مطلب ارسالی کاربران
امیرجان!بری دیگه برنگردی!
وقتی مغلوب میدانی، هیچچیز سنگینتر از درجه ژنرالی نیست؛ وقتِ گسِ غبطه خوردن به دنیای سرباز صفرها. جنگجوی مرموزِ همیشه پیروز، حالا دو فصل است که از اسب افتاده.
امیر باز هم به «مربی خارجی» باخت. فرقی نمیکند این خارجی چه کسی باشد، همین که به تعبیر امیر یک اجنبی روی نیمکت مقابل نشسته برای باختن کافی ست.
امیر بیبرنامهتر از این حرفهاست که اینروزها استراتژی داشته باشد، حتی برای داربی و تیر آخرش. او مثل یک اپراتور تلفنی فقط وظیفه سازمانی خود را انجام میدهد و میرود خانه. بدون هیچ رویا و هدفی. بی عشق، و حتی بی نفرت. بدون رگ مینشیند روی نیمکت یا کنار زمین میایستد، چهرهاش را کمی کج و کوله میکند، بعضی وقتها مثل فخیمزاده در نقش نمکی زُل میزند، گاهی هم جلوی دهانش را میگیرد و حرف میزند؛ البته نه برای لو رفتن تاکتیکِ نداشته و پلان B، بلکه بیشتر برای فاشنشدن زبان تخصصی ۱۸+.
حالا و پس از یک دهه و سریال جامها، ژنرال امیر جز جاسم، فروزان، حنیف، برادران عرب، حاجقاسم، لیدرهای گولاخ و رفقای امینآقا فرزانه هوادار دیگری ندارد. او که این فصل قرار بود چهار هفته مانده به پایان فصل قهرمان شود دستش به سهمیه هم نرسید تا خیل هواداران استقلال ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت در دیگر مراحل زندگى برای او، با صدای بلند بگویند؛ امیرجان! بری که برنگردی.
مثلث «استقلال ـ سپاهان ـ تراکتور»، جامهای بالارفته، رازهای فاشنشده، و دعوای شخصی با ستارهها و بازیکنهای موثر لیگ بدجوری پای او گران تمام شد؛ امیر در آستانه ۵۲ سالگی باید دوباره از صفر شروع کند، مثلاً شاید از پشتِ فنسهای بایآرنای لورکوزن.
رامتین جباری