مطلب ارسالی کاربران
از برومند پرسیدم چرا از کره 5 گل خوردیم گفت تاج چرا 6 گل از پرسپولیس خورد؟!
قبل از هر نکته ای بدانید که این همان دربی آسیاست و کاری هم به این نداشته باشید که معنای دربی این نیست و در دربی همشهری ها هستند که باید با هم بجنگند، قبول کنیم که این بازی واقعا دربی قاره کهن است.
قصه اول : این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟
پس اینطوری فکر کنیم تا بدانیم که فردا به دربی آسیا پامیگذاریم و میخواهیم چشم های تنگ آنها را مثل دروازه شیش تایی شان در جام ٩٦ گشاد کنیم. اصلا فرض کنید این قاره فقط یک کشور دارد و یک شهر که ایران یک محله آن است و کره یک محله ی دیگر!
پس ما بچه محل های زجردیده ی تکیه ها و مساجد تهران و تبریز و رشت و شیراز و اصفهان و آبادان و مشهد و کرمان و کرج میخواهیم برویم به مسابقه با بچه فوکولی های محله های سئول و بوسان و اولسان و اینچئون... اما این شب ها در محله ما عاشورایی به پاست... عاشورایی که بیا و ببین...ما در محله خودمان نام عباس و علی اکبر و قاسم و علی اصغر را با آب طلا نوشته ایم و بر پرچم دلمان گذاشته ایم و علم و کتلی ساخته ایم تا سید و سالارمان را و میر و علمدارمان را اسطوره معرفت و جوانمردی بنامیم و با عشق او فریاد یا حسین یا حسین سر بدهیم و حرمت و ادب را به محله آنطرفی ها ببریم و نوحه سرایی کنیم که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. ما میخواهیم به همه دنیا بگوییم نه تنها حرام خوار نیستیم و مال مفت و گناه نمی خوریم بلکه نان شبمان را هم بر خوان نذری عاشورا می گذاریم تا بچه های فقیر محله خودمان را در سخاوت حلال تاسوعا و شب عاشورا و بر سفره کرامت امام و سرور همه جهان بنشانیم و بگوییم که اگر دولتی نداریم... که اگر مکنتی نداریم... که اگر ثروتی نداریم... و که اگر شوکتی نداریم به جایش حسین را داریم که همه دولت و مکنت و ثروت و شوکت ماست، ما میخواهیم در مدح جوانمردی عباس، جوانمردانه و با اخلاص به میدان برویم تا اگر خودمان هم نتوانیم، لااقل از بزرگانمان ادب بیاموزیم و به دوستان آن یکی محله شهرمان بیاموزانیم که پیروزی در میدان فقط به گل و شیپور نیست زیرا سر نازنین اماممان در میدان بر نیزه شد ولی او فاتح ابدی قلبها نام گرفت و با ادب و معرفت خویش به پیروزی رسید، پس به یاد داشته باشیم که ادب مرد به ز دولت اوست و اگر امام ما، حسین بن علی ادب نداشت با دولت یزید در هم می آمیخت و به مال و مکنت می رسید و اگر بانو زینب، جرات و قدرت پیامرسانی نمیداشت، آن پرچم قیام و آن سردارِ بر سرِ دار و آویخته بر نیزه های ناکار از یادها میرفت و فراموش می شد.
قصه دوم : خاطره عشق
برای روایت این تاریخ بگذارید تا خاطره ها را با خاطره آغاز کنم.
