پرده ي اول، صحنه اول-سويل
دفتر كادر مديريتي سويا:
در اتاقي به ابعاد سي و پنج متر در چهل و هشت متر، چند مرد پير حضور دارند. يك ميز كنفرانس قهوه اي تيره قديمي كه روبروي آن يك تلويزيون LED بزرگ به جاي پرده پروژكتور قرار دارد هم ديده ميشود اما هيچ چيز به اندازه پنجره ي واقعا بزرگي كه در وسط ديوار مشرف به مركز شهر تعبيه شده توجهات را به خود جلب نميكند.
پيرمردها چندين ساعت باهم صحبت ميكنند تا اينكه بالاخره يك مرد كه كتي فاستوني پوشيده است با صداي تقريبا بلند اعلام ميكند:
- نظر قطعی به این شرح است: سويا مربي خود را اخراج ميكند.
ادواردو بريتزو از سمت خود بركنار شده است. كادر مديريتي سويا بعد از نتايج ضعيف بريتزو، او را اخراج كردند. با اخراج بريتزويِ بيمار ِ بيچاره، اولين چالش پيدا كردن جايگزين مناسب است.
پرده اول-صحنه دوم
بعد از تنفسي ٧ ساعته، همه ي پيرمردها به اتاق بر ميگردند. دوباره همهه و سرو صدا شروع ميشود. بحث سر انتخاب جايگزين است و گزينه هاي زيادي مطرح ميشود. اما اتفاق آرا روي انتخاب نامي ايتاليايي است، نامي ترسناك. وينچنزو مونتلا. بيشتر به اين ميماند كه اعضا هيئت تصميمگيري، از كلاب پانك هاي بيرون سويل بازگشته اند و هنوز حالت طبيعي خود را ندارند. مونتلایی که چند هفته است از میلان اخراجش کردهاند.
پرده دوم- اتاق خواب مونتلا:
ویچنزو مونتلا كه سه ساعتي ميشد بيدار شده است، با حوله ي زرد رنگ خود روي تختش نشسته و با موهای خشک نشده، در حالي كه موكاي معروف ايتالياييش را میخورد نگاهي به تيتر روزنامه هاي مختلف ايتاليايي مي اندازد. همه حرفها درباره يوونتوس و آخر سال دشوار آنهاست. حالا حسرت اين كه ديگر در ميلان نيست را نمي خورد. هرچند از كار غير حرفه اي ميلاني ها ناراحت بود و نوع اخراجش و بالاخص نوع خبر دادن به او پيرامون اخراجش را درك نمي كرد. چند هفته قبل آقاي بُكونِّلي، فيزيوتراپ باشگاه، به مونتلا اطلاع داده بود كه مالك چيني وينچنزِتّو را اخراج كرده است. اما حالا، آئروپلنينو با ورود به سويا ريسك بزرگي كرده بود. هواپيماي تك نفره ي رمي ها، از ميلان اخراج شده بود و به شدت اعتبارش زير سوال رفته بود. حال قبول كردن مسئوليت تيم بحران زده سويا با همه چالش هايش به مثابه يك خودكشي بزرگ به نظر مي رسد. او اسپانيايي نمي داند، پيش از اين، خارج از ايتاليا سرمربيگري یا بازی نكرده و شرايطش به گونه ايست كه ناكامي ديگري، مي تواند كل دوران مربيگري او را با خطر مواجه كند. از طرف ديگر، با قبول هدايت سويا حقوق بي زحمتي كه از ميلان ميگرفت قطع مي شد. اما مرد ايتاليايي تصميم گرفته بود خودش را اثبات كند. «خب بريم سر تمرين» با صدای بلند اين را گفت و از جاي خوب پاشد.
مسافران عزیز کمربندهای ایمنی پرواز خود را ببنیدید، پشتی های صندلی خود را به حالت عمودی اولیه برگردانید، به علامت نکشیدن سیگار در طول پرواز دقت نمایید و بلاه بلاه بلاه
شما در آستانه آشنایی با مونتلا هستید، اما به یک نکته توجه کنید:
هر عینکی روی چشمتان است بردارید؛ بدون پیش زمینه قبلی با مونتلا مواجه شوید:
سعدی شیرین سخن چنین سرود:
کسی به دیده انکار گر نگاه کند نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی
وینچنزو مونتلا در دوران بازيگري يكي از مهاجمين زهردار پرشمار آن سالهاي ايتاليا بود، بيش از هر چيزي اما لقبش در يادها مانده، "aeroplanino" يا هواپيماي كوچك كه به ايراني "هواپيماي تك نفره" ترجمه شده است و اشاره به شادي پس از گل خاص او داشت.
