طرفداری- گل دژان لوورن مقابل دورتموند را هم به این لیست اضافه کنید. یک شب اروپایی دیگر در آنفیلد و تیمی که تا مرز جان، ناامید نشد. حالا لیورپول به نیمه نهایی لیگ اروپا رسیده است.
توماس توخل قول داده بود که یک بازی هجومی را از تیمش ببینیم. پس از دیداری برای فراموش کردن در وستفالن، دورتموند چیزهای زیادی را می خواست ثابت کند. تیم میزبان هم همینطور. اتفاقی که در ادامه رخ داد؛ یکی از به یاد ماندنی ترین دیدار های فوتبال در سال های گذشته بود.
پیش زمینه هایی مانند این، معمولا روی کیفیت بازی تاثیر می گذارند. مردم شهر در مسیر حرکت اتوبوسِ تیمی که به آن افتخار می کنند، تجمع کردند. بیست دقیقه پیش از شروع استادیوم پر شده بود. هواداران دو باشگاه در کنار هم شما هرگز تنها گام بر نخواهید داشت را خواندند و بعد در کنار هم برای کشته های هیلزبرو یک دقیقه سکوت اختیار کردند. این شروع زیبا، فوتبال را تحت الشعاع قرار می داد. داستان بازی رفت کمی ساده تر بود؛ یک تیم سعی داشت تیم حریف را از حمله باز دارد و تیم دیگر راهی پیدا نمی کرد. اما لیورپول برای صعود به چیزهایی جز مقاومت نیاز داشت.
شانسی وجود نداشت. دورتموند خیلی زود کیفیت را به رخ کشید. آن ها طی ده دقیقه هر کاری که تیم ها برای کسب پیروزی انجام می دهند را انجام دادند و آبی سرد بر پیکره آنفیلد شدند. هنریک میخیتاریان و پیر امریک اوبامیانگ، پیش از اینکه زمان بازی دو رقمی شود اختلاف را به دو گل رساندند. کاپ ساکت شد. قرمزها کند و پر اشتباه بین گردبادی زرد رنگ از سرعت، قدرت و دقت اسیر شده بودند.
بین دو نیمه در شرایطی دو تیم به رختکن رفتند که یک خروج دردناک دیگر از جامی دیگر وعده داده می شد. برای تغییر باید وضعیت دگرگون می شد. دیووک اوریگی، فیلیپه کوتینیو و روبرتو فیرمینو فرصت هایی پیش از سوت داور داشتند اما به نظر با یکی دیگر از آن شب های بی دقت در نزد قرمزها روبرو بودیم. همانطور که در دیدار با سنت اتین، در دیدار با المپیاکوس و در دیدار میلان؛ لیورپول به سه گل برای بازگشت به بازی نیاز داشت. اما کار باز هم سخت تر شد.
اوریگی گل اول را به ثمر رساند اما این بار مارکو رویس بود که گلی دیگر به ثمر رساند و نتیجه را به 3-1 بدل کرد. به نظر کار تمام شده بود. اما کوتینیو دقایقی بعد با شوتی دیدنی، نتیجه را نزدیک کرد و بعد به مانند جرارد در استانبول، اینطور هواداران و بازیکنان را تهییج کرد. ممدو ساخو که روی هر سه گل دورتموند تا حدودی مقصر بود، گل تساوی را به ثمر رساند. این دومین گل او طی سه سال در پیراهن لیورپول بود. هم بازی او در خط دفاعی، دژان لوورن بود که در دقیقه 91 گل برتری را بالا تر از هر کس دیگری، به ثمر رساند. آنفیلد دیوانه شد.
ما افرادی هستیم که تصمیم می گیریم چه زمانی کار تمام شده است. این را یورگن کلوپ در نوامبر می گفت. لیورپول با ضربه سر اسکات دن به کریستال پالاس باخته بود. این را در همان شبی گفت که هواداران آنفیلد را ترک کردند. احساس تنهایی می کردم. پنج ماه از آن شب گذشته و آن ها تا اینجا آمده اند.
پس از شکست مقابل پالاس؛ در ژانویه گل تساوی مقابل آرسنال در آخرین ثانیه ها اتفاق افتاد. بازی با نوریچ، آنطور در آخرین ثانیه ها 5-4 شد. در فوریه، بازی در آخرین ثانیه ها مقابل من سیتی در فینال کپیتال وان به تساوی کشیده شد. در مارس، پیروزی مقابل پالاس در آخرین لحظات کسب شد. مقاوت بود که در آنفیلد در زمخت ترین شکل، تا آخرین ثانیه در هر دو سمت ادامه پیدا کرد و حالا لیورپول یک نیمه نهایی دیگر را پیش رو دارد.
نمی شود گفت که این نتیجه برنامه کلوپ بود. به هم ریخته تر از این حرف ها بودند. عصبی، وحشی و پر اشتباه بودند. اما موقعیت هایی در زندگی هست که مهم نیست چطور غیر ممکن ها را ممکن می کنید. احساسات تیم را به پیش برد. آنفیلد یکی از آن نمایش های هوی متال، یکی از آن خوب هایش، با کمترین لطافت را دید. آنجا که همه چیز زیر صدای بلند ساز گم می شود. باخته بودند، کار تمام شده بود اما قلب هایشان را زیر بغل زده بودند و داستان دیگری را می خواستند. امیدی که حتی چشم های پادشاه روی سکوها خیس کرد.