آنجا که ٥٨ سال قبل و در سال ١٩٥٨ پنج بار مثل پنیر لیقوان در مقابلشان سوراخ سوراخ شدیم، هنوز هم نمیدانم آن پنج گل را کجای دلم بگذارم که با همه ستاره هایمان مثل دهداری و برومند و کوزه کنانی و امیر عراقی و عرفان و خاتم در توکیو سکه یک پول شدیم و هنوز هم نفهمیده ام که آن تیم چه کم داشت تا در اولین بازی امان با بچه های میدان تانگ دائمون (١) له نشویم؟
بعدها در مجلسی که جعفرخان کاشانی و مرحوم عباس اکرامی هم در آن جمع حضور داشتند از بزرگمرد تاریخ ساز فوتبال ایران دکتر امیرمسعود برومند که اولین گل رسمی تاریخ فوتبالمان هم به نام ایشان ثبت شده است پرسیدم که چرا در آن دربی پنج گل خوردیم و جواب داد چرا تاج ٦ گل از پرسپولیس خورد؟ و ادامه داد که انگار همه مان در زمین خواب بودیم و افسوس که ایشان همان سال به خواب ابدی فرو رفت و لعلی گرانبها برخاک سرد نشست، ما هنوز هم خواب رویایی آن مردانِ مرد را به سوگ می نشینیم و در رثای اخلاق در ورزش چنگ بر وجود و تارک دل میکشیم، اما ای گلزن پرافتخار دوران اقتدار فوتبال ایران، آسوده بخواب که ما بیداریم، اما بیدارانی که تا دهه هفتاد به کره ای ها می بازیم تا اینکه رییس بزرگ و پهلوان نامدار ما از کرمانشاه برخاست و با پیشاهنگانی چالاک در جهنم بانکوک به شکار نوادگان ببرهای قوی بنیه ی شرق دور رفت و با گل های جباری و کلانی و صدای جاودانه عطالله بهمنش در آن گزارش تاریخی به فتح جام آسیا رسید تا مصطفی عرب با نزاکت و ادبی بی نظیر جام را بر قله دماوند بنشاند و آسیا را خیره سازد. از آن پس ما دیگر نباختیم و نباختیم و دو سال بعد در بازی های آسیایی تهران با تیم پرستاره فرانک اوفارل انگلیسی که به تیم ایران دل شیر داده بود باز هم و این بار با تیرهای کشنده اسطوره ماندگار تاج، ببرهای کره را شکار کردیم، آنجا که در سال ١٩٧٢ دوبار به آنها گل زدیم و هر دو را فخر تیم ملی آن دهه غلامحسین مظلومی زد، مردی که سنگ قبرش را بر دل مینهیم تا زین پس هیچ بی حرمتی نتواند خاطرمان را با رنگ جهالتش به سیاهی بکشاند، و دو سال بعد چه خوش بود آن شبی که در پیکار برای رسیدن به جام جهانی آرژانتین با هیجان بی نظیر حبیب الله روشن زاده در گزارش آن نبرد تاریخی گل های شماره هفت تیم ایران را با شکوه و صدایی رسا به خاطره ی عشق پیوند داد و حشمت خان مهاجرانی اعجوبه فوتبال ایران را در نیمه دوم به زمین فرستاد تا دو گل متوالی ورزشگاه بزرگ آسیا را بلرزاند و حسن روشن با آن تمهید روانی به میدان برود و راه صعود را هموار کند هر چند که لی یانگ مو در آخرین ثانیه ها با اشک های شوق خویش دنیا را به سرمان خراب کرد و ایران در مقابل کره به تساوی ٢-٢ رسید... حتما دانستید که در آن مسابقه پیراهن شماره هفت به تن علی پروین نبود و حسن روشن این لباس را به تن کرده بود. دلیلش را فقط باید از آقا حشمت پرسید!
قصه سوم : از انقلاب 79 تا غوغای 96
تیم جوانان ایران سه ماه قبل از انقلاب در جام جوانان آسیا با کره جنوبی به تساوی 1-1 رسید. نوشگفته هایی مانند شاهرخ بیانی و ناصر محمدخانی از ستاره های آن تیم بودند که در سال های آینده و پس از پیروزی انقلاب به عضویت تیم ملی درآمدند. در بازی های آسیایی دهلی در سال 1982 در اولین بازی به ژاپن باختیم. در آن سال ها از امپراتوری فوتبال ژاپن هنوز هیچ نشانه ای در آسیا نبود. در دومین مسابقه باید به مصاف کره جنوبی می رفتیم. ترس عجیبی داشتم. نه خبری از بازی می رسید و نه تصویری! ساعت ها گذشت تا فهمیدیم که کره جنوبی را 1-0 با گل حمید درخشان برده ایم. این خبر غیرقابل باور بود. اما درست بود و سه روز در هنرستان کرج به بچه ها شیرینی میدادم که البته با شکست در مقابل کویت همه را با قدرت از اونها پس گرفتم!
