مطلب ارسالی کاربران
سندروم استراماچونی
سندروم استراماچونی
پیمان مولوی
معاون وزیر امور خارجه ، کنسول ترکیه ، سفیر ایتالیا ، وزیر ورزش از جمله افرادی بودند که به موضوع سرمربی آبی های پایتخت ورود پیدا کردند، استراماچونی ، به سبب مشکلاتی که در دریافت حق الزحمه خود پیدا کرده بود از استقلال جدا شد و به ایتالیا رفت و قرارداد خود را فسخ کرد.
این رویداد چند جنبه مهم در ایران داشت:
اول : به نظر می رسد تمامی تولیدکنندگان و صادرکنندگان و وارد کنندگان و فعالان تجاری نیازمند داشتن یک تیم فوتبال هستند تا مشکلاتشان دیده شود و مسولان راسا بدان ورود پیدا کنند، ورود این همه فرد برای پرداخت ۱۰۸ هزار یورو از مبلغ قرارداد یک مربی هر چند در تیمی محبوب واقعا جای تعجب داشت ، تولیدکنندگان و فعالان تجاری که به سبب تحریم ها زیر فشار بسیاری هستند و مفری نمی یابند.
دوم؛ وقتی برای یک نقل و انتقال ۱۰۸ هزار دلاری اینقدر سختی وجود دارد و نیازمند ورود وزیر و وکیل و سفیر است باید دید که یک تولید کننده و فعال اقتصادی زیر چه فشاری است؟ آیا بدان واقف هستند؟ آیا نباید توجه بیشتری روی این موارد کرد؟
سوم: چرا باید برای یک امری بدین میزان بی اهمیت نسبت به بسیاری از مشکلات کشور اینقدر علاقمند برای حل مشکل وجود دارد؟ روزهایی که صادرکنندگان در حال سرو کله زدن برای دریافت وجوه خود و انتقال آن به داخل کشور هستند چرا برای این موارد این همه داوطلب برای حل مشکل وجود ندارد؟
من نام این رویداد را سندروم استراماچونی می گذارم ، رویدادی که طی آن برای موضوعاتی که حتی می تواند مهم هم تلقی نشود (به لحاظ سایز مالی و سلسله مراتب اهمیت) این همه تلاطم و خبر و حضور مسولان در آن دیده می شود، آیا این امر طبیعی است؟ فکر کنیم که روزی آنگلا مرکل برای حل مشکلات مربی بایرن مونیخ به آن قضیه ورد پیدا کند! یا وزیری در ایتالیا برای مشکلات میلان!
سندروم استراماچونی نوعی موج سواری بر روی اتفاقات پوپولیستی است ، چگونه می توانیم از این رویداد برای خود اعتبارکسب کنیم و بیشتر دیده شویم؟
امیدوارم روزی در ایران احتیاجی به ورود این همه افراد برای حل این چنین موضوعی نباشد ، شاید این امر در ایران عادی به نظر برسد اما در جهان مدرن بسیار غیر عادی به نظر می رسد.
منبع : روزنامه گسترش صمت مورخ 24 آذر 1398