همین فردا باید برم لاله زار ، دلم واسه حال و هواش لک زده
حالا شیره رو کاشی کاری دیگه ، لابد پیر شده حتما عینک زده
لابد بچه ها تووی پس کوچه هاش ، بازم فیلمای جفتی طاق میزنن
نئون های رو سر درِ سینما ، هنوز مثلِ رنگین کمون روشنن
هنوز تو تئاترای اون جا میشه ، نشست و پیِس های بی پرده دید
میشه گاهی وقتا تووی کافه هاش ، صدای خوشِ شاملو رو شنید
میدونم که توو دودِ اون کافه ها ، هنو پچ پچ مردنِ تختیه
هنوزم یکی داره جار میزنه ، که چهارشنبه ها روزِ خوش بختیه
نگو راه دوره نگو چاره نیست ، چمدونِ دلتنگیامو بیار
نگو اون خیابون دیگه دود شد ، همین فردا باید برم لاله زار
مگه میشه رویا رو از ما گرفت ، مگه میشه این آرزوها رو کشت
گذشته گذشته ولی بعد از این ، نگو میشه آینده یِ ما رو کشت
همین فردا باید برم لاله زار ، جوونیم تووی اون خیابون گذشت
همه عمرمون تووی آتیش بود ، کی گفته کی گفته که آسون گذشت
کی گفته کسی ما رو مثل یه مشق ، تووی دفترِ روزگار خط نزد
کی گفته یه تفویم نفرین شده ، به دنیای ما رنگِ وحشت نزد
منو از دلِ اون خیابون بپرس ، منو از همون خاطراتِ عزیز
از اون روزگاری که خوشبختی رو میشد دید تووی استکان روی میز
منو از صدای پُر از سرخوشیم توو قبل از هجومِ شب و عربده
منو از همون لاله زاری بپرس که دل واسه دیدنش لک زده
نگو راه دوره نگو چاره نیست ، چمدونِ دلتنگیامو بیار
نگو اون خیابون دیگه دود شد ، همین فردا باید برم لاله زار
مگه میشه رویا رو از ما گرفت ، مگه میشه این آرزوها رو کشت
گذشته گذشته ولی بعد از این ، نگو میشه آینده یِ ما رو کشت