یه قصه ام من بگم
یکی بود یکی نبود یه رئال بود عادت داشت هرسال دوبار حامله شه و هردفعه یه پنج قلو بزاد هر دفعه هم از بعد زایش میشست گریه میکرد میگفت کاندوما(استعاره از داور شباهتشونو نمیدونم همینجوری گفتم)خرابن قصه ما به سر رسید رئال مام فارغ شد بوس بوس حالا دیگه برو بخاب فردا مدرسه نداری