوی ناشناس نور
ببخشید، میتونید جملهی آخر رو دوباره تکرار کنید؟
کبرا
آنها کل روایت را در تمام این مدت کنترل میکردند. گروه کیمرا یکی از سرکردگان بود و هنوز هم یکی از سرکردگان اصلی است.
جنگجوی ناشناس نور
خب، یعنی تقریباً یک میلیون سال بود که نبردی رفت و برگشتی برای تسلط بر منظومه شمسی و زمین جریان داشت، اما تا حدود ۲۶ هزار سال پیش تهاجم مهمی از سوی آرکانهای غیرفیزیکی اتفاق نیفتاده بود، درست متوجه شدم؟
کبرا
بله، تهاجمات مهمی قبل از آن هم بوده اما کامل نبودهاند. تهاجم ۲۶ هزار سال پیش یک تهاجم کامل بود؛ تهاجمی تمامعیار که هم فیزیکی و هم غیرفیزیکی بود.
جنگجوی ناشناس نور
جالب است. حالا درباره نژادهای خزنده، یعنی دراکوها و رپتیلیانها، آنها کی به این سیاره آمدند و...؟
کبرا
در واقع، آرکانها و کیمرا پیشرو بودند و آنها رپتیلیان-دراکوی برده را از سیستمهای ستارهای اوریون وارد میکردند. ببینید، دراکوها نقش واسطه، استراتژیست، فرمانده نظامی و بردهدار را داشتند...
جنگجوی ناشناس نور :...که کارها را انجام میدادند...
کبرا : بله.
جنگجوی ناشناس نور : پس آرکانها و کیمرا بالاتر از آنها بودند و در واقع فرماندهی و کنترل کلی را بر عهده داشتند.
کبرا : دقیقا.
جنگجوی ناشناس نور : خب، یعنی همه آنها تقریباً در دورههای زمانی مشابه طی یک میلیون سال اخیر وارد منظومه شمسی شدهاند... و کیمرا... ادامه دهید.
مایکل سالا :
بله، من میخواستم اضافه کنم که به فهم من، در مسئلهی فرازمینیها سه دسته اصلی وجود دارند و البته کبرا شاید بتواند نظرش را درباره همپوشانی این دیدگاه با دیدگاه خودش بگوید. اما فکر میکنم حضور رپتیلیانها احتمالاً طولانیترین مدت را روی زمین داشتهاند – آنها مدتهاست که اینجا هستند. اگر به دایناسورها نگاه کنیم، باستانشناسان به خوبی توانستهاند نشان دهند که احتمال وجود دایناسورهای هوشمند یا رپتورها وجود دارد که این موجودات میتوانستهاند میلیونها سال پیش به صورت طبیعی روی زمین تکامل یافته باشند. و به نظرم دلایل خوبی وجود دارد که بگوییم رپتیلیانها احتمالاً یکی از اولین گونههای هوشمند روی زمین بودهاند. سپس به دلایلی، دایناسورها نابود شدند و یک فاجعه اتفاق افتاد و فکر میکنم در آن زمان بود که فرازمینیهای انسانی آمدند و اساساً شروع به بذرپاشی انسانیت روی سیاره کردند. شاید آنها برخی از نخستین گونههای انساننما روی زمین را تغییر ژنتیکی دادند و آزمایشهای متعددی را شروع کردند. الکس کالیر و کوری گود هر دو درباره ۲۲ آزمایش ژنتیکی طولانیمدت طی حدود نیم میلیون سال صحبت کردهاند و دادههای زیادی وجود دارد که نشان میدهد گروههای مختلف فرازمینی در این زمینه دخالت داشتهاند. آرتور هورن کتابی به نام «منشأ فرازمینی انسانیت» نوشته که در آن به نحوه دخالت ژنتیکی گروههای مختلف فرازمینی در دورههای مختلف پرداخته است.
گروه آخر که مردم آنها را انوناکی مینامند یا شاید بتوان گفت پیشآدمیها، دلایل خوبی وجود دارد که آنها موجوداتی هستند که حدود ۵۰ هزار سال پیش آمدند و نوعی نخبگان حکومتی جدید را تشکیل دادند. آنها هیبریدهایی داشتند و ازدواجهای بیننژادی زیادی ایجاد کردند، و همانطور که کتاب عهد عتیق (کتاب اِنُوخ) توصیف میکند، اینها فرشتگان سقوطکرده هستند. بله، فکر میکنم دلایل خوبی برای این وجود دارد و شاید اینها همان کسانی باشند که کوری گود دربارهشان صحبت کرده است، کسانی که قبلاً از مریخ یا مالدک آمدهاند و بعد از طریق ماه به زمین رسیدهاند. و این سه گروه در واقع در حال رقابت برای نفوذ و تسلط بر سیاره بودهاند.
