ولی ما کردها مصدر زیستن را به شکل ژیان به کار میبریم
ژیان اما در فارسی به معنای خشمگین و دژم آمده و در لسان روان و بی اشکال و فصیح شاعر شاعران فردوسی طوسی فراوان تکرار میشود
بژی به تنهایی یعنی زنده بادی
وند "ی" در انتها،شناسه است،شناسه مخاطب یا همان دوم شخص جمع در زبان فارسی و تحت الفظ آن میشود: زنده بادی
اما کردها "هه ر بْژی" را هم بکار میبرند"/Har Bxi/"
مستفاد ازین کلمه بطور تحت اللّفظ اینست که:"هی زندگی کنی!" اما در حقیقت مقصود اهل این زبان آنست که "جاودان شوی،همواره بزیی"
کوردی به لحاظ اشتقاق ، سازوکار های خاصه خود را دارد،اما بسیار بسیار قریب به زبان مادر خود،یعنی فارسی است
این را به عنوان یک کورد نژاده به شما میگویم:
فارسی زبان یک قوم خاص نیست،بلکه میراث مشترک همه کسانی است که در فلات ایران با هم زیسته اند و "هه ر"خواهند زیست
زبان فارسی مزایایی دارد که در باقی لسان های فلات ایران نظیر آن دیده نمیشود،به عقیده من زبان فارسی این مزایای خاصه را دارد:
1.قابلیت های عروضی:از این حیث فارسی به عربی پهلو میزند و گاه از زبان فخیمه ی عربی نیز پیشی میگیرد، زیرا میدانیم صُوَر عروضی در شعر عرب تنوع کمتری از ادبیات متناظرش در فارسی دارد(به زبان ساده تر: فارسی یک زبان عالی برای شعر گفتن است!)
2.زبان فارسی زبان یهتری برای فلسفیدن است،توضیح این نکته تا صبح قیامت دراز میشود،اما باید بدانیم تمام فلاسفه ما یا به عربی انشای کتاب کرده اند یا فارسی( گرچه ابوریحان مخالف آنست و فارسی را زبانی مناسب برای لالایی کودکان میداند!)
3.فارسی قابلیت اشتقاق بالایی دارد،شگفت انگیز است و توضیح ناپذیر،در میان زبان هایی که میشناسم تنها عربی را در این خصوص بهتر از آن میدانم
4.فارسی،زبانی است که تمام مستشرقین را شیفته خود کرده
پس از این مقال،مجال دهید و این شعر را از جلال الدین مولوی بخوانید،او یگانه ی دهر است،او زمین را به آسمان میدوزد،در شعر او نه آب سیراب میکند و نه آتش میسوزاند.
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
هفت اختر بیآب را کاین خاکیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم
از شاه بیآغاز من پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کردهام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون اصلهای بیخشان از راه پنهان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذرهای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم
هر جا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم
گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم
چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم
چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی
پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم
گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
خوان کرم گستردهای مهمان خویشم بردهای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم
نی نی منم سرخوان تو سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم
ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی
گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم
از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند
من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم
مولوی وام دار زبان فارسی است،یا زبان فارسی وام دار او؟
بی آنکه قضیه مرغ و تخم مرغ در کار باشد،بی تعارف بگویم:جلال الدین مدیون اوست
همه مدیون اوییم،قدسیان و فرشتگان مدیون فارسی هستند،در آن بکوشید و پاسش بدارید
فرزندان شما باید شعر و شعور فارسی بدانند
مباد محرومشان کنید
4:41 دقیقه،بامداد روز شنبه،سال 1398
سین.حرمان