چهارسال بی هیچ مسابقه دربی گذشت تا اینکه این بار در بازی های آسیایی سئول باز هم به سراغ بچه های بالاشهری خودمان رفتیم و در محله خودشان چیزی نمانده بود که حالشان را بگیریم زیرا با گل کریم باوی کار را به پنالتی رساندیم اما ما هیچوقت در ضربات پنالتی شانس نداشته ایم و باختیم و به فینال نرسیدیم. تا اینکه سالهای شکست های خفت بار در مقابل کره ای ها از را ه رسید که در میان آنها تک گل سیروس قایقران نمود دارد. در سال 1988 و در جام ملت های آسیا استراتژی مربیان ایران غلط بود. آنها عابدزاده جوان را روی نیمکت نشانده و احمد سجادی را به مصاف با کره ای های تیز تک فرستادند و تیم ایران در همان یک ساعت اول مسابقه سه گل خورد و مربیان را مجبور کرد تا عابدزاده را به میدان برگردانند. شاید آنها تصور می کردند بازی در نیمه نهایی با عربستان ساده تر است و نخواستند تا به دیدار با چین بروند اما همه این محاسبات غلط درآمد. دو سال از این شکست تلخ گذشت تا در پکن باز هم همشهری های سئولی خودمان را ملاقات کردیم. ورزشگاه کارگران پکن شاهد بود که شاگردان علی پروین چه مقاومتی در مقابل کره داشتند و از نام کیم جو سونگ و هونگ میونگ بو که به بکن بائر آسیا معروف شده بود نترسیدند و و آن گل اپرایی زیبا را با رقص تماشایی قوی خوش نقش و رویایی انزلی به دروازه ی کره زدند و قهرمان آسیا شدند. اما باز هم دوحه ی بدیمن و نحس برای ما میزبان شده بود. آن 3-0 تلخ با 3-0 تلخ تری همراه شد. این بار در مقدماتی جام جهانی امریکا انگار که همه تیم را چیز خورشان کرده باشند حتی حال راه رفتن هم نداشتند و هاسئوک جو و یاران ریز و درشتش باز هم بلای 88 را بر سرمان آوردند و بی شک تلخ ترین شکست تاریخ بازی های ما با کره ای ها در همان بازی رقم خورد و از آن پس بلایی به سر آن تیم آمد که حتی برد از ژاپن هم نجاتمان نداد. بازی هایی که باید همین الان تحلیلی بی جا به جا بیاوریم و از بهزاد غلامپور بپرسیم که واقعا دلیل آن همه گل که در آن مسابقات خورد چه بود؟ غلامپوری که در بازی های قبلی به شیر دمشق معروف شده بود. حالا دیگر کره ای ها یکه تازی میکردند و هرگاه با آنها بازی می کردیم و یا در جدول حتی وقتی فقط از کنارمان هم رد می شدند از آنها می ترسیدیم تا اینکه یک مرد پیدا شد و غوغایی در سال 96 به پا کرد که هنوز هم کره ای ها را از ما و آن 6 گل که خوردند می ترساند.
قصه چهارم : شش بعلاوه چهار می شود ده!
بله در دو مسابقه ده گل به کره ای ها زده ایم. جالب است بدانید که از سال 1996 تا 2011 در پنج دوره متوالی از جام ملت های آسیا در مرحله یکچهارم نهایی با کره ای ها بازی کردیم و دو بار بردیم و سه بار باختیم.در سال 96 و آن شش گل رویایی اشک مربیان کره را هم درآورده بود که با گزارش به یاد ماندنی بهرام شفیع به تاریخ فوتبال ایران پیوست. در جام 2000 که در لبنان برگزار می شد تیم به هم ریخته ایران که بیشتر در سواحل بیروت و حیفا و صیدا! تمرین میکرد و نه در زمین فوتبال با گل طلایی کره ای ها به جای نقره داغ واقعا طلا داغ شد. در صحنه ای که وقتی شهریار نتوانست آن قیچی را بزند توپ روی پای لی دونگ گوک افتاد تا طاق دروازه پرویز برومند فرو بریزد و انتقام جام 96 را خیلی زود پس بدهیم. البته در آن بازی یک صحنه عالی هم داشتیم که با گزارش عالی تر اسکندر کوتی همراه شد و آن هم گل چهل متری کریم باقری بود اما حیف که تمرینات ساحلی تیم را از نفس انداخته بود!!
چهار سال گذشت و تیم ایران در شهر جینان چین به رویارویی با تیم کره پرداخت و آن هت تریک رویایی علی کریمی و گل به خودی گره ای ها پیروزی 4-3 را برای ما رقم زد تا از یکچهارم به نیمه نهایی برویم. هنوز هم طنین صدای عادل فردوسی پور و گزارش صحنه های پاس گلهای کعبی و مهدوی کیا و گل های کریمی را به یاد دارم. یادم است که آن مسابقه را در استودیو شبکه سه با ناصرحجازی بودم و اجرا میکردم و چقدر از هم صحبتی با این مرد و گزارش عادل لذت می بردم.
