زبان فارسی جزو زبانهای هنداروپاییست و براساس ویژگی این زبانها علاوه بر پسوند که در بسیاری از زبانها وجود دارد، حاوی پیشوند نیز هست که ویژه ی اینگروه زبانیست.
پیشوندهایی که امروزه با توجه به هجوم واژه های خارجی و استیصال و انفعال فرهنگستان، مجالی برای خودنمایی و رواج پیدا نمی کنند.
اما بپردازیم به پیشوندها
* در متن از کلماتی استفاده شده که شاید برای یک فارسی زبان عادی، غریب باشد. در واقع این کلمات از جمله "واتا" یا "ویپد" و... که در زیر، می بینید از ریشه ی پارسی کهن یا اوستایی یا پهلوی ساخته شده اند و برای درک بهترتان، معنای رایج شان نیز در پرانتز، کنارشان آورده شده است.
* پیشوندها رو ابتدا طبقه بندی معنایی میکنیم و بعد در هر طبقه به تک تک شان با مثال میپردازیم:
پیشوندها (پیشوند، تکواژ وابسته ای است که به آغاز واژهای می چسبد تا واتای (= معنای) دیگری از واژه بسازد.)1ــ پیشوندهای ویپَد (= نفی، انکار)
ــ اَ aــ این پیشوند زبان پهلوی است که در پارسی امروز به کار نمی رود. مانند: اَئوش aush = بی مرگ، نامیرا، جاویدان
ــ اَبی abiــ این پیشوند زبان پهلوی است که در پارسی امروز «بی» شده است. مانند: اَبی راه abi rãh = بی راه، منحرف، گمراه
ــ اَپی apiــ (سنسکریت: اَپَ) این پیشوند زبان پهلوی و گویش دیگری از اَبی است که در پارسی امروز «بی» شده است. مانند: اَپی بَر= api bar بی سود، بی فایده
ــ اَسْر asrــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: اَسْرَئُشَ= asraosha نافرمانی
ــ اَن anــ (اوستایی: اَنَ) این پیشوند در زبان های پهلوی و اوستایی به کار می رفته که در پارسی امروز به کار نمی رود. پهلوی مانند. اَن آبادان= ناآبادان، ویران. اَن آپیتان an ãpitãn = ناپاک، فاسد. اوستایی مانند: اَنَ ئِشَ ana esha ناکام، ناموفق، شکست خورده، ناامید
ــ اَنَ anaــ این پیشوند گویش دیگری از «اَن» می باشد.
ــ اَوی aviــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته و در زبان پهلوی «اَبی» شده است. مانند: اَوی توخَرِذَ= avi tuxareza بی خرد
ــ بی biــ (سنسکریت: وی) مانند: بی نام، بی خرد، بی عقل، بی زبان، بیکار، بی گناه
ــ ما mãــ این پیشوند در زبان اوستایی و پارسی باستان به کار می رفته است. مانند: اوستایی: ماذَ= نه این جا. پارسی باستان: مااَجَمی یا= نیاید
ــ نَ naــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته که امروزه نیز به کار می رود. مانند: نَئِچی naechi هیچ کس، هیچ چیز. پارسی امروز: نخرید، نگرفت، نزد، نفهم، ندار...
ــ نا nãــ مانند: ناجوانمرد، ناخردمند، نارس، نازا، نادان، ناشناس، ناامید، ناچیز، ناکام، نابود، ناپدری، نامادری، ناتنی
ــ نِست nestــ این پیشوند زبان پهلوی است که در پارسی امروز به کار نمی رود. مانند: نِست موی: کچل، نیست مو. نِست پَرگیْه: بی پری
ــ نی niــ مانند: نیامد. این پیشوند امروزه «نه» خوانده می شود. مانند: نگفت، نشنید، ندید، نه زن، نه مرد
ــ وی viــ (پارسی امروز: بی) این پیشوند در سنسکریت به واتای (= معنی) عدم به کار می رفته است. مانند: اَنتَرَ تشخیص. وی اَنتَرَ= عدم تشخیص
2ــ پیشوندهای هَمیوت hamyut (= متضاد) ساز
ــ پرَتی prati ــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: آکْهیا= پذیرفتن، قبول کردن. پرَتی آکهیا= رد ــ انکار ــ نفی کردن
ــ پاد pãdــ این پیشوند هم ارز anti و counter در زبان انگلیسی است. مانند: پادزهر، پادتن، پادگویی.
