مطلب ارسالی کاربران
هواداری در ایران؛ جایی که احساسات حرف اول را می زند!
هواداری در فوتبال امروزه دنیا واژه ای گسترده و جهانی شده است و با مقوله تماشاگری تفاوت های بسیاری دارد. اما جایگاه این واژگان در فوتبال ایران کجاست؟ تماشاگران فوتبال ایران چه ویژگی هایی دارند و هواداران آن چه ویژگی هایی؟ چه تفاوت هایی دارند و چه شباهت هایی؟
برای شروع این مقاله بهتر است که ابتدا مفهوم هواداری و تماشاگری را توضیح دهیم. حتما بارها با این صحنه مواجه شده اید که از کسی بپرسید در بازی امشب طرفدار کدام تیم هستی و پاسخی که بشنوید این باشد: «هر کدام که زیباتر بازی کند!» این فرد نمونه یک تماشاگر یا به عنوان دیگر هوادار و طرفدار فوتبال زیباست. یعنی برای او برنده یا بازنده میدان تفاوتی ندارد و قصد وی فقط تماشای یک فوتبال ناب و زیباست.
اما آیا به نظر شما طرفداران فوتبال این گونه می باشند؟ اگرچه ممکن است که زمانی یک هوادار در یک بازی تنها یک تماشاگر باشد و یک تماشاگر در یک بازی همانند یک هوادار، ولی پاسخ کلی سوال مشخص است! طرفداران و هواداران یک تیم کسانی هستند که به تیم محبوبشان عشق می ورزند، با موفقیت هایش می خندند و در شکست هایش همچون ابر بهاری اشک می ریزند. این طرفداری چه در زمینه ملی و چه در زمینه باشگاهی جایگاه عظیمی دارد، اگرچه در مبحث بازی های ملی مقوله ای به نام میهن پرستی سرلوحه امور قرار می گیرد که در بازی های باشگاهی این گونه نیست! با این اوصاف این هواداران را می توان با توجه به نوع رفتار و فرهنگشان در چندین دسته قسمت بندی کرد که در این مطلب سعی بر آن شده که هواداران را براساس منطق و احساساتشان شرح داده شوند. پس با ما همراه باشید.
1. هواداران منطقی؛ فوتبال دوستانی هستند که با علم روز فوتبال زندگی می کنند. در مباحث جدی میان دوستان و یا هواداران سایر تیم ها سفسطه نمی کنند و آسمان ریسمان به هم نمی بافند. کمی به شانس معتقد بوده و باور دارند که اگر گل نزنی، گل خواهی خورد! چراکه نیک می دانند فوتبال همین است و یک سر آن برد است و یک سر آن باخت. به اتفاقاتی که در آن رخ می دهد تا یک سو برنده دیدار باشد و یک سو بازنده، علاقمندند و می دانند زیبایی فوتبال به همین است و اگر جز این بود شاید به تماشای ورزش دیگری همچون شطرنج می پرداختند! باخت تیم محبوبشان را می پذیرند اگرچه از مشاهده آن به شدت ناراحت گردند، اما توهین را راه چاره نمی دانند، بلکه به دنبال علل علمی برای توضیح چرایی اتفاق می گردند تا بتوانند نقاط ضعف خویش را شناسایی کرده و برای رفع آن اقدام نموده و از هیچ کوششی برای اعتلای نام و برند باشگاهشان دریغ نمی کنند! سبک تاکتیکی تیم حریف را می پذیرند و به جای تمسخر، به امید یافتن راه های نفوذ و رخنه در آن برای شکست دادنش می مانند. به عنوان مثال بارها دیده ایم که به سبک بازی تیمی همچون یونان در یورو 2004 خرده گرفته شده اما به هنر دفاع تیمی آنان نگاهی نشده است. مگر یونان به سبک فوتبال عربی و یا ناجوانمردانه به قهرمانی رسید؟ هواداران منطقی، زیبایی و هنرمندی دفاع یونان را درک می کنند چراکه از آن منظر به آن می نگرند که دفاع یونان تا به آن موقع توسط تیمی صورت نپذیرفته و دیده نشده بود. البته این را نیز می پذیرند که در باب فوتبال زیبا و پر طراوت که مورد پسند تماشاگران فوتبال است، آن یونان حرفی برای گفتن نداشت. و اینجاست که دوباره می رسیم به همان مثل همیشگی که به فوتبال زیبا جام نمی دهند و اگر جز این بود شاید جام را در آن دوره می بایست به پرتغال میزبان یا جمهوری چک می دانند.
2. اما هواداران احساساتی؛ فوتبال دوستانی هستند که اگر شاهد باخت تیم محبوبشان باشند، آسمان را به زمین می دوزند. بازیکنان محبوب دیروزشان را که با شعارهایی احساسی به عرش رسانده بودند، به خاطر یک اشتباه به فرش می زنند، آنها را بی غیرت خوانده و خریدشان را اشتباه کادر فنی و مدیریتی باشگاه می نامند. داور را شیر سماور می خوانند و سنگین ترین توهین ها را نثار روح گذشتگان و اقوامش می کنند و سایر مطالب که خود بهتر می دانید... اما سریعا و در زمان پیروزی بازیکن منفور دیروزشان را اسطوره می نامند و با بدگوهایش به مبارزه بر می خیزند که شما از فوتبال هیچ نمی دانید و اگر وی نبود ما هم نبودیم! (به قول سعدی: که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی). اشتباهات داوری منجر به موفقیتشان را نیز جزئی از فوتبال دانسته و داوران را از نوع بشر و جایز الخطا می نامند و خود را حامی حق و حقوقشان می دانند. گویی که هرگز داوران را مورد عتاب قرار نداده اند.... آنان پس از هر برد آواز قهرمانی سر می دهند و برای همه تیم ها خط و نشان می کشند که ما اینیم و آنیم و از این پس رهایتان نخواهیم کرد و بعد از هر باخت نیز به دنبال اخراج سرمربی، تغییر کادر مدیریتی و فرار از بحران خیالی خویش هستند.
اما برای توضیح واکنش هواداران احساسی به سبک بازی و تاکتیک یک تیم، هواداری را تصور کنید که طرفدار پرتغال 2004 و اینتر مورینیو بوده باشد. همگان می دانند که تاکتیک مورینیو بر اساس دفاع مستحکم و ضد حمله های وحشتناک پایه گذاری می شود و تاکتیک اوتوری هاگل برای یونان هم دفاع تیمی مستحکم و فوتبال تخریبی بود. فکر می کنید وقتی این هوادار با کنایه هایی همچون "اتوبوس در درون دروازه" که به تیم و تاکتیک مورینیو نسبت داده می شود روبرو می گردد چه واکنشی نشان می دهد و وقتی می خواهد از بازی یونان در یورو انتقاد کند چه الفاظی را به کار می برد؟ به نظر شما این دو قضیه پارادوکسی در ذهن یک فرد بی طرف ایجاد نمی کند؟
شاید با خود بگویید که فوتبال بدون احساسات معنا ندارد! البته که معنا ندارد! من نیز با کاملا شما موافقم و هرگز نخواسته ام که با این مطلب احساسات را از تماشاگر فوتبال بگیرم. فوتبال جایگاهی برای خرج کردن احساسات محبوس شده ایست که فضایی برای آزادی آن وجود ندارد اما بر این باور نیز هستم که فوتبال بدون منطق و فقط با احساسات آنی نیز نتیجه ای جز شکست اجتماعی و بی فرهنگی مفرط در پی نخواهد داشت.
منبع: کانون هواداران دورتموند