البته سه سال قبل از آن اتفاق در یک مسابقه از جام ال جی در قاهره هم 1-0 با گزارش خودم به کره باخته بودیم و این برد 4-3 به همه ما خیلی حال خوبی داد. تا اینکه مسابقات مقدماتی جام 2007 پیش آمد. یک باخت 2-0 در سئول در یک بازی دوستانه که آن را هم من گزارش کردم. یک سال بعد یک مساوی 1-1 با گل وحید هاشمیان که مزدک گزارش کرد و در بازی برگشت هم که دوباره خودم گزارش میکردم با مربیگری امیر قلعه نوعی و دو گل از بچه مشهدی های فوتبال ایران یعنی بادامکی و عنایتی تیم کره را در تهران 2-0 بردیم و تیم ملی همراه با مزدک میرزایی به مالزی رفت که در یکچهارم جام آسیا باز هم به آنها خوردیم و این بار هم در پنالتی ها باختیم. ما کلا در ضربات پنالتی به جز فینال بازی های آسیایی 1990 و رده بندی جام آسیا 1988 و چند اتفاق نه چندان مهم زیاد خوش شانس نبوده ایم و اکثر بازی های مهم با پنالتی را باخته ایم.
دوستانه ها را رها کنم و به پنجمین جام آسیای متوالی بپردازم که با تیم خوب افشین قطبی که برخی از بازیکنانش در قطب دیگری به سر میبردند در دقیقه 105 از بیتگارام گل خوردیم و حذف شدیم. آن مسابقه را در دوحه و در ورزشگاه بودم. داور بازی روشن ایرماتوف بود از ازبکستان. یادم می آید که وقتی توپ به زیر پای بیتگارام رسید یک لحظه چشمانم را بستم و وقتی باز کردم توپ در دروازه بود هرچند که مهدی رحمتی خیلی سعی کرد مانع از این گل بشود که متاسفانه نشد و قهرمانی جام ملتها که واقعا حق تیم ایران بود با دخالت مقام بالای ورزش ایران در تیم ملی از دست رفت.
قصه پنجم : مشت های گره کرده ی کارلوس!
قبل از حذف ما در جام آسیای 2011 در مقدماتی جام جهانی 2010 هم دو بار با کره جنوبی بازی کردیم که هر دوبازی با تساوی 1-1 به پایان رسید. بازی رفت در ورزشگاه آزادی بود. ضربه آزاد قشنگی که جواد نکونام زد و گل شد و ضربه آزاد بدی که کره ای ها زدند و با غفلت مدافعان ما به گل مساوی تبدیل شد. این همان مسابقه بود که به خاطر هیجان زیاد بازی اشتباه کردم و گفتم حالا باران هم در ورزشگاه وزیدن میگیره!! البته وظیفه است که یک بار دیگر از مردم دانای کشورم پوزش خواسته و عذرخواهی کنم. بازی برگشت هم از حساس ترین مسابقات تاریخ ورزش و سیاست ایران بود. آن مسابقه هم 1-1 شد. یک گل عالی از مسعود شجاعی و باز هم گل مساوی از پارک جی سونگ که برخی اعتقاد دارند ما آن گل را عمدا خورده و توپ را رها کرده ایم اما من هرگز نمی توانم چنین ادعایی را بپذیرم. یعنی میشود یک یا چند بازیکن بخواهند که تیم ملی کشورشان به جام جهانی نرود؟ نه. ممکن نیست. من اصلا موافق نیستم.
