رسانه های جمعی واقعی که مخاطبین آن افراد بسیارخام هستند، هدف این رسانه ها صرفا انحراف اذهان است.
هدف اینها منحرف کردن اذهان همان قشر تقریبا هشتاد درصدی است.
سرشان را با لیگ ملی فوتبال گرم میکنند و داستانهای آبکی مثل حکایت مادری که فرزندش ۶ تا سر دارد.
وضعیت قفسه های سوپرمارکت، طالع بینی، چیزهایی از این قبیل و هرچیزی که فقط سرگرمشان کند و از مسائل مهم غافلشان سازد، مجال فکرکردن را باید از آنها بگیرند.
اخبار ورزشی توسط واحد جداگانه ای تهیه می شود.
گزارشگر ورزشی باید از دانش ورزش بهره مند باشد، او از وقایع ورزشی گزارش تهیه می کند و حکایت تک تک مسابقات را به رشته تحریر درمی آورد.
ورزش یکی دیگر از نظام القاست.توجه مردم را به موضوعی بی اهمیت جلب می کند تا فرصت فکر کردن به موضوعات مهمتر زندگی که نیازمند اقدام عملی است را نداشته باشند.
استعدادهای فوق العاده درخشانی را در عرصه ورزش به خدمت می گیرند.
به آمار تماسهای مردمی با شبکه های ورزشی رادیو دقت کنید، واقعا خارق العاده است، تلاش زیادی به خرج میدهند.
خاطرم هست روزی در دبیرستان از خودم پرسیدم که چرا پیروزی تیم مدرسه باید تا این حد برای من اهمیت داشته باشد؟!
نه بازیکنان را می شناختم و نه فایده ای به حال من داشت که نگران بادام زمینی ببلعم و مسابقه را دنبال کنم!
با هیچ منطقی سازگار نیست ولی از بابتی منطقی است، زیرا افراد را وادار به تبعیت کورکورانه ازمقامات میکند:
انسجام گروهی در سایه عناصر رهبری، همان آموزش و قالب زدن های مرسوم،
این یکی از ویژگی های رقابتهای ورزشی است.
اینها به طور اعم هدف مشخصی را دنبال می کنند، بی جهت این همه انرژی و امکانات و تبلیغات و پول صرف آنها نمی شود.
نوآم چامسکی
بخشی ازمستند«تولیدرضایت»