فکر میکنم فرازمینیهای انساننما بیشتر کارهایشان را از پشت صحنه انجام میدهند – بیشتر به دستکاری ژنتیکی انسانها میپردازند و واکنش ما را نسبت به دخالتهای آشکارتر رپتیلیانها میسنجند. و آن پیشآدمیها – من با کبرا موافقم که آنها نوعی نخبگان حاکم یا حداقل منبع ژنتیکی کابال هستند.
جنگجوی نور ناشناس : بله قطعا همینطوره
کبرا : خوب، اینجا باید درباره رپتیلیانها توضیحی بدهم. رپتیلیانهای مختلفی وجود دارند. یک دسته به نام رپتیلیانهای بومی هستند که بخشی از تکامل زمین بودهاند و در دورههای زمینشناسی این سیاره تکامل پیدا کردند. دایناسورها هم جزو همین گروه بومی بودند که من آنها را جزو موجودات بومی این سیاره میدانم. درست است که در یک فاجعه نابود شدند، اما یک شاخه از این رپتیلیانهای بومی زیر سطح زمین زنده ماندند و در غارهای زیرزمینی سکونت کردند، مناطق اطراف رودخانهها و دریاچههای زیرزمینی را اشغال کردند.
حدود یک میلیون سال پیش، همانطور که گفتم، یک تهاجم رخ داد و همراه با خانوادههای آرکون و دراکوها، بسیاری از رپتیلیانهای اوریون نیز آمدند. رپتیلیانهای اوریون بسیار جنگجو هستند و این ذهنیت جنگجو را در میان جمعیت زیرزمینی رپتیلیان گسترش دادند. بنابراین رپتیلیانهای بومی که قبلاً اینجا بودند دیگر همان رپتیلیانهای اولیه نیستند. آنها به این ایدئولوژی جنگجویانه بزرگ در نژاد رپتیلیان پیوستهاند و این سیاره را متعلق به خود میدانند و انسانها را مهاجم میبینند.
این تعارض اصلی میان نژاد رپتیلیان و انسانهاست و حل آن آسان نیست، اما نهایتاً حل خواهد شد، چون تعداد رپتیلیان روی سیاره بسیار کم شده — تقریباً هیچکدام روی سطح و تعداد کمی زیر سطح زمین هستند.
بخشی از نژاد رپتیلیان بازسازی شده و به نور باز میگردند و به موجوداتی صلحطلب تبدیل خواهند شد که به اراده آزاد دیگران احترام میگذارند. اما باقی نژاد رپتیلیان باید به خورشید مرکزی بازگردند. این یکی از موضوعاتی است که باید به آن پرداخته شود.
جنگجوی نور ناشناس (THE UNKNOWN LIGHT WARRIOR):
بله، خب، بله، خیلی از ما دربارهی شکایتهایی که از سوی جناحهای رپتیلیان (خزندهگان) و دراکوها شنیدهایم، که میگویند: «نه، ما اول اینجا بودیم»، و اینکه آنها مشغول انجام آزمایشهای ژنتیکی خودشان و نسخهی خودشان از "آزمایش بزرگ" بودهاند – همانطور که کوری گود آن را توصیف میکند – در رابطه با آزمایش بزرگی که ظاهراً موجودات فرازمینی انساننما، مدتی بعد از آن آغاز کردهاند.
خب مایکل، مگر اینکه بخواهی چیزی به این موضوع اضافه کنی...
مایکل سالا:
خب، میدونید، این موضوع مهمیه از این نظر که... خب، رپتیلیانها (خزندهگونها) اصلاً چه کارهایی روی این سیاره انجام میدن؟ من فکر میکنم که تعداد زیادی از خزندهگونهای تغییرشکلدهنده (شکلتغییرپذیر) در بین ما زندگی میکنن و این موضوع قراره بخشی از مشکلی باشه که ما بهعنوان یک گونه، باید در زمان افشای حقیقت باهاش روبهرو بشیم؛ وقتی که این رپتیلیانها خودشون رو آشکار کنن. و خب، اونها ادعای باستانی دربارهی مالکیت این سیاره دارن. اونها زمانی روی سطح زمین زندگی میکردن و احتمالاً به اون گذشته استناد میکنن و میگن: "ما میخوایم دوباره بهطور آشکار روی سطح زمین زندگی کنیم."