3ــ پیشوندهایی که واتای (= معنی) برتری می سازند
ــ اَبَر abarــ این واژه هم ارز super در زبان انگلیسی است. مانند: ابرمرد، ابررسانه، ابرپیچند.
ــ اَپَر aparــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته و در پارسی دری «اَبر» شده است. مانند: اَپَرتوم apartum برترین، اعلی، بالاترین. اَپَرتَن apartan (اَپَر+ تن) مغرور، متکبر، خودبزرگ بین
ــ اَدْهی adhiــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَدهی پَتی= ارباب، رئیس، سرور، مافوق. اَدهی سْتری= زن زبردست، عالی مقام، بلند پایه
ــ اَف afــ به واتای (= معنی) بر و بالاست و از واژه اوپ upa در اوستایی گرفته شده است. مانند: افسر(چیزی که بر سر مینهند).
ــ اوپَ upaــ این پیشوند در زبان سنسکریت و اوستایی به کار می رفته است. سنسکریت مانند: اوپَ لا= سنگ بالایی آسیاب. اوپَ لَمبْهَکَ= موفق، کامیاب، چیره، پیروز، فاتح. اوستایی مانند: اوپَبْدَ upabda قله ـ چکاد ـ ستیغ کوه، بالای تپه، برج ــ سنگر دیدبانی ارتش که در جای بلندی باشد. اوپَ ئَز upa az دور کردن، پس ـ عقب راندن.
ــ پسا pasãــ این پیشوند هم ارز post در زبان انگلیسی است. مانند: پسانوگرایی، پسانوین (= فوق مدرن)
ــ پیش pishــ مانند: پیشرو، پیشاهنگ، پیشگام، پیشرفت، پیش نمایش، پیش هوژان (= غذا)، پیشبرد
ــ زَبَر zabarــ زبردست، زبرسو (= علیا)
4ــ پیشوندهای آنسویی
ــ فَرا farãــ مانند: فراتاب، فرارفتن، فرابری، فرابنفش، فراجناحی، فراخوان، فرامنطقه ای، فرافکنی
ــ پَرَ paraــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. سنسکریت مانند: پَرَتَس= سپس، آنسوتر. پَرَترَ paratra وانگهی، علاوه برا ین، گذشته از این، در آینده، بعدها
ــ نیژ niž ــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: نیژبَر= بیرون بردن، خارج کردن؛ نیژ دْوَر niždvar به پایین جستن، سقوط کردن
5ــ پیشوندهایی که واتای فراوانی می سازند
ــ اَتی atiــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَتی تَرام= بسیار، فراوان. اَتی دوروْرْتَّ= بی نهایت بدذات. اَتی دورَ= بسیار دور. اَتی مارگَ= فریاد بلند، نعره
ــ اوتَ utaــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: اوتَ وَتَ uta vata اطلاعات ـ آگاهی بیش تر. اوتَ یوئیتی uta yuiti تماس ـ ارتباط ـ اتصال بیش تر
ــ بس basــ مانند: بسپار، بسپارش (= پلیمریزاسیون)
ــ بیش bishــ این پیشوند هم ارز hyper در زبان انگلیسی است. مانند: بیش دمی، بیش رویش.
ــ پُر porــ مانند: پرتوان، پرشتاب، پرهنر
ــ سر sar ــ مانند: سرآمدن، سررفتن، سرریز، سرشار.
ــ ـ فْرِه freh ــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته و به واتای: فزون، بیش، بسیار، فراوان، کثیر، خیلی، متعدد، زیاد می باشد. مانند: فْرِهبوت frehbut مفرط. فْرِه هوت freh hut صاحب گفتار عالی
6ــ پیشوندهایی که واتای بزرگی می سازند
ــ خَر xarــ مانند: خرگوش (گوش بزرگ)، خرچنگ (دارای چنگال های بزرگ)، خرپشته (پشته بزرگ)، خرزور (پرزور)
ــ رَتو ratuــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: رَتوخْشَثْرَ ratuxshasra رئیس جمهور، فرمانروای کشور. رَتوثْوَ ratusva آقایی، سروری، ریاست، رهبری
ــ سَر sarــ (اوستایی: سار) مانند: سرکرده، سرگروه، سردبیر
ــ وَسو vasuــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: وَسوخْشَثْرَ vasu xshasra فرمانروا ـ حاکم ـ رئیس جمهور مردمی، محبوب، دلخواه. وَسوگَئُیَئُئیتی vasu gaoyaoiti مسلط به همه ی کشتزارها ـ مزارع.
