اختصاصی طرفداری
داستان گل دقیقه 2 لهستان
مطمئنا هر تیمی با توجه به نقاط قوت حریف در فاز حمله، اقدام به برنامه ریزی دفاعی می کند و با توجه به اینکه بیش از دو سوم حملات لهستان از سمت راست انجام شده و همچنین تاثیرگذارترین بازیکن آنها در این جام یعنی بلاژیکوفسکی نیز، در جناح راست استقرار پستی دارد، پس طبیعی است که پرتغال، فول بک چپ سرعتی اش را با یک بازیکن ساکن قدرتی تغییر دهد. پس طبیعی است که هنگام حمله پرتغال، فول بک راست تا یک سوم هجومی را به خاطر محدودیت های حرکتی فول بک چپ استارت بزند، اما اینکه لهستان اولین حمله اش را برخلاف تصورات دفاعی پرتغال از سمت چپ و روی فضای پشت مدافع راست جلو رفته بزند طبیعی نیست، هوشمندانه است.
ویران کردن آمادگی دفاعی پرتغال در شروع بازی، همان حرکت هوشمندانه تاکتیکی، همان حرکت غافلگیرکننده تاکتیکی است که مدام به آن توصیه می شود، مخصوصا برای یکی از پنج دقیقه های مهم بازی، مخصوصا برای طلایی ترین این پنج دقیقه ها، "پنج دقیقه اول" که کاملا حریف را از لحاظ تاکتیکی و روحی دچار سردرگمی و اضطراب ناشی از آنالیز اشتباه می کند. البته خوب در کنار دقت نظر لهستان به مفاهیم تاکتیک های غافلگیرکننده برای حمله از سمت چپ، آنچه که باعث شد این روند تا پایان بازی نیز ادامه داشته باشد و تیم برای اولین بار یک نسبت مساوی بین حمله از دو جناح ایجاد نماید، به ضعف حاد په په در بازی خوانی عرضی، در پوشش عرضی و در شیفت ضعیف جهت دفاع به عرض مربوط می شد. در واقع نباید از این موضوع گذشت که بدون شک په په یکی از بهترین مدافعان درگیرشونده طولی است، اما ایرادی که به وی وارد است هوش کم در مقابل قدرت بدنی زیاد می باشد، هوشی که صرف دلیل آوردن برای چگونه حرکت کردن می شود و په په در تشخیص آن سریع تر از مهاجمان ناکام است. هوشی که برای یک مدافع آخر کیفیت در بازی عرضی را سبب می شود و په په در آن ناکام است. ناکامی های په په به کام سمت چپ فراموش شده لهستان.
مهمترین مواجهه بازی؛ برنامه هجومی پرتغال برای ایجاد راه حل مقابل "دفاع عقب نشین" لهستان
سوالی که در مورد لهستان وجود داشت چگونگی دفاع کردن آنها بود که با وجود پنجمین آمار ضعیف مالکیت و دومین آمار از لحاظ شوت هایی که به سمت دروازه اش روانه شده، فقط یک گل خورده است. همه چیز مربوط به بازی خط دفاعی آنها می شود. خط دفاعی بیگانه با عمل فشار آوردن، پوشش و پوشش و پوشش به شکل عقب رفتن و عقب رفتن و عقب رفتن، تا درون محوطه جریمه و ایجاد تراکم. حریف یا مجبور است شوت بزند که رد شدن توپ از میان هفت مدافع کار فوق العاده سختی است، با آمار شصت و نه ضربه در چهار بازی گذشته و فقط یک گل. بفرما این نود دقیقه و این هم توپ، شصت ونه ضربه، می توانی؟ یا باید با پاس کوتاه به داخل این باکس متراکم نفوذ کرد! ببخشید برای گزینه اول فرمودید چند ضربه؟ در واقع تراکم تیم ها در یک سوم دفاعی بر اساس روش دفاع تاخیری شکل می گیرد و لهستان احتمالا تاخیری ترین تیم دنیاست چون تراکم را در محوطه جریمه ایجاد می کند. تاخیر، تاخیر، تاخیر. تراکم.