و من فکر میکنم انسانها باید یاد بگیرن که ایدهی همزیستی با این نژاد بیگانه رو بپذیرن، و این واقعاً برای خیلیها چالشبرانگیز خواهد بود. چون من فکر میکنم – و با کوبرا هم موافقم – که یک گونهی خزندهگون خارجسیارهای وارد اینجا شده؛ دراکونیها؛ و اونها مشکلات زیادی ایجاد کردن. اونها نژادی بسیار تهاجمی و امپریالیستی هستن.
و خب، مردم معمولاً فرض میکنن که همهی خزندهگونها مثل دراکونیها، موجوداتی وحشی و ستمگر هستن که فقط در حال سوءاستفاده از بشریت بودن. ولی من فکر میکنم تعداد قابلتوجهی از خزندهگونهای تغییرشکلدهنده در میان ما زندگی میکنن و وقتی افشاگری (Disclosure) اتفاق بیفته، مردم باید با این واقعیت کنار بیان که برخی از این موجودات قصد دارن با جامعهی جدید – زمین جدید – ادغام بشن. این فقط یک جمعیت یکدست انسانی نخواهد بود، بلکه ما باید با خزندهگونها، انسانها و دیگر موجودات غیرزمینی که ناگهان از سایهها بیرون میان و میگن: "دیگه نیازی به پنهانکاری نیست – این ما هستیم، حالا چطور میخواید با ما کنار بیاید؟" مواجه بشیم.
جنگجوی نور ناشناس (THE UNKNOWN LIGHT WARRIOR):
خب، موضوع اینه – این رپتیلیانها – هر چیزی که ازشون در بُعد فیزیکی باقی مونده، حتی اونهایی که خودشون رو به شکل انسان درآوردن، چه با فناوری باشه، چه با دگرشکلی واقعی – اگه واقعاً بشه چنین چیزی رو در بُعد فیزیکی انجام داد...
کبرا (COBRA):
در واقع باید یه چیزی رو توضیح بدم. قضیه اینطور نیست که یهدفعه موجوداتی با دُم و قابلیت دگرشکلی توی خیابونها شروع کنن به راه رفتن؛ بلکه بخشی از نژاد رپتیلیانها هستن که بهصورت تناسخی در بدنهای انساننما متولد شدن – یعنی روح رپتیلیانی درون بدن انسانی تناسخ یافته. از بیرون مثل انسانهای معمولی به نظر میان، اما ساختار روانشناختیشون – احساسات، هیجانات، افکار و درکشون – رپتیلیانیه. و شما میتونید خیلی از اونها رو در میان مزدوران پیدا کنید. اونها بهطور طبیعی به سمت این نوع مشاغل کشیده میشن.
جنگجوی نور ناشناس:
آره، در هر صورت، اونا باید این واقعیت رو بپذیرن که اگه به آزادی اراده، رفاه، آزادی و تمایل طبیعی انسانها به عشقورزی احترام نذارن – فرقی نداره که چقدر اینجا بودن – یا باید به اراده آزاد احترام بذارن، آگاهیشون رو رشد بدن، و جرئت کنن که چاکرای قلبشون رو باز کنن... یا اینکه ما همچنان باهاشون در حال جنگ خواهیم بود.
کبرا:
در واقع، هر کسی که به اراده آزاد احترام نذاره، باید بره. این سیاره، سیارهای خواهد بود که در آن به اراده آزاد احترام گذاشته میشه. دیگه قرار نیست اینجا یه آزمایشگاه باشه که توش هر چیزی مجاز باشه. اون دوره تموم شده. دیگه اجازه چنین چیزی داده نمیشه.
جنگجوی نور ناشناس:
دقیقاً. من نمیبینم که هیچیک از جناحهای مثبت روی سطح زمین – چه برسه به ائتلاف برنامه فضایی سری (SSP Alliance) – یا کنفدراسیون کهکشانی و حتی موجودات کروی (Sphere Beings) حاضر باشن که حتی ذرهای نقض اراده آزاد رو، چه آشکار و چه پنهان، تحمل کنن. مطمئنم همه با این موضوع موافقیم.
