در شهری که صدا از دیوارهایش میتراود، در روزی از روزهای مهر، دختری متولد شد که نامش بعدها در میان زهها و آرشهها طنین انداخت: پانیذ فریوسفی.
او از تبارِ نغمه بود. پدر، شهریار فریوسفی، و مادر، فهیمه اسماعیلی، نخستین آموزگارانش در مسیر موسیقی شدند. در همان روزهای کودکی، وقتی هنوز دستانش کوچکتر از ویولن بودند، موسیقی در جانش خانه کرد. در هنرستان موسیقی تهران نزد استادانی چون سیاوش ظهیرالدینی و ابراهیم لطفی رشد کرد، و بعدها، در کنسرواتوار کمیتاس ارمنستان، زیر نگاه استادانی چون سورن حقنظریان، روبن کاسمیان و آرام تالالیان، بالید تا به زنی بدل شود که آرشهاش جهان را به سکوت وامیدارد.
بیوگرافی پانیذ فریوسفی + آثار پانیذ فریوسفی
پانیذ فریوسفی نهتنها نوازندهای چیرهدست، که آهنگساز، مدرس و رهبر ارکستر است؛ زنی که سالها بعد، صدای ویولن او در ارکستر فیلارمونیک تهران، ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین، و بسیاری از پروژههای بینالمللی طنینانداز شد.
او با بزرگان موسیقی ایران، از حسین علیزاده تا همایون شجریان و علیرضا قربانی، همنوا شد؛ و در آلبومهایی چون ملکه، کافههای تهران، فروغ و صبر کن...، روح خویش را در نغمهها ریخت.
از کلاسهای درس در دانشگاه تهران و هنرستان موسیقی دختران تا صحنههای پرشکوه تالار وحدت، او گامبهگام بر پلههای صدا صعود کرد؛ بیهیاهو اما استوار، بیادعا اما با عزمی روشن.
و سرانجام، شبی فرا رسید که موسیقی ایران شاهد لحظهای تاریخی شد — شبی که نام پانیذ فریوسفی در کنار عنوان «رهبر میهمان ارکستر سمفونیک تهران» نشست.
دیار سیمرغ؛ شبی که موسیقی زنانه شد
آبانِ تهران، آمیخته به خنکای انتظار بود. در تالار وحدت، چراغها یکییکی روشن میشدند و تماشاگران، در سکوتی آکنده از هیجان، به صحنه چشم دوخته بودند.
ارکستر سمفونیک تهران آماده بود تا اجرای تازهای را آغاز کند: کنسرت دیار سیمرغ، به رهبری پانیذ فریوسفی — نخستین زنی که بر سکوی رهبری این ارکستر ایستاد.
در میان حاضران، چهرهای دیده میشد که حضورش معنایی ژرفتر داشت؛ زهرا بهروزآذر، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده، که آمده بود تا شاهد درخشش بانویی باشد که مرزهای ممکن را جابهجا کرده است.
او پس از اجرا گفت:
امشب یکی از بهترین شبهای زندگیام بود. برای نخستین بار، رهبری ارکستر سمفونیک تهران به دست زنی ایرانی، پانیذ فریوسفی، انجام شد؛ و چه غرورآفرین است که این اجرا به همه زنان و مادران ایران تقدیم شد.
در آن شب، نغمهها از سیمرغ گفتند؛ از پرواز، از جسارت، از زنانگیِ رها در میان نتها. آثار آفتاب درویشی و گلفام خیام در کنار قطعاتی از شوبرت، سیبلیوس و خاچاطوریان اجرا شدند؛ و پدرام فریوسفی، برادر پانیذ، با ویولن خود، در این پروازِ نغمهگون همراه شد.
حضور مقاماتی چون بابک رضایی، محمد الهیاری فومنی، بهنام ابوالقاسم، مانی جعفرزاده و محمدرضا درویشی، گواهی بود بر اهمیت این رخداد در تاریخ موسیقی معاصر ایران.
اما آنچه ماند، نه فقط یادِ یک شبِ باشکوه، بلکه طلوع نسلی از زنان موسیقیدان بود که با آرشههایشان میخواهند روایت تازهای از ایران بسازند — ایرانی که در آن، صدای زن نه در حاشیه، که در متن صحنه مینوازد.
سخن آخر
در روزگار ما، که جهان تشنهی صداقت و خلوص است، نامهایی چون پانیذ فریوسفی همچون نغمهای زلال در میان غوغای زمان میدرخشند.
او نهفقط نوازندهای چیرهدست، که روایتی زنده از ایمان، پشتکار و عشق است؛ و «دیار سیمرغ» نهفقط یک کنسرت، که سرآغاز فصلی تازه در موسیقی زنان ایران بود.