عقیده دارم علاوه بر تمام کیفیت های دیگر، مهمترین دلیل فیکس بازی کردن رناتو سانچز شکست این شیوه دفاعی بود، زیرا حضور وی در ترکیب تیم، سیستم را از چهار چهار دوی خطی به چهار چهار دوی لوزی تغییر داد که باعث دو نکته اصلی شد: اولا در حالت لوزی این سیستم طول پوزیشنی تیم بیشتر می شود و این اقدامی مثبت برابر دفاع عقب نشین لهستان که طول بازی را بیشتر می کند است، دوم اینکه در حالت لوزی چهار چهار دو برخلاف حالت خطی این سیستم، حضور پست شماره ده الزامی می باشد، پستی که وجودش باعث ایجاد تراکم در عمق می شود و این برای مقابله با دفاع عقب نشین متراکم لهستان، اقدامی مثبت بود. پستی که رناتو در آن بازی می کرد. در کنار این برنامههای عبور از شیوه دفاعی لهستان، در حین بازی نیز نانی وظیفه ای عجیب اما مثبت در این مورد داشت، بازی مهاجم هدف، بازی دور شدن مداوم از توپ و عمق گرفتن.
در نگاه اول با توجه به نوع فوتبال سریع پرتغال که با مهاجم هدف جور در نمی آید و با توجه به سیستم دفاعی حریف که به خودی خود در عمق قرار می گیرد، بازی نانی کاملا غیرمتعارف، بیهوده و عجیب جلوه می کرد، اما شرایط پس از آن، ارزشمندی این نوع بازی نانی را مشخص نمود. نانی وظیفه داشت با ایجاد عمق در تیم به درون تراکم دفاع عقب نشین لهستان برود و آنجا وظیفه اصلی خود که حرکت مداوم عرضی بود را انجام دهد، حرکت عرضی برای مشغول نگه داشتن مدافعان حریف و اینکه در بعضی مواقع فوق ضروری به آنها اجازه تنها گذاشتن وی و چند متر حرکت طولی به جلو را ندهد. ایده ها و برنامه ها و سرانجام نتیجه گرفتن. گل زدن پس از تنها چهار شوت. استفاده کردن از همان موقعیت فوق ضروری.
همواره یکی از بهترین زمان ها برای اجرای حملات مهم و موفقیت آمیز، زمان انتقال تاکتیک در تیم است، انتقال از یک طرح هجومی به طرح دیگر، انتقالی که کمتر از دو سه دقیقه صورت می گیرد ولی همان دو سه دقیقه تیم مجهز به دو طرح هجومی است، طرح مبداء و طرح مقصد. گل تیم پرتغال دقیقا در همین زمان انتقال صورت گرفت، زمانی که سانتوس تصمیم گرفت روش تهاجمی توپگیری رناتو در مرکز یک سوم دفاعی جهت حرکت تکنیکی و شوت با همکاری رونالدو را به خاطر ازدحام لهستانی ها در عمق، به بازی از جناحین و سانتر روی سر رونالدو تغییر دهد و برای اینکه در این روش، رناتو به خاطر قرارگیری در مرکز از بازی حذف نشود، از وی خواست متمایل به راست بازی کند. رناتو در سمت راست توپ را دریافت نمود، روش این لحظه سانتر کردن بود و روش لحظه قبل شوت از مرکز. توپ را در جای خوبی دریافت کرده بود، در کناره ها که تراکم مثل مرکز وجود نداشت، حرکت عرضی به مرکز را شروع نمود، نانی همچنان حرکت عرضی درون تراکم حریف را مطابق روش قبلی انجام می داد، یک-دو و رسیدن به مرکز و شوت. بدترین مسئله شمشیر دولبه است، چون هر چقدر که با آن می کشی بالاخره یک روز خودت را می کشد، ازدحام دفاعی لهستانی ها درون محوطه جریمه برای بلوک شوت ها یک لبه شمشیر بوده، برخورد توپ با یکی از مدافعان و تغییر مسیر توپ به سمت دیگر چهارچوب و گل، این هم لبه دیگر شمشیر.
