1. آیتمی به نام 90 درجه بخشی از برنامه ی 90 بود . نگاهی طنز به اتفاقاتِ متن و حاشیه فوتبال . هر کسی که در درون و بیرون فوتبال بود . این هرکس گاهی از آدم های فوتبالی هم فراتر می رفت . روزهای اول که این بخش از برنامه روی آنتن رفت برخی شگفت زده شدند . برخی غرولند کردند . همان روحیه طنازی اما سختگیر ایرانی که طنز را برای خود درباره ی حریف می پسندد ، نه درباره ی خود . چرا با آدم محبوب من یا تیم مطبوعم یا بازیکن یا مربی یا آدم موردِ اعتمادِ من شوخی شد . یواش یواش دامنه ی زبان شوخ و گاه تند ، اما از دریچه ی مطایبه و مزاح ، نصیبِ آدم های زیادی شد . رفتار و حرف ها و گاهی چیزی بیشتر ، مثل تاویلِ طنز نویسنده یا در کنار هم قرار دادنِ آدم ها و اتفاقات ، برای نتیجه گیری و شوخی با فوتبالِ ایرانی ، دستمایه ای بود برای این برنامه . از خمیازه شیرینی ، سوت های بلبلی شفر تا دست به دست دادن منصوریان و مهاجری طنز ساخت . با برانکو بارها شوخی کرد . بازیکنان را یکی پس از دیگری نواخت . تیم ها را شست . هواداران را وارد چالش شوخی هایش کرد . باشگاه ها را دست انداخت . روسای قدیم و جدید فدراسیون فوتبال ، کمیته داوران ، انضباطی ، ... را مصون از کنایه هایش نگذاشت . شوخی ها گاهی از دل فضای مجازی و کل کل ها و شایعه ها بیرون می آمدند . یا از دل جامعه . یا برای حرفی یا رفتاری . گاهی هم تنها یک شوخی بود . برای خندیدن . شاید گاهی هم شوخی ها از منطق رئال بیرون بودند و فضایی اکسپرسیونیستی را ترسیم می کردند . گاهی از دل فوتبال به درون سینما پرت می شدیم و آدم های سینما و فوتبال جای همدیگر را می گرفتند . ترانه های کوچه بازاری و گاهی نوستالژیک گوشمان را نوازش می داد . خوانش متن را که خودِ عادل با آن لحنِ یگانه و خاصِ خود ، انجام می داد و گاهی درخشان و شگفت انگیز ، شنونده ش را با خنده و حظِ طنز به فکر می انداخت . آرام آرام به این شوخی ها عادت کردیم ، گاهی هم خندیدیم ، حتی قهقهه وار . یاد گرفتیم فوتبال و آدم هایش فارغ از هر حب و بغضی بخشی از جامعه هستند . پس می توان فوتبال را با هزار چشم نگاه کرد . و جامعه را . بهترین ش طنزِ جاری در فوتبالِ ما ، و تیم های ما ، و باشگاه های ما ، و جامعه ما .
2. لیگ منظم برگزار می شود و اتفاق های ریز و درشتی در زمینِ فوتبال و گردِ آن که به وسعت سرزمین ایران ست رخ می دهد . هر هفته دوشنبه ها منتظر بودیم تا عادل ، تند و فرز به سمت صندلی ش برود و نگران باشیم که با آن قد دراز و شلنگ و تخته انداختن هایش موقع راه رفتن پایش بلغزد و روی کف استودیو پخش زمین شود و به سرعت حرف هایش را بزند و یک هفته ی فوتبالی را دوباره ببینیم و کیف کنیم و غر بزنیم و به کارشناس داوری ببندیم که حالی ت نیست و برچسب رنگ را محکم رویش بکشیم و دوباره غر بزنیم که عادل نگاه عادلانه ای ندارد و برنامه ی نود باعث فساد است و باعث عدالت است و باعث تنش در فوتبال ماست و دست دلالان را رو می کند و فردوسی پور دلال است و کیروشی پور ست و قس علیهذا . و تهدید می کنیم که دیگر برنامه اش را نمی بینیم و افتخار می کنیم که تحریمش کرده ایم و در ورزشگاه ها علیه ش شعار می دهیم و تشویق ش می کنیم و ... .
لیگ قهرمانان آسیا هم ادامه دارد . عادت کرده بودیم که نود برای همین اتفاق مهم فوتبالی ، نگاه ویژه و متن های حماسی ش را رو کند . باشگاه و هوادار را غرور ببخشد و امیدوار به آینده . شکست ها را تبدیل به دلیلی برای موفقیت های فرداها کند .
3. هزار و یک دلیل بود برای اینکه دوشنبه های فوتبال برای هوادار ایرانی ش معنای خاصی داشته باشد . فارغ از ماهیت برنامه ، عادل فردوسی پور چیز دیگری بود . می شد از دستش حرص خورد . با خل بازی هایش خندید . به سماجت و پاپیچ هایش عادت کرد . اما ، فوتبال را مزمزه کرد . نه آن چه در زمین اتفاق می افتد . آن چه در معنا ست . حالا دلم برای همان نود درجه تنگ تر شده . طنزِ فوتبال ما درباره ی این برنامه هم اتفاق افتاد . مثل یک شوخی ، پخش نشد . دکورهای عریض و طویلش یک شبه تخریب شد . طنزی از این خنده دار تر ؟
نود شاید هزار و یک ایراد داشت . اما نزدیک بیست سال با هم بزرگ شدیم . جایی واقعا بزرگ . مثل خود ما ، و گاهی و بیشتر ، پر ایراد . اما مهم نبود . یاد می گرفتیم ، یاد می گرفت . تلاش می کردیم .همه ی ما بخشی از نود بودیم . حالا تکه ای از تلاشِ ما دیگر نیست . بخشی از فوتبال ما . آینه ی نیم قد فوتبال ما دیگر نیست .
پ . ن :
1. نام متن را از شاهکار سینمایی فرانسوا تروفوی فقید " فارنهایت ۴۵۱ " و داستان بلند ۴۵۱ درجه فارنهایت اثر ری بردبری وام گرفته ام . دلیل انتخابِ نام فارنهایتِ 194 برای این متن شاید بخشی از همان نگاه طنزگونه به نامِ آیتم نود درجه بوده . نود درجه را به درجه حرارت تصور کرده و معادل فارنهایت ش را به کار برده ام .