ممد اسکولزیمن 2-3 سال پیش همین تفکر رو داشتم. وقتی رفیقام دونه دونه پا شدن واسه دکتری رفتن امریکا و کانادا و اروپا، من مصر بودم که تو همین مملکت بمونم و بزرگترین عشقم تو زندگیم کارآفرینی و تاسیس یه شرکت تو زمینه رباتیک بود که بتونم چند نفرو بیارم و با هم ایده های دوران دانشجوییم رو پیاده سازی کنیم. بعد از قبولی دکتری از روز اول افتادم دنبال این کارا و کلی هم از جیب خودم (بابام!!) خرج کردم ولی به حدی مشکل و دست انداز جلو پام انداختن (بخاطر طولانی بودن همه دلایل رو نمیارم) که منی که اونقد سنگدل!! هستم که حتی بخاطر فوت نزدیکام هم تا حالا اشک نریختم، نتونستم جلو گریم رو بگیرم! یعنی تو این مدت حرفهایی شنیدم که اگر یه نفر امریکایی یا اروپایی این توهین ها رو به من ایرانی میکرد تو همون کشور خودش بازخواست میشد (یکی از دوستام تو امریکا تو مصاحبه یه شرکت با وجود صلاحیت علمی رد شد و بعدش وکیل گرفت و تونستن ثابت کنن که دوستمو بخاطر غیر امریکایی بودن رد کردن. بعدش کلی غرامت گرفت و شرکت هم اون مسئول رو برکنار کرد). تو ایران هرجا هم میرفتم برای پیگیری و شکایت با یه پوزخند میگفتن دلت خوشه ها!!
الانه که میفهمم چرا اینهمه آدم پا میشن میرن اونور و به همشون هم حق میدم. (سالانه حدود 200 هزار دانشجوی ایرانی میرن خارج از کشور و حدود 80 درصدشون هم هیچوقت برنمیگردن!). امسال واسه یه دانشگاه تو امریکا اپلای کردم که رئیس دانشکده برقش و 7 تا از استاداش ایرانین و اسم ایران و ایرانی رو سربلند کردن (برعکس حرف شما که انگار به پاشون افتادن و دارن مثل یک گدا پول میگیرن).
در آخر واسه من مهمترین چیز پول و شهرت و آزادی و عشق و حال نیست. چیزی که واسم بیشتر از هر چیزی اهمیت داره احترام و شان انسانه. و واقعا جای تاسف داره که شان و احترام یه انسان تو یه کشور غریبه بیشتر از وطن خودش حفظ بشه!!