7ــ پیشوندهای کوچک نمایی و پائینی
ــ زیر zirــ مانند: زیر دست، زیرپوش، زیرگذر
ــ فرو foruــ مانند: فرودست، فروتن، فروکش، فروگذار، فرومایه، فرو رفتن، فرو بردن، فرو گذاشتن
8ــ پیشوندهای دارندگی
ــ اَنو anu ــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَنوکا= کسی که آروزی زندگی دراز دارد. اَنوکَمپ= دلسوز بودن، دلسوزی داشتن. اَنوکولَ= دلنشین، مناسب، دلپسند
ــ ب bــ این پیشوند در نوشته های گذشته به کار می رفته و امروزه به جای آن «با» نشسته و در یات ها (= افعال) نیز افتاده است. مانند: بِخْرَد= باخرد. بزد= زد. برفت= رفت. بشد= شد
ــ با bãــ مانند: با خرد، با آزرم، با دانش و ...
ـ هَذَ hazaــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: هَذَهونَرَ= باهنر، هنرمند
9ــ پیشوندهای گِواک (= مکان) ساز
ــ اَوَ avaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَوَمُچَنَ= جای خواب، آسایشگاه. اَوَسَرَ= گردشگاه
ــ اوت، اود ut,udــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اوتیانَ، اودیانَ utyãn، udyãn = بوستان، باغ (جای درخت)، پارک
ــ تیر tirــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: تیرتِهَ tir-tha زیارتگاه
ــ جَنمَ janmaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: جَنم َ بْهومی janma-bhumi زایشگاه، محل تولد
ــ کورو kuruــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: کوروکشِترَ kuru-ksetra رزمگاه
ــ گُ goــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: گُچَرَ، گُچَرا= چراگاه. گُشتهَgo-shtha محل جلسه ــ اجتماع
10ــ پیشوندهای پَبْد (= قید) زمان ساز بانیرمَل (= مُعیَّن)
ــ اِم emــ (پهلوی: ایم) مانند: امروز (پهلوی: ایمروچ)، امسال، امشب.
ــ پار pãrــ مانند: پارسال= سال پیش. پارینه سنگی
ــ پَرَ paraــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته و در پارسی دری، «پَری» شده است. مانند: پَرَهْیَس= دو روز پیش
ــ پَری pariــ (سنسکریت: پَرَ) مانند: پَریروز، پریشب، پریسال
ــ پیرار pirãrــ مانند: پیرارسال= دو سال پیش
ـ دم damـ مانند: دَم غروب (= نزدیک غروب)، دم صبح
ــ دی diــ مانند: دیروز، دیشب
11ــ پیشوندهای پَبْدِ آزبیت ãzbit (= تکرار) ساز
ــ آفْش ãfshــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: آفْش بیاریختی ãfshbiãrixti= آبیاری دوباره
ــ اَباز abãzــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته که امروزه «باز» شده است. مانند: اَباز ویراستَن abãz
virãstan = تعمیر ــ بازسازی ــ فرمت کردن، دو باره مرتب کردن
ــ اَبهی abhiــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَبهی آپ= دوباره جستن
ــ اَپاچ apãchــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: اَپاچ آراستاریْه apãch ãrãstãrih= بازسازی
ــ اَس asــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَس یَتی= دوباره انداختن
ــ باز bãzــ مانند: بازآمدن، بازگفتن، بازپس گرفتن، بازدید، بازنگری، بازسازی، بازشماری، بازیافت
ــ بر barــ کابرد این پیشوند بیش تر همراه یات (= فعل) است. مانند: برآمدن (= دوباره طلوع کردن)، بررسیدن، برکندن
ــ دا dãــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: داپَیَتی= دوباره به دست آوردن
