مطلب ارسالی کاربران
داستان غمگین و کوتاه "گرداب" از صادق هدایت(صوتی)
دانلود و پخش تنها با قطع کردن فیلترشکن امکانپذیر است.
داستان کوتاه گرداب - نوشتۀ صادق هدایت
(H. Parham با صدای)
....هما بحالت وحشتزده و رنگپریده میلرزید. و این کشمکش عجیب و بیسابقه میان پدر و مادرش را نگاه میکرد. گریهکنان دامن مادرش را گرفت و هر دو طرف در رفتند. بدری دم در دستهکلیدی را از جیبش درآورد و بسختی پرتاب کرد که جلو پای همایون غلطید.
صدای گریهٔ هما و صدای پا در دالان دور شد، ده دقیقه بعد صدای چرخ درشکه شنیده شد که میان برف و سرما آنها را برد.
.
.
- «آقا، چه خاکی بسرم شد؟ هماخانم!»
- «چه شده؟»
- «آقا، نمیدانید....
گوینده: آقای ح.پرهام