مایکل سالا (MICHAEL SALLA):
میتونم یه نکتهای اضافه کنم؟ من کاملاً موافقم که این سیاره باید سیارهای با آزادی اراده باشه. ولی میزان کنترل ذهنیای که بر انسانها و سیارهمون اعمال شده واقعاً شگفتآوره – طوری که مردم رو حسابی کندذهن و منفعل کرده. این یکی از چیزهایی بود که من زیاد با «ویلیام تامکینز» دربارهاش صحبت میکردم. اون گفت که نیروی دریایی آمریکا (US Navy) اساساً آگاه بوده که رپتیلیانها کشتیهای بزرگی در جو فوقانی دارن – مثل تانکرهای غولپیکر – که عمداً گازهای سمی رو در جو اطراف مناطق پرجمعیت یا مناطقی که نوعی بیداری در حال رخ دادنه، پخش میکنن. این کار برای کندذهن کردن مردم انجام میشه تا یکدفعه یادشون بره که چه ایدههای مترقی یا تلاشهایی برای پیشرفت در سر داشتن. من فکر میکنم وقتی افشاگری کامل (disclosure) انجام بشه، این عملیات متوقف خواهد شد.
و وقتی این دستکاریها متوقف بشن – وقتی این گازهای سمی دیگه به هوا، آب یا مواد غذایی تزریق نشن – فکر میکنم بشریت از این خواب طولانی بیدار میشه. و در اون صورت، واقعاً میتونیم وارد یه دوران بهشتگونه بشیم در مقایسه با جایی که الآن هستیم... وقتی که این نفوذهای منفی رپتیلیانها و گروههای کنترلگر – مثل خانوادههای خونآشامی (Bloodline Families) – از بین برن.
---
جنگجوی نور ناشناس (THE UNKNOWN LIGHT WARRIOR):
خب، اممم… کبرا، تو اطلاعات دستهاول و منظمی از جنبش مقاومت دریافت میکنی – که همون گروه فرازمینیه که تو نمایندهاش روی زمین هستی. آیا خیلی از اون کشتیهای رپتیلیانی، یا گروه کیمرا، یا حتی ناوگان تاریکی (Dark Fleet) که قبلاً چنین عملیات اسپری کردن رو در جو انجام میدادن، الآن از بین رفتن؟
---
کبرا (COBRA):
بله، بله – ببین، این عدد (تعداد کشتیها) مدام در حال تغییره. یه پویایی دائمی در جریانه. در واقع یه نبرد در جریانه – یه جنگ واقعی – مخصوصاً در مدار پایین زمین (Low Earth Orbit) که شناسایی نمیشه، چون تمام اون کشتیها نامرئی یا مخفین (Cloaked).
تعداد این کشتیها مدام در حال تغییره چون مدار پایین زمین هنوز کاملاً آزاد نشده.
بعضی از این کشتیها تحت فرماندهی نیروهای دراکو هستن، بعضی دیگه متعلق به جناحهای مختلف برنامه فضایی سری (SSP) هستن، ولی در نهایت همهشون تحت کنترل گروه کیمرا هستن.
هدف اصلی کیمرا حفظ وضعیت قرنطینه است.
اونا نمیخوان این سیاره آزاد بشه. اونا نیروهای کنفدراسیون کهکشانی رو بهعنوان «متجاوز» میبینن – کسانی که دارن وارد سیارهای میشن که اونا خودشون رو مالک اون میدونن – و دارن در نحوه مدیریت بردههاشون دخالت میکنن.
از نظر کیمرا، این دخالتیه در حق حاکمیتشون بر این سیاره و سیستم بردهداریشون.
_____________________________________________________
قسمت دوم
جنگجوی نور ناشناخته (THE UNKNOWN LIGHT WARRIOR):
خب… من میخوام خیلی زود به بحث ناوگانهای مختلفی که هنوز هم در فضا حضور دارن—چه خوب و چه بد—برسم.
اما اول میخوام یک نگاه سریع به گذشته بندازیم و کمی در تاریخ جلوتر بریم.
