سینما، گلخانه ای است پر از گلهای رنگارنگ با عطر مختلف. هر کدام از این گلها، رنگ خاص و بوی ویژه خود را دارند. هر کارگردان و بازیگر کارکشته و توانایی سبک مخصوص خود را دارد که با آن شناخته میشود. این درست که سینما چارچوب و قوانین خود را دارد، اما هر هنرمندی میتواند این چارچوب را به دلخواه خود رنگ کرده و اجزای آن را جا به جا کند که به مذاق علاقهمندان خوش بیاید. کپیکردن صرف، هیچ بازیگر و کارگردانی را به جایی نرسانده و نخواهد رساند. هنرمندان باید با زمان پیش بروند و از قدرت ابتکار خود برای بهتر کردن اثر هنریشان بهره بجویند. کارگردانان و بازیگران بسیاری پا به عرصه سینما گذاشته و سالها در آن به تکاپو مشغول بودهاند، اما یادی و نامی از آنان در ذهن تاریخ سینمای جهان باقی نمانده و نخواهد ماند. کمدی کلاسیک با چارلی چاپلین بزرگ زاده نشد، اما با او گام در دنیای جاودانگی نهاد.
ژرژ ملیس نیز با طرحهای مبتکرانهاش در آن زمان پایهگذار سینمای فانتزی شد، سینمایی که هنوز در دنیا طرفداران فراوانی دارد و هر سال فیلمهای زیادی در گونه فانتزی ساخته شده و میشود. فیلمهای وسترن، همواره هواخواه داشت و دارد که علاقهمندان برای دیدن این گونه فیلمها سالن سینماها را پر میکنند. کارگردانان بزرگی چون جان فورد، فیلمهای وسترن را به اوج رسانده و علاقهمندان زیادی در سراسر جهان را مجذوب آن کردند، اما هر اوجی، فرودی نیز دارد. پس از مدتی فیلمهای وسترن، دیگر آن جذابیت گذشته را نداشتند و روز به روز افول کرده و تماشاگران خود را از دست میدادند. در همین دوران کارگردانی ناشناخته در جهان سینما، به نام سرجیو لئونه پای به این عرصه نهاد و دوباره فیلمهای وسترن را محبوب قلوب کرد. او با ساخت فیلمهای خوش ساخت، هم به ژانر وسترن جانی تازه بخشید و هم برای خود اسم و رسمی در سینمای جهان دست و پا کرد.
لئونه پایهگذار ژانری شد که نام “وسترن اسپاگتی” بر آن نهادند. زیرا برعکس وسترنهای دیگر در اروپا ساخته و توسط کارگردانی ایتالیایی مقابل دوربین رفته است. اکثر این فیلمها در اسپانیا فیلمبرداری شد.
سرجیو لئونه عناصری به فیلمهای وسترن آمریکایی افزود که جذابیت و هیجان آن را بیشتر کرد. توانایی و ابتکار این کارگردان افسانهای باعث شد تا بازیگران بزرگ آمریکایی چون: کلینت ایستوود، لیوان کلیف و ایلای والاک مقابل دوربین او به هنرنمایی بپردازند. بازی این بازیگران در وسترنهای اسپاگتی سرجیو لئونه، به شهرت و اعتبار آنان بیش از پیش افزود. شاید اگر وسترن های اسپاگتی نبودند، بازیگر بزرگی چون کلینت ایستوود با آن استعداد ذاتی، هرگز به این شهرت نمی رسید. بازی های ایستوود در نقش تیراندازی ماهر، باعث شد تا نام بزرگانی چون جان وین در عالم سینما کمرنگ شود.
“به خاطر یک مشت دلار” اولین فیلم شاخص لئونه با بازی کلینت ایستوود و جیان ماریو ولونته بود، این اولین فیلم وسترن اسپاگتی بود که مقابل دوربین رفت. ایستوود برای بازی در این فیلم ۱۵ هزار دلار دستمزد دریافت کرد که به مراتب کمتر از پولی بود که تلویزیون به وی پیشنهاد کرده بود. فروش بالای این فیلم باعث شد بازیگری چون او دوباره احیا شود. سرجیو لئونه نیز توانست برای خود نام و نشانی دست و پا کند.
موفقیت این فیلم در اکران جهانی موجب شد لئونه سال بعد یعنی ۱۹۶۵ دومین فیلم از سه گانه خود را به نام “به خاطر چند دلار بیشتر” را با بازی کلینت ایستوود، لی وان کلیف و جیان ماریو ولونته ساخت. این فیلم نیز موفقیت قابل توجهی نزد مخاطبان و منتقدان یافت. سال ۱۹۶۶ سومین و بهترین بخش این سه گانه “خوب، بد، زشت” را با بازی کلینت استوود، لی وان کلیف و ایلای والاک ساخت. با نمایش این فیلم و موفقیت فوق العادهاش، سرجیو لئونه به عنوان یک کارگردان کارکشته و صاحب سبک شهره خاص و عام شد. پس از نمایش این فیلم بود که ژانر “وسترن اسپاگتی” پا گرفت.