گذشت و فوتبال ایران با استحاله ای که در آن تغییرات محسوسی هم دیده میشود به دوران امپراتوری شاه کارلوس رسید. حسن حبیبی، ناصر ابراهیمی، پرویز دهداری، علی پروین، محمد مایلی کهن، جلال طالبی، برانکو، امیر قلعه نوعی و افشی قطبی نتوانستند تیم ملی را به فینال جام ملت ها برسانند و کارلوس هم نتوانست. همه در یکچهارم و نیمه نهایی با گل طلایی و پنالتی و گل و آفساید از فینال محروم شدند و کارلوس هم. حشمت مهاجرانی و جلال طالبی و برانکو در جام جهانی روی نیمکت تیم ملی نشستند و کارلوس هم. جلال طالبی تنها پیروزی ایران در جام جهانی را کسب کرد. برانکو با نتیجه 2-0 به رونالدو - دکو - فیگو - مانیش - پائولتا و کاروالیو باخت و کارلوس هم 1-0 به مسی و یارانش. اما او افتضاح بود و این افتخار. و البته قبل از اینها کارلوس ما که حالا دیگر از ما هم ایرانی تر شده است به مصاف مربی نگون بخت کره رفت و هیچگاه اثبات نشد که مربی کره آیا آن تهدیدها را علیه فوتبال ما به جا آورده یا نه؟ اما کارلوس حسابی حال او را به جا آورد و هم پوسترش را قبل از بازی و هم خودش را بعد از بازی له کرد و با مشتهای گره کرده به اون ثابت کرد که هرگز نباید یک ایرانی را تهدید نمود! ما در آخرین نبردها با همشهریان کره ای و در دربی آسیا سه بار با نتایج 1-0 تیم خوب کره را با تیم خوب خودمان برده ایم. با گل های جواد و گوچی و سردار و حالا چهارمین مصاف کارلوس است با کره ای که این بار اولریخ اشتیلیکه را روی نیمکت دارد. همان مردی که در نیمه نهایی جام جهانی 1982 یک پنالتی در مقابل فرانسه از دست داد و هنگامی که طبق قوانین عجیب فوتبال آلمان بخاطر بازی در رئال مادرید نمی توانست در تیم ملی کشورش بازی کند در یک برنامه تلویزیونی به شدت اشک ریخت تا آن قوانین کلا به هم ریخته شود. نبرد اندیشه های کارلوس و اولریخ نبرد دربی بازهای ایران و کره هم هست. به نظر شما کارلوس پیروز است یا این آلمانی همیشه عصبانی تر از کارلوس؟
قصه ششم : حالا شما نظر بدهید
غیر از این قصه هایی که از نبرد دربی آسیا نوشتم بسیاری قصه های دربی های کوچک تر هم هست. در رده امیدها که در تهران باختیم و به المپیک نرفتیم. یا جوانان آسیا که اکثرا کره ای ها را برده ایم. یا نوجوانان که برد و باخت داشته ایم. و حتی در فوتسال و فوتبال ساحلی و دختران و مسابقات باشگاهی. مثلا حتما یادتان هست که در مسابقه با آن تیم کره ای زمین ورزشگاه آزادی مثل استخر شنا شده بود. یا مسابقه سایپا با کره ای ها در سه دهه قبل که چقدر تلخ تمام شد و حتی حضور تیم فوتبال هما در دهه 1970 در جام ریاست چمهوری کره که نشان از قدرت فوتبال ما داشت. این کره ای ها چه ببازند و چه ببرند همیشه برای ما یا "کیم" داشته اند یا " پارک " و یا " لی " و اتفاقا همیشه از کیم جای هان - پارک جی سونگ - کیم جو سونگ - لی دونگ گوک - لی یانگ مو و حتی از هونگ میونگ بو ضربه خورده و لطمه دیده ایم. اما ما هم علی دایی را داشته ایم که هت فوریک!! کرده و یا علی کریمی را که هت تریک کرده و یا حسن روشن و شا غلام را که دبل کرده اند در مقابل آنها. خلاصه که این دربی دیدن دارد. دربی آسیا بین ایران و کره. اما از خوانندگان محترم یک نظر می پرسم. لطفا بنویسید که کدامیک از صحنه های زیر در تاریخ بازی های ایران - کره جنوبی برای شما به یاد ماندنی تر و جذاب تر بوده است؟
1- دو گلی که حسن روشن در سال 1356 و با پیراهن شماره 7 به کره زد.
2- گل زیبایی که حمید درخشان در بازی های آسیایی 1982 دهلی به کره زد.
3- صحنه ای که عابدزاده بعد از اینکه در جام ملت های 1988 سه گل خوردیم و تعویض شد و به بازی آمد.
4- گلی که سیروس قایقران در پکن به کره زد.
5- یخ زدن مربیان ما در دوحه وقتی که 3-0 از کره عقب بودیم. سال 1993
6- گل زیبای علی دایی در دوبی که از راه دور به دروازه کره زد.
7- شوت عالی کریم باقری در بیروت.
8- گل های علی کریمی در جینان.
9- گل رضا عنایتی در تهران.
10- ضریه آزاد تماشایی جواد نکونام در تهران.
11- گل گوچی به کره در سئول.
12- مشت های کارلوس در همان بازی.
البته اگر صحنه های دیگری هم به یادتان هست را حتما بنویسید. نظرات شما نیاز من به یک سری اطلاعات برای یک تحقیق جامعه شناسی است که میخواهم ببینم نظر مردم دانا و احساسی و مهربان کشورم نسبت به وقایع مهم فوتبال چیست؟ بسیار ممنونم.
نوشته؛ جواد خیابانی