یکی از مشهورترین ایستادگیها علیه حاکمیت خاندانهای خونزاده (bloodline rule)—که میتونید اونها رو بازماندگان پیشآدمیها (pre-Adamites) در نظر بگیرید—جنگ انقلابی آمریکا (American Revolutionary War) بود، جایی که سیزده مستعمره (13 colonies) شجاعانه و علناً ایستادند و گفتند «نه» به سلطهی خاندانهای سلطنتی.
و این کار تحت رهبری فراماسونهای مثبت (positive Freemasons) انجام شد، که همون پدران بنیانگذار (founding fathers) آمریکا بودند.
اما یک نکته هست که کمتر در موردش صحبت شده، و واقعاً اونطور که باید مورد توجه و قدردانی قرار نگرفته:
جنگ داخلی انگلستان (English Civil War) در دهه ۱۶۴۰ میلادی.
یعنی زمانی که الیور کرامول (Oliver Cromwell) و ارتش پارلمانیاش (Parliamentarian armies) در برابر پادشاه خونزادهی حاکم اون زمان ایستادند.
و حالا، کبرا (Cobra)، شاید تو بتونی به این سؤال پاسخ بدی:
آیا طرفِ الیور کرامول در جنگ داخلی انگلستان—آیا اونها در پشتپرده تحت تأثیر نجیبزادگان سفید (White Nobility) یا فراماسونهای مثبت بودند؟
و آیا هیچکدام از این خانوادههای نجیبزاده سفید یا فراماسونهای مثبت، ارتباطی با جنگ انقلابی آمریکا و فراماسونهای مثبتی که با پدران بنیانگذار همکاری کردند، دارند؟
کبرا (COBRA):
بله. در واقع، اول اجازه بده در مورد جنگ داخلی انگلستان صحبت کنم.
در پشت صحنه، برخی گروههای رزیکروسی (Rosicrucian) و همچنین برخی از خانوادههای نجیبزاده سفید مثبت (positive white nobility) تأثیر مثبتی داشتند.
هدف آنها دقیقاً همین بود — پایان دادن به حکومت خاندانهای سلطنتی خونزاده (bloodline rule).
این هدفشان بود.
اما این تلاش به آن اندازهای که آنها امید داشتند، موفق نبود.
هرچند این حرکت چیزی را آغاز کرد...
جنگجوی نور ناشناس (The Unknown Light Warrior):
درسته، موفق شد، اما هشت سال بعد – احتمالاً از طریق جادوی سیاه، رشوه، ترور، نفرینها، طلسمها... میدونیم روش کارشون چطوریه...
اونا دوباره تونستن خودشون رو به قدرت برسونن و یک خط سلطنتی دیگه رو جا بندازن – که در این مورد، خط ساکس-کوبورگ (Saxe-Coburg) بود.
---
کبرا (COBRA):
در واقع، موفقیت کامل حاصل نشد، چون خاندانهای خونزاده (bloodlines) همچنان در پشت صحنه یا گاهی بهصورت مستقیم حکومت میکردند.
این چیزی نبود که نیروهای نور امیدش رو داشتند.
بنابراین، نیروهای نور (Light Forces) یک برنامه جامعتر طراحی کردند که از طریق برخی گروههای مثبت فراماسونری (positive Freemason groups) به اجرا گذاشته شد.
این برنامه در واقع در فرانسه در سال ۱۷۷۵ آغاز شد.
اون سال، یک سال تعیینکننده بود، چون محفلهایی (lodges) خاصی در پاریس ایجاد شدند، و سنت ژرمن (St. Germain) نیروی پشت پرده این محفلها بود.
او در ارتباط با بنجامین فرانکلین (Benjamin Franklin) قرار داشت و این نقطهی شروع جنبش استقلال در ایالات متحده بود.
قانون اساسی ایالات متحده (U.S. Constitution) به گونهای نوشته شده بود که اگر بهطور کامل محترم شمرده میشد، کابال (Cabal) را از ایالات متحده پاک میکرد.
و به همین دلیل است که کابال اینقدر نسبت به قانون اساسی حساسیت دارد، چون قانون اساسی از فرد حاکم به خود (sovereign individual) و ایالت مستقل، که بر اساس مجموعهای از افراد مستقل شکل گرفته، حفاظت میکند.
این پروژهی خاص نیروهای نور تا حدی موفقیتآمیز بود –
و بدون آن پروژه، ما الآن هنوز در قرون وسطی زندگی میکردیم.