به آن ها گفتم که بازیکنانی که پیشتر این لباس را پوشیده بودند، شکست سه بر صفر در فینال لیگ قهرمانان را جبران کرده اند. این را کلوپ احساساتی بعد از بازی گفت. شاید که با استانبول مقایسه شود، اما این بازی داستان خود را سینه به سینه منتقل خواهد کرد. شب های عزیز اروپایی در آنفیلد، بخشی از فولکلور شهر هستند. شهری کوچک که زیر بمباران آلمانی ها در جنگ جهانی دوم هم دست از فوتبال بر نداشت و لیگ خود را داشت.
به آن ها گفتم که نتیجه مهم نیست، باید شخصیت خود را نشان دهیم. آن ها کاری کردند که به عنوان یک هوادار فوتبال هم از آن لذت ببریم. این را کلوپ سفید پوش می گفت. در سمت دیگر توماس توخلِ سیاه پوش در شرایطی که بسیار تلاش می کرد آرام باشد و لبخند بزند می گفت که اگر به دنبال یک جواب منطقی هستید، باید ناامیدتان کنم. توضیح وقتی ممکن است که اتفاقات، منطقی یا تاکتیکی باشند. اتفاقاتی که در این بازی رخ داد، از این دست نبود. او واکنش به گل ممدو ساخو را اینطور توضیح داد که متوجه می شدید که اتفاقی در حال رخ دادن است. باوری در استادیوم وجود داشت، که این اتفاق سرانجام رخ خواهد داد. نمی توانست منطقی باشد؛ چطور می شد تیمی که برای بازی آخر هفته به بازیکنان کمتری استراحت داده بود، تعطیلات زمستانه نداشت، در تمام فصل سیزده بازی بیشتر انجام داده بود (53 به 40 ) و به مراتب وضعیت ضعیف تری در تمام فصل داشت؛ اینطور دیوانه وار در تمام بازی با وجود کمتر بودن کیفیت، بجنگد و پیروزی را به دندان بکشد.
ستاره تیم، دیووک اوریگی بازیکنی بود که در جمع بدترین های لیگ فرانسه در فصل قبل قرار داشت. گل برتری را دژان لوورن به ثمر رساند که تا همین چند ماه پیش از گران ترین خریدهای اشتباه لیورپول شمرده می شد و تیم با پنالتی هدر رفته او در فصل گذشته از مسابقات اوت شد. عرق سرد بر پیشانی آنفیلد وقتی نشست که مدافع پر اشتباه فصل گذشته، امره جان، به عنوان رهبر خط میانی آسیب دید و روی خط دروازه خوابید و البته در صحنه گل آخر، با پای باندپیچی شده تا حلقه شادی تیم دوید. با بازوبند کاپیتانی بر بازوی جیمز میلنر، که عاصی از نیمکت نشینی ها ورزشگاه اتحاد را ترک کرد این برد به دست آمد. کاپیتان وار، با یک تکل سانتر کرد و از زمین خارج شد با نگاهی نگران ادامه کار را دید.
دیوید فرکلاف یک جوان بیست ساله با موهای آشفته قرمز رنگ بود و لیورپول تیمی که در دور رفت یک چهارم نهایی جام باشگاه ها (در اولین قهرمانی، سال 77) یک بر صفر مغلوب سنت اتین شده بود. به عنوان یار جانشین به زمین آمد و در دقیقه 84، گل سوم را در آنفیلد به ثمر رساند تا لیورپول با نتیجه 3-1 از سد فرانسوی ها عبور کند. از شبی که گل ریوالدو در پیراهن راه راه المپیاکوس در آنفیلد پر پر شد، همه شوت جرارد در دقیقه 93 را به یاد دارند اما پیش از آن نیل ملور و سینما پونگوله دو گل تیم را به ثمر رسانده بودند. اسکات کارسون طی یک سال و نیمِ اول بازی خود، تنها سابقه سه بازی در ترکیب لیدز را داشت که توسط رافائل بنیتز جذب شد و در بازی مقابل یوونتوس در آنفیلد نخستین بازی خود را انجام داد و بارها زلاتان ابراهیموویچ، دیوید ترزگه و الکس دل پیرو را ناکام گذاشت. دتمار هامان با پای شکسته در استانبول ادامه داد و پنالتی خود را به ثمر نشاند. و لیورپول که تا مرز سکته دادن هوادارانش را می برد.
مو بور آلمانی در جواب این سوال که آیا قهرمانی به دست آمده، گفت که از این مزخرفات نپرسید. او باور دارد که هنوز کاری انجام داده اند. توضیح داد که به بازیکنان اجازه لمس تابلوی This Is Anfield را در راهروی آنفیلد نمی دهد. به بازیکنان گفته ام که اجازه لمس آن را پیش از کسب یک جام نخواهند داشت. آن ها برای لمس آن، هنوز کاری نکرده اند.
کلوپ روحیه جنگدنگی را به باز گردانده است. فقط از بازیکنان نمی گویم، آن هواداران روی سکوها را هم می گویم. نه همه رختکن، نه همه استادیوم، نه همه شهر، که یک دنیا تحت تاثیر یورگن کلوپ قرار گرفته است. او کمک کرد تا یک باشگاه در هم شکسته؛ تیمی که فصل را با شکست شش بر یک به پایان برده بود، حالا به جایی بازگشته باشد که به آن تعلق دارد. او کاری کرد که پس از سال ها چیزی شبیه به آن که به اسم شب های اروپایی آنفیلد به یاد دارم، را به چشم ببینیم.