سالهای فعالیت: ۱۹۸۷-۱۹۹۷
تعداد بازی: ۴۰۷
تعداد گل: ۱۰۸
افتخارات: لیگ انگلیس (۱۹۸۷-۱۹۸۸ و ۱۹۸۹-۱۹۹۰)
اف ای کاپ (۱۹۸۹) لیگ کاپ (۱۹۹۵)
در فوتبال هیچ منظرهای زیباتر از جان بارنز در اوج شکوه و جلالش در سمت چپ قرمزها وجود نداشته است.

تنها به خاطر استعداد و ظرافتش، او یک انتخاب خودکار در هر تالار مشاهیر است؛ اما تأثیر او بر بازی فراتر از گلها و جامهای طلایی و نقرهای بود.
این دریبل زن جامائیکایی اولین بازیکن سیاه پوست سرشناسی بود که در دهه ۱۹۸۰، زمانی که توهینهای نژادی در ورزشگاههای سراسر کشور طنین انداز بود، به آنفیلد آمد. بارنز، در کنار همدورهایهایش مانند لاری کانینگهام، سیریل رجیس و ویو اندرسون، کاتالیزوری برای تغییر بودند.
او با هیچ چیزی بیشتر از توپ زیر پاهایش، موانع نژادی را در هم نمیشکست و آنها را دریبل نمیزد؛ همیشه باوقار، همیشه مسحورکننده.
زیر ذرهبین شدید بودن پس از انتقال ۹۰۰ هزار پوندی او از واتفورد به لیورپول در ژوئن ۱۹۸۷، بارنز را از تلاش برای جلب نظر اهالی شهر باز نداشت.
با اضافه شدن او به آنفیلد در کنار مهاجمان دیگر، جان آلدریج و پیتر بردزلی، این مثلث از همان روز اول هواداران را به وجد آوردند و در طول چند فصل بعدی، تابلوهای «جایگاه تکمیل است» به یک عنصر ثابت در بیرون دروازههای کوپ تبدیل شد، زیرا تیم تلاش میکرد برخی از سرگرمکنندهترین فوتبالهایی را که ورزشگاههای انگلیس تا به حال به خود دیده بودند، به نمایش بگذارد.

بارنز با ترکیبی فوقالعاده از قدرت و مهارت، جایگاهی در ردیف جلو در ورزشگاه کملین رود یا پادوک که یکی از داغترین بلیتهای شهر بود، برای خود تضمین کرد.
یک ضربه آزاد خیرهکننده مقابل آکسفورد در اولین بازی خانگیاش - که به دلیل ریزش فاضلاب زیر جایگاه کوپ سه هفته به تعویق افتاد - با یک گل انفرادی فوقالعاده مقابل کوئینز پارک رنجرز همراه بود.
حتی حادثه شرمآور پرتاب موز در دربی مرسیساید در گودیسون پارک هم نتوانست او را از بازی خارج کند. او به سبک واقعی بارنز، با پاشنه پا میوه را از زمین بیرون انداخت.

پای چپ دوستداشتنی او باعث فروپاشی بسیاری از تیمها شد، چرا که لیورپول فوتبال این کشور را به اوج جدیدی رساند و با ثبت رکورد ۲۹ بازی بدون شکست، هفدهمین عنوان قهرمانی لیگ را از آن خود کرد.
همانطور که انتظار میرفت، حفار (لقب بارنز) هر دو عنوان بهترین بازیکن سال ۱۹۸۷-۱۹۸۸ را از آن خود کرد، هرچند شکست مقابل ویمبلدون در فینال جام حذفی، او و همتیمیهایش را از دستیابی به دوگانه رویاییشان محروم کرد.
با کمی تامل، اولین فصل حضور او در این باشگاه بهترین دوران حرفهایاش بود، اما بارنز در طول نه سال بعدی نیز به عملکرد خود در سطح بالا ادامه داد.
موفقیت در فینال جام حذفی ۱۹۸۹ مقابل اورتون تا حدودی ناامیدی عمیق شکست در ومبلی ۱۲ ماه قبل را جبران کرد، اما پیروزی در این مورد با اتفاقات غمانگیزی که در نیمهنهایی در هیلزبورو رخ داد، خدشهدار شد.
سومین فصل متوالی درخشش نفسگیر بارنز در فصل 1989-1990 به کسب یک عنوان قهرمانی دیگر در لیگ کمک کرد. او با 22 گل زده در لیگ، آقای گل شد و دوباره به عنوان بازیکن سال انجمن نویسندگان فوتبال انتخاب شد.

منتقدان معتقد بودند که او نتوانسته فرم فوقالعاده باشگاهی خود را برای انگلیس تکرار کند، اما این موضوع برای لیورپولیها که همچنان از جادوی او شگفتزده بودند، اهمیت چندانی نداشت.
بارنز که در سطح باشگاهی به عنوان یکی از برترین بازیکنان جهان شناخته میشد، متأسفانه به دلیل محرومیت از حضور در فوتبال اروپا در آن زمان، فرصت محک زدن خود در برابر بزرگان این قاره را از دست داد و نتوانست به افتخارات برخی از پیشینیان نامدار خود در آنفیلد دست یابد.
او علاوه بر یک فوتبالیست عالی، یک رپر ماهر نیز بود و در هر دو برنامه «د آنفیلد رپ» و «ورد این موشن» از گروه «نیو اوردر» اجرا داشت.

تأثیر مثبتی که او بر جوانان آیندهدار باشگاه گذاشت، بارنز را به گزینهای ایدهآل برای جانشینی ایان راش به عنوان کاپیتان در اواسط دهه ۱۹۹۰ تبدیل کرد، در حالی که امثال رابی فاولر، جیمی ردنپ و استیو مکمنمن همگی از بازی و تمرین در کنار یک بازیکن واقعاً بزرگ بهرهمند شدند.
در این زمان، نقش او در تیم تغییر کرده بود. یک مصدومیت جدی و پیری پاها، اثربخشی او را به عنوان یک وینگر سریع کاهش داده بود، اما بارنز به جای اینکه از کانون توجه خارج شود، به سمت داخل حرکت کرد و از پست هافبک میانی شروع به کنترل تیم کرد.
مغز هوشمند فوتبالی او به او اجازه میداد تا با حداقل حرکت، بازی را هدایت کند. پاسهای کوتاه، دقیق و حسابشده به اجزای کلیدی بازی او تبدیل شدند و با هماهنگی او در روند بازی، مالکیت توپ به ندرت از دست میرفت.
متأسفانه، روزهای باشکوه گذشته بود و تیم در حال گذر از یک مرحله گذار بزرگ بود و هیچ افتخار دیگری به عنوان کاپیتان نصیب او نشد.
بارنز در شکست سنگین فینال جام حذفی ۱۹۹۶ مقابل منچستر یونایتد، رهبری تیم را بر عهده داشت، اما این آخرین بازی مهم او برای این باشگاه بود. یک سال بعد، او سرانجام با انتقال به نیوکاسل یونایتد، به دوران درخشان خود در آنفیلد پایان داد.
ویژگیهایی که او داشت، میتوانست او را به عضو کلیدی هر یک از تیمهای بزرگ لیورپول در گذشته تبدیل کند - شخصیتی مانند باب پیزلی زمانی این را گفته بود.
همانطور که پیراهن شماره ۷ همیشه با کنی دالگلیش گره خورده است، پیراهن شماره ۱۰ نیز برای همیشه خاطرات بارنز را زنده خواهد کرد.

باشگاه لیورپول