ــ سَم samــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: سَم اوپَگَم= دوباره دویدن
ــ لیپ lipــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: لیپَ یَتی= دوباره پوشاندن
ــ نیر nirــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: نیرَوَسا، نیرآکْر= دوباره پرتاب کردن
ــ نیس nisــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: نیس آکْر= دوباره انداختن
ــ وا vãــ مانند: واگویه، واکاوی، وارسی
ــ وَم vamــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: وَمیتَوْیَ= دوباره انداختن
12ــ پیشوندهایی که از ناما (= اسم)، پِسَن (= صفت) بد می سازد
ــ بد badــ مانند: بدسرشت، بدخو، بدذات، بددهن، بد سخن
ــ تَر، تَرو tar,taruــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته و تنها یک واژه از آن در پارسی امروز مانده است:
تَردامن= آلوده دامن، ناپاک، هرزه. اوستایی مانند: تَروپیثْوَ= tarupisva غذای نامناسب، خوراک بد
ــ دژ dežــ مانند: دژخیم، دژآگاه، دژدود، دژاختری
ــ دوش، دُش dush,doshــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته و کَرپ (= شکل) دیگری از «دُژ، دِژ» میباشد و هم ارز dys در زبان انگلیسی است. مانند: دشنام، دشیاد، دژخیم، دش دمی، دش زایی، دش آهنگی، دش میزی، دش اوباری، دش گواری، دوش آپَک= بی آبرو
13ــ پیشوندهایی که از ناما، پِسَن خوب می سازد
ــ خوش xoshــ مانند: خوشرفتار، خوشبو، خوش برخورد، خوش سخن، خوشگل، خوشرو، خوشدل
ــ سو suــ این پیشوند در سنسکریت به کار می رفته است. مانند: سودَت= دارای دندان های زیبا. سودینَ= روز خوب ــ سوپْرَتیکَ= خوش نما. سوراتْری= شب زیبا ــ دلنشین
ــ هو huــ این پیشوند در زبان اوستایی و پهلوی به کار می رفته و هم ارز Eu در زبان انگلیسی است و امروزه در برخی نام ها به کار می رود مانند: هومن، هوتن. اوستایی: هوبَئُئیذْیَ hubaoizya خوشبو. هوبِرِتا huberetã خوشرفتار، نیکروش، نیکوکار. پهلوی: هوچیهْر= خوشگل
14ــ پیشوندی که نمایانگر پشتیبانی است
ــ تَرا tarãــ این پیشوند از اوستایی تَرَ (= پشتیبانی) گرفته شده و تنها چند واژه در پارسی امروز از آن ساخته شده است. مانند: ترابری (تَرا + بَری= از بردن: پشتیبانی حمل و نقل)، تراکنش (= پشتیبانی عملیاتی)، ترانهش و ... 15ــ پیشوندهای ناما ساز از یات و لَکاپ (= ضمیر)
ــ در darــ مانند: الف ــ در آغاز یات (= فعل): درآمدن، درخواستن، در رفتن، درآمد، درخواست، دربست، دررو. ب
ــ در آغاز لَکاپ: درهم
ــ فَر farــ مانند: فرآیند، فرآورده
ــ فَرا farãــ مانند: فراگیر، فراخور، فراهم
ــ وا vãــ مانند: واخواست، واگیر، واکنش، واریز، وادار
16ــ پیشوندهای یَسخ (= نهی)
ــ مَ maــ مانند: مزن، مگو، مکن، مرو
ــ نَ naــ مانند: نزن، نگو، نرو، نخند، نکش، نبند
17ــ پیشوندهایی که نیال (= معنی) ویتیر (= ضدیت، تقابل، مخالفت) می سازند
ــ جود judــ این پیشوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: جود گوهْر= ضد گوهر، جود دیو jud div ضد دیو. جودبِش judbesh پادزهر
ــ وا vãــ مانند: واکنش، واخواست، واخواهی، وارو، وارونه
18ــ پیشوندهایی که گَتا اَتیدور (= ماضی ابعد) می سازند
ــ اَتی atiــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَتی دور= زمان بسیار دور. اَتیسال= سال های بسیار دور
ــ وا vãــ مانند: واپس، واپسگرا، واپسگرایی
