در دنیای فوتبال هم این اتفاق بسیار می افتد و همیشه پای صحبت ستاره های سابق که می نشینیم همه از دوران خوش گذشته یاد می کنند و حسرت آن دوران را می خورند و با گفتن این کلمه کلیشه ای ما را همراه با خود به دوران اوج خود می برند: "کاش ...". همین کلمه "کاش" بسیار کلمه جادویی است و اگر می توانستیم آنرا به عنوان وسیله ای برای بازگشت به دوران مد نظر استفاده کنیم چه اتفاق هایی که نمی افتاد. در این روزهای شلوغ فوتبال چندین "کاش ..." بزرگ که ته دل همه ما فوتبالی ها مانده را مررو می کنیم:
کاش فوتبال مان همان لیگ آزدگانی بود که تیم های بزرگ و ریشه داری چون پاس و سایپا در کنار سپاهان و چند تیم شهرستانی رقبای سرخابی پایتخت بودند و دیگر از شنیدن نام شهرهای گوناگون در انتهای تیم های سابق تهرانی خبری نبود!
کاش امثال علی دایی و مهدی مهدوی کیا همان بازیکنانی بودند که تماشای بازی هایشان برابر تیم های بزرگ اروپایی ما را به اوج لذت فوتبالی می برد و از داشتن چنین ستاره هایی احساس غرور می کردیم. کاش ستاره هایمان هیچ گاه وارد بازی های کثیف و ناخواسته امروزی نمی شدند که اینگونه توسط خیلی از افراد فاقد صلاحیت فوتبالی شخصیتشان به سخره گرفته شود.
کاش ستاره های تیم های بزرگ مثل گذشته به پیراهن هایشان وفادار بودند و نقل و انتقال ستاره ها به راحتی امروز نبود. کاش پیراهن آبی و قرمز بیشتر از اسکناس های سبز ارزش داشت و کاش ابهت تیم ها به مانند گذشته به قدمت شان بود نه به ثروت شان!
کاش بزرگانی چون ناصر حجازی همچنان بودند تا با دیدن شان ابهت فوتبال کشور را احساس کنیم. کاش رئیس فوتبالی از جنس فوتبال داشتیم که حداقل قدرت اظهار نطر در مورد کیفیت تیم ملی را داشته باشد نه اینکه تنها در نقش مطیعی مطلق در پی جلب رضایت مربی خارجی تیم ملی ابراز وجود کند.
کاش به جای افزایش تعداد تیم های لیگ به مانند گذشته تماشاگران بیشتری داشتیم، نه مثل این روزها که شاهد برگزاری بعضی از بازی های لیگ برتر با حضور کمتر از صد نفر تماشاگر هستیم!
کاش داور دربی را مثل سابق از خارج می آوردیم ولی هیچ گاه چنین بحرانی در داوری فوتبال مان نمی دیدیم که نسبت به هر سوت قاضی میدان شک و شبهه داشته باشیم!
کاش چشم هایمان را می بستیم و باز می کردیم و خودمان را در همان لحظه ای می دیدیم که هم اینک با خواندن این مطلب آرزوی حضور در آنرا داریم...