دوران مربيگري مونتلا با هدايت تيم زير ١٥ ساله هاي رم شروع شد و در ادامه چند بازي به عنوان مربي موقت روي نيمكت اصلي رم نيز نشست. شروع کامل مربيگري او با تيم كاتانيا بود كه در آنجا توانست رتبه ي خوب ميانه ي جدولي ي یازدهم را با كاتانياي هميشه قعر نشين كسب كند. کاتانیا براي اولين بار در بازه ي هشت ساله ي منتهي به آن فصل از رقيب خوني كاتانيا، صورتي هاي سيسيل، پالرمو، در جاي بالاتري در جدول رده بندي قرار گرفت. در حال حاضر در لگا پرو یا سری c بازی میکند.
بعد از يك فصل درخشان در کاتنیا، وینچنزو مونتلا قرارداد دو ساله اي را با ويولا منعقد كرد. قراردادی كه بعدها يك فصل ديگر نيز تمديد شد. مونتلا در سال نخست حضور خود در فيورنتينا عنوان ٤امي را كسب كرد. عنوانی كه هرچند خارق العاده به نظر نمی رسد اما خارق العاده بود. فیورنتینا در رتبه نازل 13ام جدول، فصل قبل را به اتمام رسانده بود که مونتلا سکان هدایت این تیم را بر عهده گرفت. در طول فقط یک سال، از تیمی که در حال سقوط بود، تیمی ساخته شده بود که به گواه تمامي كارشناسان چيزي فراتر از ظرفيت فيورنتينا بودند. مونتلا، در اولین فصل حضورش تتها 2 امتیاز از میلانِ آلگری کمتر کسب کرد تا دستش از رسیدن به سهمیه لیگ قهرمانان کوتاه بماند.
در سال دوم، مونتلا علاوه بر تکرار رتبه ی چهارم، افتخاری ديگر نيز كسب كرد. رسيدن به فينال جام حذفي ايتاليا، هر چند با شكست مقابل ناپولي همراه بود اما براي فيورنتينا عملكردي مناسب محسوب مي شد. سومین سال حضور مونتلا در فیورنتینا، باز هم با کسب رتبهی چهارم به پایان رسید. علاوه بر کسب مجدد سهمیه لیگ اروپا و رتبه ی چهارم، موفقیت دیگر مونتلا رسیدن به نيمه نهايي ليگ اروپا بود که با شكست مقابل سه ويا، قهرمان بلامنازع ليگ اروپا، دستش از رسيدن به فينال كوتاه ماند. سبك بازي مونتلا در فيورنتينا، سبكي مالكانه با استفاده از سيستم هاي ١-١-٥-٣ و ٤-٢-٤( نوعي ٤-٣-٣) بود. مونتلاي جوان شكوه خاصي را به آرتميو فرانكي هديه داده بود، در روزهای خاموش فوتبال ایتالیا، روزهایی که حتی اینتریها که به پرشورترین هواداران ایتالیا معروفند، حتی نصف جوزپه مئاتزا را پر نمیکردند، آرتمیو فرانکی مالامال از هواداران امیدوار بود. شايد جالب باشد بدانيد در خيلي از مناطق فيرنزه، هنوز سالروز پيروزي ٤-٢ مونتلا بر يوونتوس آنتونيو كونته و آن كامبك رويايي مانند جشني مقدس گرامي داشته مي شود. پيروزياي كه از بعد از سالها ناکامی در آرتميو فرانكي در مقابل يوونتوس، برای نخستین بار كسب شده بود. در هر صورت بعد از سه سال حضور درخشان در فيورنتينا، سران فيورنتينا نتايج مونتلا را در حد و اندازه هاي قدرت فيورنتينا ندانستند و او را اخراج كردند. سران ویولا، پائولو سوسا را جانشين او كردند كه با تيمي كه سه سال توسط مونتلا هماهنگ شده بود ٥ام شد.