19ــ پیشوندی که نزدیک بودن چیزی، کسی، یا رویدادی را می رساند
ــ اَنتی antiــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَنتیکَ، اَنتیگرَ= همسایگی. اَنتی تَرَ= همسایه دیوار به دیوار. اَنتی اَشتی، اَنتی اوپَجَن= قریب الوقوع
20ــ پیشوندهایی که از یات یا ناما، پَبدِ ژونیت (= حالت) یا پِسَن (= صفت) می سازند
ــ آسو ãsuــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: آسوکَئیریَ ãsukairya سرعت ـ شتاب ـ تندی در کار. آسویَسنَ ãsuyasna 1ـ سرعت در نیایش ـ دعا کردن 2ـ سرعت کاری
ــ ب beــ مانند: بسرعت، بخوبی، بزودی
ــ بَر barــ مانند: برداشتن، برآوردن، برگرداندن، برچسب، برآورد، برکنار، برقرار
ــ پس pasــ مانند: پسرفت، پس بر، پس انداز، پسمانده، پساویز، پس چهر
ــ پی peyــ مانند: پیامد، پیجو، پیگیر، پیگیری، پیاینده
ــ در darــ مانند: درمانده، درگیر، درگیری، درآمدن، درکنش، درماندن، درشمیدن، درکشیدن
ــ وَر varــ مانند: وررفتن، ورشکست، ورانداز، وردست، ورپریده
21ــ پیشوندی که از ناما، پسَن همراهی می سازد
ــ هَم hamــ (اوستایی: هامَ) مانند: همکار، همراه، همیار، همدم، همدست، همدل، همزمان
22ــ پیشوندهایی که از ناما، واتای دوسویه می سازند
ــ هانْم hãnmــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: هانْمْ یَم hãnm yam ملاقات، همدیگر را دیدن
ــ هَم hamــ مانند: هم اندیشی، همکاری، همدلی، همدستی، همراهی، همگرایی
ــ هَن hanــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: هَندا= یکدیگر را دیدن. هَنجَمَن (پارسی دری: انجمن) با یکدیگر هم اندیشی کردن. هَندْوَرِمْنَ handvaremna (= هَندَرِمَنَ) با هم دویدن.
23ــ پیشوندهایی که واتای ماناکی (= تشابه، شباهت، مشابهت، تشبیه) می سازند
ــ اِکَ ekaــ این پیشوند در زبان س
نسکریت به کار می رفته است. مانند: اِکَروپَ= هم فرم
ــ تَد tadــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: تَدروپَ= هم فرم
ــ سَ saــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: سَروپَ= هم فرم. سَوَرنَ= همرنگ. سَ آتْمَ= از یک گوهر، هم ریشه.
ــ هامَ hãmaــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته و در پارسی دری «هم» شده است. مانند: هامونافَ hãmu nãfa همناف، همخون، همنژاد، همتبار، همریشه
ــ هَم hamــ (اوستایی: هَمَ) مانند: همانند، همچون، همسان، همرنگ
ــ هَمَ hamaــ این پیشوند که در زبان اوستایی به کار می رفته در پارسی دری «هم» شده است. مانند: هَمَ گَئُنَ= همگون
24ــ پیشوندهایی که واتای یگانگی می سازند
ــ تک takــ این پیشوند هم ارز mono و uni است. مانند: تک نگاری، تکپار، تکشاخ، تک رو، تک خوری، تک واحدی، تک نفری
ــ کوتَ kutaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: کوتَ سْتهَ= تک فرم25ــ پیشوندی که واتای میانگی می سازد
ــ اَندَر andarــ این پیشوند در سنسکریت: آنتَرَ، اَنتَرا و در اوستایی: اَنْتَرِ و در پهلوی اَندر شده و همان گونه به پارسی دری آمده است. واژه inter در انگلیسی و enter در فرانسه از همین واژه است که درون، میان را نشان می دهد. مانند: اندرکنش، اندرهلیدن، اندرخورد، اندرشدن، اندراختریک، اندرابریک، اندراتمیک. سنسکریت: اَنتَریتَ= به درون رفتن. اوستایی: اَنْتَرِدَخْیو antare daxyu داخل کشور پهلوی: اَندَر آمَدَن= وارد ــ داخل شدن.