پس از گل، عمل انتقال طرح هجومی به صورت کامل انجام گرفته بود و به طرح اصلی حمله تیم تا پایان بازی نیز تبدیل شد. سانتر مداوم از چپ و راست و از مناطق مختلف. رناتو نیز تا قبل از دقیقه هفتاد به عنوان پست ده مایل به راست بازی می کرد و سانترهای این جناح را انجام می داد و پس از این دقیقه و به بازی آمدن موتینیو، کاملا به بال چپ تیم تبدیل شد. خوب سانتوس هم اصولا یک مربی دفاعی است و دلیلی که پس از دقیقه سی وسه دیگر اقدام به بازی "پیدا کردن راه حل" برابر دفاع عقب نشین لهستان نکرد نیز مطمئنا ترس وی بود، هر چند در دقیقه هفتاد و هشت مقداری ریسک کرد و با بیرون کشیدن ماریو و بازی دادن به کوارشما، تعدادی از بازیکنانی که همواره دوست دارند جلوتر از توپ بازی کنند را در یک سوم هجومی چینش و رونالدو را مسئول قرار گیری در عرض توپ در کل زمین حریف کرد تا به این ترتیب روش "مبارزه متقابل" عمقی را پیاده نماید، اما لهستان که در نیمه دوم سیستم را از چهار چهار دو به چهار دو سه یک تغییر داده بود و به این ترتیب مشکلی برای افزایش نفر به عمق نداشت، ضعفی در برابر این روش نشان نداد.
کدام تیم بزرگترین اشتباه بازی را انجام داد؟
مطمئنا لهستان. به خاطر تغییر استراتژی بازی در نیمه دوم.فوتبال زمان حاضر، دیگر فوتبال آهسته و پیوسته بازی کردن نیست. اکنون مهمترین مسئله "فشار بالا" است. بعضی تیم ها مانند شیلی، لیورپول، اتلتیکو مادرید توان کافی دارند و اکثر نود دقیقه را پرفشار بازی می کنند و بعضی تیم ها که توان کافی ندارند برای پیاده کردن آن برنامه ریزی می کنند. لهستان جزو دسته دوم می باشد اما فقط یک نیمه مانند دسته دوم با برنامه ریزی فعالیت کرد. در دو سانس پنج دقیقه ای لهستان در نیمه اول اقدام به مصرف تمام انرژی که ذخیره کرده بود در قالب یک بازی تهاجمی پرفشار نمود و بسیار هم خطرناک ظاهر شد. ذخیره انرژی، تخلیه انرژی و دوباره ذخیره انرژی جهت تخلیه انرژی. در واقع این مسئله و اهمیت ایجاد فشار است که باعث گل های زود هنگام و دیر هنگام در این جام شده است.
تصور بر این بود با توجه به استفاده صحیح لهستان از مسئله تنظیم انرژی برای ایجاد فشار در نیمه اول که باعث موقعیت های خطرناک نیز شد، آدام ناوالکا برای نیمه دوم نیز از همین استراتژی برای بازی کردن استفاده نماید. اما به طرزی عجیب سانس های فشار تهاجمی در نیمه دوم از بازی لهستان کم شد و تیم تمام انرژی خود را در بخش دفاع مصرف نمود. در واقع با توجه به میزان خطرآفرینی این فشار در نیمه اول، حذف این مورد توسط آدام ناوالکا مانند گرفتن زهر از یک مار بود، پس بدون درنگ برچسب بزرگترین اشتباه تاکتیکی را باید به نام لهستان و مربی اش نوشت.