"شاعر" با ترانه ای از "زویا زاکاریان" و صدای "گوگوش" و "مارتیک" ❤️❤️
کلبه ها فکر حصارن، باغچه ها فکر بهارن
باغبونا فکر بارن، من به فکر قصّه گفتن
شب تو فکر راه نوره، نور تو فکر بوف کوره
خاک به فکر ابر دوره، من به فکر دل سپردن آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
من چه کردم جز نشستن گریه دیدن گریه کردن
وقتی باغ قصّه می سوخت من چه بودم جز یه خرمن
کار من تقدیس آبه، ناله از دست سرابه، کار تو امّا قشنگه، ساختن باغ از یه سنگه
قلب چوپون توی نی بود، دست سرما رنگ می بود
خنده جنس ماه دی بود، من نشستم قصّه گفتم
خسته از خفتن تو بودی، عاشق رستن تو بودی
شاعر و روشن تو بودی، من فقط از غصّه گفتم آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
من چه کردم جز نشستن گریه دیدن گریه کردن
وقتی باغ قصّه می سوخت من چه بودم جز یه خرمن
کار من تقدیس آبه، ناله از دست سرابه، کار تو امّا قشنگه، ساختن باغ از یه سنگه
کلبه ها فکر حصارن، باغچه ها فکر بهارن
باغبونا فکر بارن، من به فکر قصّه گفتن آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
شب تو فکر راه نوره، نور تو فکر بوف کوره
خاک به فکر ابر دوره، من به فکر دل سپردن آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
قلب چوپون توی نی بود، دست سرما رنگ می بود
خنده جنس ماه دی بود، من نشستم قصّه گفتم آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
خسته از خفتن تو بودی، عاشق رستن تو بودی
شاعر و روشن تو بودی، من فقط از غصّه گفتم آآآآآآ آآآآآآ آآآآآآآآ
کلبه ها فکر حصارن....