26ــ پیشوندی که واتای پیرامونی می سازد
ــ پیرا pirãــ این پیشوند در سنسکریت: پاری، پَری و در اوستایی: پَئیری و در پهلوی پَر بوده؛ و پیشوند peri در انگلیسی و para در فرانسه نیز از همین ریشه است. سنسکریت: پَریچَر= دور چیزی گردیدن، همه جوانب را دیدن. اوستایی: پَئیریَ اُغْژا pairya oqžã سراسر روشن ــ آشکار کردن، بی پرده گفتن در همه ی زمینه ها. پهلوی: پَرداختَن= کامل کردن. پارسی امروز مانند: پیراپزشکی، پیرادندان، پیرابین، پیراشامه.
27ــ پیشوندی که واتای شناسی می سازد
ــ پَرا parãــ این پیشوند با واتای (= معنی) شناسی ریشه در سنسکریت، اوستایی و پهلوی ندارد و از ساخته های فرهنگستان زبان در دوره جمهوری اسلامی است که واتای دیگری از واژه ی para در زبان انگلیسی گرفته اند. واژه ای که برای paracusis ساخته اند؛ پَراشنوی (= شنوایی شناسی). به هر رو چون واژه های اروپایی هم خانواده با زبان پارسی است، نمی توان آنها را بیگانه دانست و گرفتن واتای دیگر از واژه های اروپایی نادرست نیست.
28ـ پیشوندی که واتای جفت بودن می سازد
ــ هَذو hazuــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: هَذوذاتَ= با هم زاده شده، دو قلو. هَذوگَئِثَ hazu gaesa دو جهان، دو سرا
29ـ پیشوندی که پِسَن یاتاکی (= صفت فاعلی) می سازد
ـ آسو ãsuــ این پیشوند در زبان اوستایی و پیش از نام جانداران به کار می رفته است. مانند: آسو اَسپَ= اسب تیزرو.
30ـ پیشوندهایی که کِتَنوَن ketanvan (= صفت تفضیلی) می سازند
ــ آنتَ ãntaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: آنتَما= نزدیک ترین. آنتَیَ= پائین ترین.
ــ اوتَ uta ــ این پیشوند در زبان اوستایی به کار می رفته است. مانند: اوتَ وَتَ = اطلاعات ـ آگاهی بیش¬تر، اوتَ یوئیتی uta yuiti تماس ـ ارتباط ـ اتصال بیش¬تر.
ــ بهو behuــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: بهوییشتَ= بزرگ ترین
ــ پَرَ paraــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: پَرَما= دورترین. پَرَ اَرتْهَ= مهم ترین
ــ جی، جیا ji,jyãــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: جی یِشتْهَ= تواناترین. جیایَس= بزرگ ترین
ــ کَن kanــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: کَنیشتْهَ= جوان ترین. کَنیَ= کوچک ترین
ــ گَر garـ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: گَریشتْهَ= سنگین ترین. گَریَس= مهم ترین
ــ گوهیَ guhyaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: گوهیَ تَما= محرمانه ترین، بکلی سری، فوق سری.
ــ مَه mahــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: مَهَت تَمَ= مهم ترین، با ارزش ترین. مَهیشتْهَ= بزرگ ترین
ــ وَر varــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: وَریشتْهَ= بهترین
ــ وَس vasــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: وَسیشتْهَ= غنی ـ پربارترین
ــ یَو yavــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: یَوی یَس= جوان ترین
31ـ پیشوندی که نمایانگر لَگیت (= تصغیر) است
ـ اَپَ apaــ این پیشوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: اَپَدرَوْیَ= چیز کوچک. اَپَتیَ= جانور کوچک.
32ـ پیشوندی که نمایانگر هاند (= ظرف) است
ــ جا jãــ مانند: جا چنگالی، جاقاشقی، جاکتابی، جاکفشی، جاچسبی، جالباسی، جاخودکاری
33ـ پیشوندی که ناما یانْت (= اسم آلت) می سازد
ــ زیر zir ــ مانند: زیر دستی، زیرسیگاری، زیر تلویزیونی