15 فروردین 1397 بود،بارسلونا با اندوخته برد 4 بر یک برابر آس رم در نیوکمپ خیال خود بابت صعود به مرحله بعد را راحت کرده بود اما یک هفته بعد گرگ های ایتالیایی در ورزشگاه المپیک رم سقف آرزوهای بارسلونا را به هم ریختند و با 3 گل زیبا بلیط برگشت مسی و یارانش را به مقصد بارسلونا اسپانیا صادر کردند....
اما یک سال و 27 روز بعد،این بار باز هم بارسلونا در نیوکمپ با 3 گل لیورپول را شکست داد و مهر صعود خودش را پیش چشم 98 هزار و 299 تماشاگر خودش امضا کرده بود، حال مسی و یارانش آمده بودند همه چیز را درو کنند،آن ها با قهرمانی در لالیگا به بندر لیورپول آمدند.
شب قبل از بازی بارسا لیورپول
لیورپولی ها در ذهنشان به چهارده سال پیش برگشتند، لیورپولیها درحالیکه در فینال لیگ قهرمانان اروپا در استانبول به مصاف آث میلان رفته بودند، نیمه اول را با شکست 3-0 به پایان رسانده و در شروع نیمه دوم آن ها به مرز جنون رسیدند و با 3 گل جذاب میلانیها را مبهوت کردند و موفق شدند با کامبکی رویایی جام قهرمانی را تصاحب کنند.
آیا آنفیلد خاطره استانبول را دوباره تکرار می کند؟
حالا نوبت لیورپولى ها شده بود. از لحظه ورود تیم بارسا به فرودگاه شهر تا هتل. از شب قبل بازى بزرگ تا سپیده ى صبح. از هتل تا ورزشگاه خانگیشان. نیامده بودند تا براى ستاره هاى سابق آرزوى موفقیت بکنند! حتى براى کنار رفتن آبرومندانه با یک پیروزى خفیف هم نیامده بودند. همه ى آن ها، تک تک هواداران، تک تک بازیکنان، به جمله روى پیراهن فرعون، ایمان داشتند. به "هرگز تسلیم نشدن". به معجزه. حتى بدون " صلاح" و "بابى فیرمینیو" و "نبى کیتا" ى مصدوم.
سرخ پوشان لیورپولی معجزه را معنی کردند و به قول فردوسی پور تمام تن و بدنم داره میلرزه،چیه این فوتبال اصلا؟ لیورپول 4 بر صفر بارسلونا را با تمام ستاره هایش در آنفیلد با خاک یکسان کرد تا نشان دهند
آنفیلد معبد واقعی فوتبال است نه نیوکمپ!
اما در پشت پرده شب تاریخی ،آنفیلد یک نفر شاید بیشترین نقش را داشت،دفاع راستی که در دوران بازیگریاش بسیار احساسی بود و شرایط بازی اگر مثبت نبود این مسئله آزارش میداد. در کل خیلی تحت تأثیر بازی قرار میگرفت و به خاطر همین جزو نفراتی بود که همیشه در رختکن تنش ایجاد کرده و با بازیکنان دیگر مشاجره لفظی داشت.
او عقیده داشت برخی از نفرات تیم آنطور که باید در زمین مبارزه نمیکنند و این اعتراضهایش موردپسند برخی از بازیکنان تیم نبود.او کسی نبود جز یورگن کلوب رهبر تیم لیورپول. از نظر کلوب مهم نیست چقدر کیفیت داریم بلکه تأکید دارد بازیکنان هر آنچه در توان دارند و بلد هستند را باید صد درصد به نمایش بگذارند .مهمترین فاکتور کلوب این هست که چطور میشود احساس درونی یک تیم را قوی کرد. چطور همبستگی و اتحاد در تیم ایجاد کرد. کلوپ همچون شخصیت اول فیلم های اکشن روحیه مبارزه و جنگجویی خود را در روح بازیکنان دمید و آن ها نشان دادند،عبور از بارسلونا حتی با آماده ترین مسی کار یک قهرمان جنگجو است.
الهه فوتبال برای کلوپ ضیافتی چنین برنامه ریزی کرده بود و بازگشت بزرگ مرسی سایدی ها در دیدار مقابل بارسلونا، پرداخت بدهی فوتبال به کسی بود که حتی اگر خودش هم نخواهد، تجلی روح هوی متال در مستطیل سبز است؛ حتی اگر خاضعانه ادعا کند نمی داند در صحنه گل چهارم چه اتفاقی رخ داده است.
روزنامه های اسپانیا تیتر زدند: خجالت! بهترین صفتی است که می توان برای توضیح این افتضاح تاریخی آبی اناری ها به کار برد. تحقیر شدن برابر لیورپول، حتی فراتر از تحقیر سال گذشته برابر رم است؛ چرا که همه فکر می کردیم از شکست سال گذشته درس گرفته ایم.
اما همه ما آدم ها نیز بارها در زندگی یک اشتباه را چند بار تکرار کرده ایم،چند بار از خودمان خجالت کشیده ایم؟!چندین بار از یک سوراخ بارها گزیده ایم و باز هم درس عبرت نگرفته ایم؟ لابد با خودت میگی تازه این که بارسلونا جزو 5 تیم برتر جهان است ما که جزو 100 نفر آخر جهان هم نیستیم! فرقی ندارد در چه زمانی کجا چیکار میکنی،افتادن در گل و لای ننگ نیست آنجا ماندن ننگ است!
مسی در بندرگاه لیورپول!
