♦️ شبی که آزادی، آتشکده پرسپولیس شد.
🏆 به مناسبت ٢٥مین سالگرد قهرمانی سرخپوشان در آسیا
🔺ظهر نشده ظرفیت آزادی تکمیل شد. ممد جیغیل (زندهس یا نه؟) رئيس جايگاه ٣٦. طاهر هم بود. همچنین سعید تپل هم تيپ محمود دینی. سعید نسبت به جیغیل، مودب بود. نمیدونم چه اتفاقی افتاد که سال ٧٢ وقتی پروین رفت، دوست نداشت تشویقش کنن. این آدما رو اگه الان بشه پیدا کرد، مخزنالاسرار فوتبال اون سالها هستن.
🔺حسین عسگری ملقب به سلطان حسین شلغم، بوقچی بود. تشویقها از چهار ماه پیش و فینال جام باشگاههای اروپا، کمی تغییر کرد. روبرو آماده باش... «پرسپولیس»... و فریاد مهیب از روبرو، استادیوم آزادی رو میلرزوند: «ستاره سرخ ایران»
چهار ماه پیش، این تیم خوفناک، قهرمان اروپا شده بود.
🔺روز بازی پرسپولیس - المحرق، سالروز تولد ٢٣سالگی استادیوم آزادی هم بود. به سن کمش نمیخورد توالتاش انقد داغون باشه و آبخوریا کم! جمعیت از ٥٠هزار که بیشتر میشد همیشه همین بساط بود.
ساعت بزرگ استادیومم عقربههاش خوابیده بود. زیرش نوشته بود: جهاد دانشگاهی اصفهان.
🔺دور زمین تابلوهای ساده تبلیغاتی گذاشتن. داروگر، لباسشویی گلشویه، کفش ملی، میگفتیم چه قشنگه مثل خارجیا! روی لباس پرسپولیس تولیدی لاستیک "ایران یاسا" درج شده بود. افتخار تاریخی برای یک شرکت داخلی. تلویزیونم که باج میخواست، قید پخش بازی رو زد!
🔺جای نیمکت چوبی، ردیفی از تکصندلیهای اداری چيدن برای کادر فنی و بازیکنان ذخیره. پروین مثل همیشه از ورودی روبروی جایگاه اومد بالا تا عرض زمین رو طی کنه. استادیوم یکصدا شد: پروینِ بکنبایر... سلطان و تیم ملی فقط پنج روز پیش از الجزایر برگشته بودن.
🔺بازیکنا رو موقع گرم کردن، یکی یکی با لقب صدا میزدیم. پنجعلیِ بارهسی، مجتبای برهمه، کرمانی بهبهتو، حسین عبدی پله، فرشاد آقای گل، محسن عاشوری ای وایُ ای وای!،...
وحیدِ ژان ماری فاف هم داشتیم اما گلرمون سعید عزیزیان بود. ببر لاغری که پای خودش رو در راه پرسپولیس داد. محرمی که از بازی الجزایر مصدوم بود، اون روز دفاع راست زد تا "ممدسن" چپ بازی کنه.
🔺سرمربی برزیلی روی نیمکت حریف الان برامون عادیه، اون موقع استرس میداد. بدتر از رالف فریرا، دروازهبان بی نظیرشون حمود سلطان بود که الان مفسر تلویزيونه. چه مرگش بود وقتی فریاد زدیم: "پنجعلی تیمتو بردار و بیا" آرنجش رو کامل حواله کرد به پرحرارتترین قسمت ورزشگاه!
🔺نارنجکا پرتاب شدن روی پیست دوومیدانی. داخل روزنامه یه کلاژ میساختن با اکلیل و سرنج و قطعات ریز سنگ که بهش میگفتیم نارنجک.
🔺روز بد ناصر بود و از کف رفتن سه موقعیت عالی در نیمه اول. سانتر مستقیم محرمی داشت میرفت تو گل که حمود سلطان از روی خط درآورد. متاسفانه تشدید مصدومیت مجتبی باعث تعویضش شد در همون نیمه اول.
با بیرون رفتن مجتبی، مرتضی فنونی هم فرصت سانتر پیدا کرد اما فرشاد توپی رو به شکم سلطان کوبید که همیشه گل میکرد.
🔺نیمه اول ٠-٠ شد. نیمه دوم، تیم با اضطراب کمتری بازی میکرد. وقتی ابراهیم زید با کرمانی مقام درگیر شد، نمیدونست اگه یکی بزنه دو تا میخوره!
درگیریا بیشتر شد. حسین عبدی رو انداختن. درخشان ایستاد پشت کاشته. قِل داد به انصاریفرد، شلیک زیر طاقی ٢٥متری. انقد نارنجک زدن که مهآلود شد و چیزیو نمیدیدی.
🔺کنار زمین غوغا بود و همه در رفت و آمد! دقیقه ٩١ شوت خطرناک عدنان از روی دروازه رفت بیرون.
اون زمانا وقت تلف شده رو اعلام نمیکردن. داور اماراتی شش دقیقه اضافه گرفت اما وقتی بازی تموم شد، موحد مبارک با مشت زدش. رضا غیاثی و حسین عسگری جلوشو گرفتن.
🔺زیباترین خاطره بازی؟ قطعاً شعلههای آتیش از دقیقه ٨٠ به بعد. موبایل و لیزر و اینا که نبود. روزنامهها میسوختن، آتشکده پرسپولیس. بوی خوشایند سوختن کاغذ و هلهمه تماشاگرانی که از صبح اونجا بودن، تشنه و گرسنه اما مست.
🔺اون سال، شیکاگو بولز هم برای اولین بار قهرمان NBA شد اما قهرمانیشون تداوم داشت. پرسپولیس دو سال بعد فینالیست شد و به طرز تلخی از تکرار جام باز موند.
سال ١٩٩٧سوم شد. سال بعدش رسید نیمه نهایی. لیگ قهرمانان ٢٠٠٠سوم شد. سال بعدشم تا دقیقه ٧٨ فینالیست بود اما بازم سوم شد. همه سومیها با انجام بازی رده بندی بوده.
🔺 ٢٠روز بعد از فتح جام برندگان جام آسیا، بازی با وحدت و قضاوت وحشتناک ریاحی. شورش در آزادی. «نیرو بالا نیا دعوا میشه» و دقایقی بعد: «نیرو {...} بالا بیا». و شعار «این بازی دومی، نباید انجام بشه»
آخه اون موقع دو بازی در یک روز بود و استقلال با کشاورز داشت. اما به مدد ضربات باتوم، بازی دومیه سر گرفت. پرسپولیس از ششمین جام پیاپی در تهران بازموند.
@Mehdi_Rostampour