بعد از اين اتفاق مونتلا تصميم گرفت به سمپدوريا برود. هر چند تا هفته های پایانی در رده های خیلی پایین قرار داشت اما به هر صورت موفق به حفظ سمپدوریایی که 2 سال میشد به سری آ رسیده، شد. خریدهای مونتلا هرچند آن زمان تعجب برانگیز به نظر می رسیدند، اما امروز ذره ای جای تردید در خارق العاده بودن آن خریدها وجود ندارد. میلان اشکرینیار و خواکین کورئا دو بازیکنی بودند که با نظر مستقیم خود مونتلا جذب شده بودند. يك سال حضور او در سمپدوريا هر چند با رتبه خوبی همراه نشده بود اما سران ميلان را متقاعد كرد كه با فررو چانه زني ها براي به خدمت گرفتن مونتلا را شروع كنند و سرانجام مونتلا راهي سن سيرو شد.
در فصل اول حضور مونتلا، ميلان یکی از بیچارهترین تیم های تاریخ خود را در اختیار داشت. تیمی سرشار از بازیکنان درجه 2 و 3 که در تابستان گرانترین خریدش جانلوکا لاپادولا بود. در ژانویه هم نیمکت نشین محض اورتون یعنی ژرارد دلوفئو راهی سن سیرو شده بود. مونتلا چنان بازی ای از دلوفئو گرفته بود که لوپتگی را مجاب کرد او را به تیم ملی اسپانیا فرابخواند و در انتهای فصل نیز عملکرد او به گونه ای بود که بارسلونا از حق خود استفاده کرد و او را به تیم خود برگرداند. همین سناریو برای سوسو هم اتفاق افتاده بود. بازیکن دیپورتی لیورپول به بازیکنی تبدیل شده بود که به تیم ملی اسپانیا فراخوانده می شد و به یکی از بهترین های سری آ بدل گشته بود. با این حال خرابِ بی بازیکنی، فصل با موفقيتهای نسبتا چشمگيري همراه بود. كسب سوپركاپ ايتاليا (تنها جام فلزی میلان در این چند سال)، رساندن تيم ميلان به ليگ اروپا و بالاتر از اينتر فصل را تمام كردن همراه با بازي هاي تهاجمي ای که موجب رضايت هواداران ميلان شده بود. رتبه ی ششم میلان، بهترین رتبه ی میلان بعد از خروج ماسیمیلیانو آلگری از این تیم بود. در کل برایند عملکرد مونتلا به گونه ای بود که در تابستان انقلابی میلان کسی حتی فکر تعویض سرمربی را هم به خود نداد. شاید یکی از نکاتی که کمتر به آن توجه میشود آوردن جوانانی مانند پاتریک کوترونه، مانئل لوکتلی و داویده کالابریا به تیم اصلی است. اتفاقی که کمتر در میلان رخ میدهد و معمولا سرنوشت استعدادهای میلان از پتانیا، کریستانته و وردی گرفته تا پیر امریک اوبامیانگ در تیم های دیگر رقم می خورد.
همانطور که گفته شد، در فصل دوم انقلابی رخ داد. میلانی ها با خریدهای متعدد اما ارزان قیمت، قصد پوست اندازی داشتند. خریدهای میلان تمام جهان فوتبال را تحت تاثیر قرارداده بود. میلانی ها یکی پس از دیگری پست های مختلف خود را تقویت می کردند ولی مشکلی که وجو داشت این بود که به جز بونوچی، کالینیچ ( که سومین اولویت بعد از بلوتی و اوبامیانگ بود) و کونتی هیچ خریدی با نظر مونتلا صورت نگرفته بود. حضور 11-12 بازیکن جدید، از لیگ های مختلف کار هماهنگی و تیمسازی را پیچیده کرده بود. آندره سیلو از لیگ پرتغال، هاکان چالهاناغلو و ریکاردو رودریگز از بوندسلیگا، فابیو بورینی از لیگ برتر، متئو موساکیو از لالیگا و آنتونیو دوناروما از لیگ یونان به میلان اضافه شده بودند و شرایط تیمی میلان اصلا جالب نبود. اکثریت بازیکنان ترکیب اصلی تیم تا به حال یک دقیقه هم کنار هم بازی نکرده بودند و ابدا آشناییای با هم نداشتند و این کار سرمربی را بسیار پیچیده میکرد. میلان ناهماهنگ بازی های متوسط و ساده را می برد اما توانایی تیمی در حدی نبود که تیم های بزرگتر را متوقف کند. با گذشت زمان و با تمام شدن بازی های سختِ میلان و هماهنگی نسبی بازیکنان، در یک تصمیم کمتر دیده شده و غیر حرفه ای، مالک باشگاه به جای مدیران تیم، سرمربی باشگه را اخراج کرد. مالکی که به قول ایرانی ها حتی یک عکس با شورت ورزشی هم نداشت چه برسد به دانستن فوتبال. مونتلا در آستانه شروع بازیهای ساده میلان جای خود را به جنارو گتوزو داد تا بعد از فیورنتینا، دومین بار از سمت خود برکنار شود. القصه، مونتلا برف سن سیرو را ندید تا نتواند دسترنجش و تمام زحمت هایی که برای تیم کردن 13 بازیکن جدید کشیده بود را ببیند و همه آنها عاید مربی دیگری شود.