شاید تا 24 ساعت قبل از این بازی کمتر کسی در مورد نام برنده جوایز فردی فوتبال جهان در سال 2019 تردید داشت و همگان لیونل مسی را لایق دریافت جایزه توپ طلا می دانستند، اما با حذف غیرمنتظره آبی اناری ها از لیگ قهرمانان، حالا شرایط تغییر یافته است. در کمتر از 2 ساعت قلاب ماهیگیری مسی در بندرگاه لیورپول بجای صید توپ طلا،نفرت هواداران بارسلونا را صید کرد ، حالا مسی نه یک قهرمان جنگجو نه یک قهرمان خلاق بلکه یک قهرمان بزدل است. این به ما یاد می دهد زندگی 90 دقیقه با احتساب وقت های اضافه هست،ممکن است تا 90 دقیقه بجنگی اما در وقت های تلف شده زندگی،از بازی خارج شوی و از عرش به فرش برسی.اما تا شقایق هست زندگی باید کرد.
از بندر لیورپول برسیم به کشور گل ها،ورزشگاه یوهان کرویف هلند
آژاکس که در حوض کوچک لیگ هلند همچون ماهی غولپیکر به نظر میرسید ،آمده بود تا بعد از 24 سال دوباره فاتح لیگ اروپا شود و از حوض کوچک به بیرون بپرد تا راهی اقیانوس آرام شود.. اقیانوس آرام آن ها تا نیمه اول بازی با دو گل دیدنی آرام تر شد،اما نیمه دوم طوفان به پا شد،دریا مواج شد،غفلت آژاکسی ها از جزر و مد و قانون طبیعت باعث شد زیر آب دست و پا بزنند،اسیر جوانی خود شدند تا یاد بگیرند قوانین شنا در عمق 4 متری استخر خانگی خودشان با وسط دریای مواج فرق دارد.
نقش اول این فوتبال سوپر انگیزشی بازی دیشب تاتنهام آژاکس را بازیکنی بازی کرد که در حالی که در تیم سابقش هیچ جایی نداشت و او را بازیکن مازاد اعلام کرده بودند و بیرون انداخته بودند، نقش اول بازی کسی نبود جز لوکاس مورا،کسی که دیشب با هتتریک خود تیمش تاتنهام را یکتنه به فینال چمپیونزلیگ رساند،دستمال کهنه پارس سن ژرمن حالا شده بود پا طلای تاتنهام در شبی که فوتبال بی رحمی خودش را در دقیقه 96 نشان داد.لوکاس مورا در بدو ورود به لندن در مصاحبهای گفته بود:" به نظر من تاتنهام تیم خیلی خیلی قویای است. ما میتوانیم افتخارات زیادی بدست بیاوریم. حتی قهرمانی در لیگ قهرمانان، چرا که نه؟".
باور یک بازیکن را ببینید که هنوز به تیمی نیامده میگوید ما حتی می توانیم قهرمان لیگ قهرمانان شویم!
قهرمانِ احساساتیِ اسپرز در نیمهشب روشن آمستردام، چندین سال قبل در اولین جلسه تمرینیاش در فوتبال انگلیس با ساوتهمپتون، پیادهروی روی ذغال داغ را برای بازیکنانِ حیرتزده در نظر گرفت و با همان چند کلمهای که از زبان انگلیسی بلد بود، به آنها فهماند که عاشق شغلاش است اما در فوتبال همیشه همه مسیرها «ساده» و همه منظرهها «زیبا» نیستند.
بعد از همه این سالها، حالا او سرمربی تیمی است که بازیکناناش حتی از «دویدن» روی ذغال داغ، هراسی ندارند. هر کدام از آنها، ماموریتشان را به درستی انجام دادهاند تا «دوی امدادی» تاتنهام، همه را شگفتزده کند.
برای این گروه، فوتبال نه تئاتری موزیکال با پاسکاریهای ظریف، بلکه روشی برای زنده ماندن در شرایط دشوار است. البته که آنها در نهایت چیزی بیشتر از یک تیم فوتبال نیستند اما داستان الهامبخشی برای دیگران دارند. برای عبور از ملال زندگی و رام کردن بختِ سرکش. داستانی که جالبترین قسمتاش در دور پایانی مرحله گروهی رقم خورده است. جایی که اسپرز و اینتر هر دو به پیروزی نیاز داشتند و در دقایق پایانی بازیهای همزمان، هر دو به گل تساوی رسیدند. شاگردان پوچ در نیوکمپ بلافاصله توپ را برای زدن گل بعدی به وسط زمین بردند و شاگردان اسپالتی در سنسیرو برای لحظاتی سرگرم شادی با ژستهای خاص خودشان شدند. همین چند لحظه، برای پی بردن به ذهنیت متفاوت دو باشگاه کافی به نظر میرسید.
سفیدها، ماجراجوترین تیم این فصل لیگ قهرمانان هستند. شبیه منچستریونایتد 99. کمستارهتر اما غافلگیرکنندهتر. درست مثل بوکسوری که صبر میکند، عقب میرود، بارها مشت میخورد اما وقتی حریف به یقین پیروزی رسید، وقتی استرلینگ و گواردیولا دویدن را آغاز کردند، مشتِ آخر را پرتاب میکند.
فینال، سوژه آوازهایی تازه در شمال لندن است. سهم سختکوشترینها. تاتنهامی که میشناسیم،به قول عباس قانع که می گوید تا حالا دیدید کسی بمیرد و بعد زنده شود،معرفی می کنم تاتنهام!
تیمی با سوخت «زغال» که شاید دیر، اما همیشه برمیگردد. نه از زیباترین مسیر، که از دشوارترین راه. با سریعترینِ ساقها و بالاترینِ دستها!
سعید بهزادی