نگام به ابرا که بیرونن تو این شهر ارواح بی روحم
خیره به رنگاش میمونم به نظرت برگا چی میدونن
که میتونن اینقد راحت برن این یه حقیقت سیاه با رنگ زرد
ولی آدمیزاد برگ نیست هر پاییزی که میگذره میشه وابسته تر
هنوز قدمامو میزنم تند هنوز از هیشکی نیست توقع
میچرخم تو شهر و میزنم دور چرا خبری نی پس از تو
فقط میرم و گم نمیشم میریزه رو گونه هام قطره ها که پشت شیشه ان
چرا شبا صبح نمیشن ندیدم یه روز نباشه پر عقده این شهر
تو سینه هنوز نیس دلی بدون چتر لباسا خیس کتونی گلی
نتونی بمونی نتونی بری میکشنت چند طرف اما همونی ولی
نمونده خنده ای نمونده گریه ای نمونده احساسی که حتی باهاش شعر بگی
یادت نی مردی یادت نی زنده ای یادت نی آخرین بار چجوری بود شکل چی
شبا بیدار تا خود پنج شب کنارم هر کی نشست و منه کله شق
فاز و گرفت و قافیه چید با شعله فندک زیر رول باریک وید
شبا بیدار تا خود پنج شب کنارم هر کی نشست و منه کله شق
فاز و گرفت و قافیه چید چشامون قرمزه بس که بیداری کشید
سکوت رو لبم رفتن اونا که فکر میکردم خونمن
پر زخمم با این که نمیاد خون ازم گفتم جون بخواه دقیقا خواست جون ازم
نه دیگه رنگ آسمونه مثل قبل نه دارم حس قبل و نه کرده قصه فرق
من اون تو مخی بین دو تا سکسکه ام یه ماشم که منتظرم بچکم
همش تاریکم گلم رشد نکرد هر چی پاش باریدم
آدما دنیاتونو گاییدن مثل ته چشماتون خالین
توش مرده ها راه میرن غم جوونی تو شاه رگم
وقتی بلاتکلیف تر از شایدم انگار وجود دارم که نباشم شاد اصلا
فقط رفیق بشن سفیدا با لثم
جهانم اندازه هودیم سوشا تیم نمیام تو دید
ست هوا شهرمه ریه های دودیم
میرفتم واسش حتی رو مین الان یه کشورم که فقط پاییزم
زندگی جوریه که مرگ میشه جایزم گاهی قرمز گاهی زرد
از یه جا به بعد رفتم هر بادی زد
شبا بیدار تا خود پنج شب کنارم هر کی نشست و منه کله شق
گاز و گرفتیم لایی کشی با شعله پرموسی زیر لوله باریک چیل
شبا بیدار تا خود پنج شب کنارم هر کی نشست و منه کله شق
فاز و گرفت و قافیه چید چشامون قرمزه بس که بیداری کشید