حضور در سویا و تولدی دوباره:
بعد از اخراج از میلان، مونتلا سالانه 3 الی 4 میلیون یورو از این میلان دریافت میکرد اما وقتی با پیشنهاد سویا مواجه شد، قید این دستمزد بالا را زد تا راهی سویل شود. تصمیم مونتلا خطرناک بود. سویا تیمی بود که به تازگی مدیریتش دستخوش تغییرات شده بود، در زمان سرمربی قبلی نتایج اسفناکی کسب شده بود و از همه مهمتر تیمی خارجی بود. مونتلا در دوران بازیکنی، به جز دوره ای کوتاه به صورت قرضی در فولهام، پای خود را از ایتالیا بیرون نگذاشته بود و دوران مربیگریش هم کاملا در ایتالیا گذشته بود و از نزدیک با فوتبال خارج از ایتالیا آشنایی ای نداشت. مشکل دیگر و شاید مرتبط، تفاوت زبان بود که مشکلات را دوچندان میکرد.
سویای قبل از مونتلا، در لالیگا در منطقه کسب سهمیه حضور نداشت، بازی های زیبایی از خود بروز نمی داد و متحمل باخت های بعضا سنگین مانند باخت 5-0 به رئال مادرید میشد. در اروپا هم شرایط تقریبا به همین گونه بود، بازی های ضعیف از سویا به چشم میخورد که به دلیل سهولت گروه، موجب حذف آن ها نشد. شاید اوج عملکردهای ضعیف سویا در لیگ قهرمانان اروپا، شکست 5-1 مقابل اسپارتاک مسکو بود.
با ورود مونتلا، گمانه زنی های رسانه های محلی به واقعیت بدل شد و در اقدامی منطقی، سویا به جای تمرکز بر کسب سهمیه، توجه خود را روی دو تورنومنت دیگر که از دست نرفته بودند گذاشت. کسب سه سهمیه توسط دو غول مادریدی و بارسلونا مسلم بود و اگر جنگی برای رده چهارم اتفاق می افتاد باید بین والنسیا و سویا رخ میداد. تفاوت اصلی والنسیا و سویا این بود که والنسیا یکی از بهترین فصول خود را سپری میکرد، چندین هفته صدرنشین هم بود و از همه مهمتر در هیچ تورنومنت خارجی ای شرکت نداشت. بنابراین حتی اگر تمرکز سویا روی لیگ گذاشته میشد هم احتمال عدم کسب سهمیه بسیار بالا میبود. از سوی دیگر کار سویا در جام حذفی و لیگ قهرمانان اصلا ساده نبود.
سویا در جام حذفی طی دو بازی شگفت انگیز، رفت و برگشت اتلتیکو مادرید را شکست داد تا به اولین تیمی تبدیل شود که روخی بلانکوس را در واندامتروپولیتانو شکست داده است. در سمت دیگر، در لیگ قهرمانان باید با منچستر یونایتد مواجه می شدند، یونایتدی که هم از لحاظ کیفیت و کلاس در بهترین فصل خود بعد از فرگوسن به سر می برد و هم از لحاظ فرم از روند(=run) برد پا به مسابقه با سویا میگذاشت، روندی که در آن چلسی و لیورپول را مغلوب کرده بود. سویا با کنترل بی نظیر بازی در دو بازی رفت و برگشت شایسته صعود بود و شاید مهمترین اتفاق بازی تعویض بی نطیر مونتلا در بازی برگشت بود، تعویضی که همه چیز را دچار تغییر کرد.