“خوب، بد، زشت” را باید اوج کار لئونه و بهترین فیلم وسترن اسپاگتی دانست. کلینت استوود با این سه گانه دوباره احیا و بر شهرتش بیش از پیش افزوده شد. نام لی وان کلیف، جیان ماریو ولونته و ایلای والاک نیز بر سر زبان ها افتاد. لئونه با ساخت این سه گانه وسترن، فیلم های وسترن را از تکرار و رکود نجات داد. پس از موفقیت این سه گانه، دیگران نیز دوباره ترغیب شدند فیلم وسترن بسازند. در این سه گانه چند نکته مهم وجود دارد. اولین نکته اینکه داستان این سه فیلم حول محور جایزه بگیران و دنیای آنان است. خود لئونه در این باره گفته است:«سینما برای من صنعت رویا سازی نیست، صنعت اسطوره سازی است. ترجیح می دهم پلیدترین اسطوره ها را قهرمان فیلم خود قرار دهم، آدم کش های جایزه بگیر را».
نکته دوم اینکه وی در این سه گانه بازیگران سرشناس آمریکایی و ایتالیایی را در کنار هم به کار گرفته و ترکیبی از این بازیگران جمع یکدستی را تشکیل داده اند. هرکدام از بازیگران این سه گانه حکم محوری را دارند که چرخ های این فیلم ها را به حرکت در می آورند. بدون حضور حتی یکی از آنان این حرکت متوقف یا کند میشود.
بی شک یکی از عناصر مهم موفقیت این سه گانه، علاوه بر بازیگران و کارگردان، موسیقی آن است.
انیو موریکونه موسیقیدان برجسته ایتالیایی، با ساخت موسیقی های جذاب و تأثیرگذار توانست باعث موفقیت بیش از پیش این سه گانه و دیگر فیلم های سرجیو لئونه شود. موسیقی های این سه گانه شهرتی برابر شهرت فیلم دارند. پیش از این موسیقی فیلم های وسترن تقریباً یک شکل و با یک ملودی خاص بودند، اما موسیقی های این سه گانه که توسط موریکونه ساخته شد، ابتکاری خاص داشتند که به فضا سازی و پیشبرد روند فیلم کمک شایان توجهی کردند. یکی از نشانه هایی که وسترن اسپاگتی را از وسترن های آمریکایی متمایز میکند، همین تفاوت موسیقی است. موریکونه پای ثابت فیلم های لئونه بود.
از مشخصات بارز سبک لئونه استفاده از نماهای طولانی کاملاً بسته و کاملاً باز است. وی گاهی از نماهای کاملاً بسته به نماهای کاملاً باز کات میکند که از ویژگی های سبک اوست.
این سه فیلم مکمل هم بوده و قصه هایش با یکدیگر ارتباط خاصی دارند. در فیلم اول دو گروه دشمن یکدیگر هستند و یک مرد بین آنان قرار دارد. در فیلم دوم دو مرد رقیب هستند و گروهی بین آنان قرار دارند. در فیلم سوم دو کشور با یکدیگر جنگ دارند و سه مرد میان آنها قرار دارند.
یکی از نکات جالب این است که سرجیو لئونه به جای برداشت از داستان های وسترن، داستان فیلم “یوجیمبو” ژاپنی را دستمایه اولین فیلم وسترن خود قرار داده است. لئونه وسترن های دیگری نیز به نام “سرت و بدزد احمق” و “نام من هیچ کس”را با بازی رد استایگر، جیمز کابرن، هنری فوندا و ترنس هیل ساخت، اما هرگز به شهرت آن سه گانه نرسیدند.
موفقیت این سه گانه باعث شد آمریکایی ها از او دعوت کنند تا در آنجا به فیلمسازی بپردازد. لئونه در آن زمان فیلم “روزی روزگاری در غرب” را با بازی هنری فوندا و چارلز برونسون می سازد.
سرجیو لئونه همواره دوست داشت فیلمی درباره گانگسترهای آمریکایی بسازد. با ساخت “روزی روزگاری در آمریکا” با بازی رابرت دنیرو به آرزوی دیرینه خود رسید. این آخرین فیلم وی بود. زیرا پس از آن مرگ به او اجازه نداد تا در عرصه سینما هنرنمایی کند. لئونه سال ۱۹۸۹ در حال تحقیق و پیش تولید فیلمی درباره نبرد لنینگراد در جنگ جهانی دوم بود که به دلیل سکته قلبی از دنیا رفت.
لئونه پیش از آنکه وارد عرصه فیلمسازی شود، سال ها به عنوان فیلمنامه نویس و دستیار کارگردان در سینما فعالیت داشت.
تأثیرات سینمایی لئونه هنوز هم در آثار تعدادی از فیلمسازان صاحبنام امروز، مانند کلینت ایستوود، برادران کوئن، کوئنتین تارانتینو و عده ای دیگر مشاهده میشود. ایستوود سال ۱۹۹۲ پس از ساخت فیلم وسترن “نابخشوده” آن را به استاد خود سرجیو لئونه تقدیم کرد.
سرجیو لئونه در سینمای جهان یک اتفاق بود، اتفاقی که باعث شد یک ژانر جدید در سینما متولد شود. وی کارگردانی بود صاحب فکر و سبک که برایش مخاطب بسیار ارزشمند بود. وی از آن دست کارگردانانی بود که نمونه دیگری برای آن متصور نیست.