اجرای زندهی آهنگ نه زن، گریه نکن در سالن تئاتر لیسیوم لندن، نسخهای از این آهنگ کلاسیک مارلی بود که تاثیر عمیقی روی شرکت موتاون آمریکایی گذاشت. آفریقایی تبارها هم سبک رِگِی(Reggae) جامائیکایی را هنگامی که در اوج خودش بود، عمیقاً احساس میکردند. با آهنگ نه زن، گریه نکن سبک رِگِی جهانی شد و توانست با تمام دنیا سخن بگوید.
در ساده ترین سطح، این آهنگ را مردی میخواند که در تلاش است همسرش را، زنش را آرام کند در مواجهه با شرایطی تحقیرآمیز و سخت که در شهر سنتآندرو در جامائیکا گریبانگیرشان است (او احتمالاً برای پیدا کردن کار در حال ترک شهر است). حس و روح این فرضیه که شخصی شکسته و محنت زده، به دنبال آرامش بخشیدن به شخص دیگری است در نوع خود بسیار غنی و وسیع است. فروتنی و شکوه فردی ستمدیده در تمامی سطرهای این ترانه می درخشد.
در لایه ای دیگر از آهنگ، تناقضی از تن کامگی دیده می شود. در کل در آهنگهایی با مضمون فقر و درماندگی وجود لایه ای از شهوت انگیزی بعید به نظر می رسد. اما نه زن، گریه نکن تحرکاتی شهوت آمیز دارد که مقدمه ای برای شروع وصف آن شرایط را ارائه می دهد:
«…وقتایی که می نشستیم، در حیاط فرمانداری (ساختمانی عمومی که در سال ۱۹۵۰ ساخته شد که باب مارلی وقتی نوجوان بود با مادرش آنجا زندگی می کرد) شهر ترنکتاون»
به همان وضعیت گذشته برگشته ایم، وضعیتی از گرسنگی، شهوت و همدستی حکومت در بی توجهی و فراموش کردن بدبختترین و بیچاره ترین اقشار مردم.
ترنکتاون (که از اسم کسی به نام ترنک گرفته شده که زمانی مالک منطقه بوده است) مکان ساخت پروژه های مختلفی بود. وقتی که کشت شکر در جزیره با شکست و رکود مواجه شد در سالهای ۱۹۵۰ کارگران مزرعه ها به ناچار به آن جا سرازیر شدند. ترنکتاون که در همسایگی سنتآن پریش قرار داشت، در سال های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به شکل شهری زاغه نشین درآمد و بزرگتر شد، وقتی که مهاجران از روستاها به امید پیدا کردن کار و فرصت های بهتری برای زندگی به آن جا می آمدند. آهنگهای دیگری هم مرتبط با مساله آگاهی سیاسی و شهوت خوانده شدند البته نه با تاکید و تاثیرگذاری آهنگ مارلی.
ماروین گی دو آهنگ پر احساس با عناوین چه خبر است و ببخش، منو ببخش در سال ۱۹۷۱ خواند، اولی آهنگی ضد جنگ و دومی قطعهای هشدار دهنده درباره محیط زیستی بود. این آهنگ ها از انگیزه و حسی از تن کامگی اوج میگیرد و سپس پیامهای سیاسی مدنظرش را بیان می کند.
نه زن، گریه نکن مسیر برعکس را در پیش گرفت؛ انگیزه سیاسی عمیق آهنگ، به آهنگی عاشقانه تغییر شکل می دهد و نهایتاً حالتی از تن کامگی می یابد. گیتار ملایم و غمگین غالب در آهنگ به جنبه تنکامگی و حس عطش آن می افزاید، عطش و آرزویی برای داشتن زندگی خوب، داشتن زندگی که غرور آفرین باشد. به هر حال مارلی باید خیلی دقیق و زیاد به آهنگهای گی گوش داده باشد.
با توجه به گفتههای خود باب، این آهنگ درباره به یاد داشتن زادگاهش است، این که او اهل کجا است و به کجا تعلق دارد. پس از اینکه به شهرت رسید و سبک رِگِی به دنیا شناخته شد، نمیگذارد این شهرت او را از دوستانش (جرج) و جمع شدن هایشان و نشستن دور آتش، از کنار هم بودنشان و از ریشه هایش دور کند. آهنگی است درباره ی دور بودن از خانه، وقتهایی که در مسافرت است و سپس پیش همسرش ریتا و خانواده اش باز می گردد. دربارهی دوستیها و همبستگی هاست. باب در یکی از کتاب هایش خاطرهای تعریف می کند، وقتی که از اولین سفر بزرگش از آمریکا به وطنش جامائیکا بازمی گردد، با دوستانش دور آتشی جمع شدهاند و گیتار آکوستیکش را در می آورد و برای اولین بار نه زن، گریه نکن را می خواند. بهترین دوستش جرج منقلب میشود و به گریه میافتد، او میداند باب چقدر استثنایی است و این آهنگ چه مضمونی دارد. آهنگی بسیار تأثیر گذار و احساسی بود، باب هم دوست و همسری وفادار و فردی خانواده دوست بود.
منبع سایت نقد روز