شاید سویا در لیگ به ایبار و اتلتیکو با پنج گل باخته باشد اما ترکیب سویا این پتانسیل که در سه جبهه بجنگد را ندارد. در واقع اکثر تیم ها اینگونه هستند و بهترین شاهد این حرف تعداد تیم های کمی که موفق به کسب سه گانه شده اند است. به عنوان مثال، جالب است بدانید کارلو آنجلوتی متخصص لیگ قهرمانان، هیچگاه موفق به کسب لیگ قهرمانان در فصلی که قهرمان لیگ شده، نشده است. سویایی که به اتلتیکو مادرید با پنج گل باخت، همان سویایی بود که رفت و برگشت اتلتیکو را شکست داده است با این تفاوت که سه روز قبل از این بازی، نود دقیقه به سختی مقابل یونایتد بازی کرده بودند و از لحاظ فیزیکی در شرایط مطلوبی به سر نمی بردند. مونتلا می توانست در بازی رفت با یونایتد با کمتر خسته کردن تیم خود عملکرد بهتری در مقابل اتلتیکو داشته باشد اما در صورت انجام چنین کاری آن نتیجه خوب مقابل یونایتد رخ نمیداد.
حرف نسنجیده ای که به کرّات بالاخص از سوی هوادارن میلان شنیده می شود، سینوسی بودن و عدم ثبات مونتلا است. مونتلایی که به جز تک فصل حضورش در سمپدوریا همه ی کارنامه اش درخشان است. چه گواهی بهتر از سه فصل پیاپی چهارم شدن برای «ثبات» وجود دارد؟
در تصاویر پایین، جایگاه تیمهای مونتلا در هفتههای مختلف در لیگ با نقطه نشان داده شده و در همان گراف یک تابع سینوسوئیدال با رنگ قرمز با استفاده از نرم افزار MATLAB کشیده شده است تا قضاوت درباره سینوسی بودن یا نبودن رفتار مونتلا برای کسانی که مثلثات دبیرستان را خوب نخواندهاند راحت تر باشد.
تا به این جای کار مونتلا موفق شده است سویا را به جمع هشت تیم برتر لیگ قهرمانان برساند، اتفاقی که آخرین بار شصت سال قبل افتاده بود. این کار با پیروزی و عملکرد خلل ناپذیر مقابل یونایتد و در الدترافورد رخ داد. در طول تاریخ، سویا هیچگاه نتوانسته بود در خانه یک تیم انگلیسی پیروز شود و اولین پیروزی سویا در کشور انگلیس با مونتلا و در تئاتر رویاها رقم خورد. سال گذشته، سویا در جام حذفی در همان مراحل اول حذف شد، در لیگ قهرمانان با شکست مقابل لستر در مرحله یک هشتم پایانی حذف شد و در لالیگا به مقام چهارم رسید (در رقابت با رئال بتیس و ویارئال؛ نه این والنسیای بسیار آماده که تقریبا هم امتیاز با رئال مادرید است).
مونتلا با رسیدن به جمع هشت تیم برتر اروپا، رسیدن به فینال جام حذفی اسپانیا و حضور در سوپرکاپ سال بعد، همراه با کسب سهمیه احتمالی لیگ اروپا در سالی که هدایت تیمی که در شرایط مطلوبی به سر نمی بُرد به او سپرده شده و تیم را هم خودش جمع نکرده بود نتیجه ای فراتر از «قابل قبول» کسب کرده است. و به همه اینها این نکته تکراری که این اولین تجربه خارجی مونتلا چه به عنوان مربی و چه به عنوان بازیکن بود را هم بیفزایید.
پی نوشت: زین الدین زیدان درباره بازگشت به تیم ملی فرانسه به خبرنگار تله فوت چنین گفت:
از میان همه انسانها، تنها احمقها نظر خود را عوض نمی کنند.