Amirsam milaniیسری عموم افطاری میداد پدره عروسشو که غریبه هم بود دعوت کرده بود.بعد این خیییلی حرف میزد در واقع زر میزد دیگه با سه تا پسر عموم نشسته بودیم چارتایی گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم تو یه تیکه کاغذ پسر عموم نوشت ... میبندی یا بعد از مجلس ببندیمش؟ داد دست بچه یکی از همسایه ها برد گذاشت رو پاش.. کاغذو باز کرد خوند یکی اینور اونورو نگا کرد گذاشت تو جیبش دیگه خنگ کرد حرف نزد