به نام خدا
مقدمه: در برخی اشعار غنایی شعرای گذشته ، شاهد این هستیم که معشوق مدنظر شاعر مذکر است. یعنی شاعر ، برای یک معشوق مرد شعری رو سروده است. این مورد به ویژه در برخی اشعار سعدی و حافظ مشهود تر است. در این مطلب ، قصد دارم براتون علت این موضوع رو بیان کنم ، اگه تشخیص دادید که اطلاعات بنده ناقص است یا جایی نیاز به اصلاح دارد ، خوشحال میشم که در بخش دیدگاه ها با من و سایر دوستان ادب دوست به اشتراک بگذارید.

۱_سنت های ادبی رایج
در بسیاری از دورههای مختلف ادبی ، مخاطبِ معشوق در شعر فارسی و عربی و حتی یونانی و رومی، معمولاً مذکر بوده. دلیلش هم این نبوده که شاعر لزوماً عاشق مردا بوده؛ بلکه قالب زبانی و بلاغی این شکلی بوده.
مثلاً در عربی و فارسی، عباراتی مثل «ای پسر» در شعر غنایی معمولی بود و نقش مجاز داشت و با اینکه جنسیت مورد خطاب مذکره ، اما شاعر جنسیت خاصی رو مدنظر نداشته.
مثلاً جناب حافظ در بیتی گفته:
پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد
همانطور که در این نمونه میبینیم ، در بسیاری از غزلها ضمیر و خطاب بهصورت مذکره، ولی این فقط یک قالب زبانیه و حافظ نیّت جنسی یا شخصی گزارش نمیکنه.

۲_معیار های زیبا شناختی در گذشته
در بعضی ادوار، زیباشناسیِ رایج بین مردم ، چهرهی نوجوانی با خط نازک سبیل و چهرهی بیریش بوده
این موضوع تو ادبیات فارسی، عربی، ترکی و حتی اروپایی (اغلب دوره رنسانس به بعد) دیده میشده.
شعرا از این تصویر برای بیان حزن، دلتنگی و یا شوق و تمنای شاعرانه استفاده میکردن. اما این موضوع بیشتر یک کد گذاری ادبی و زیباشناختی بود، نه گزارش رابطهٔ واقعی.
مثلاً جناب سعدی میگه:
بهدیدار پسران چون درآیم
به دست ازین و ازان جان ببازم
این بیت بازتاب یک سنت زیبا شناختی تاریخیه. قرار نیست که ما این متن رو به معنای عشق شخصی سعدی بخونیم؛ بلکه بیانگر معیار زیبایی اون زمانه.

۳_وضعیت اجتماعی و حرمت زنان
در جوامعی مثل جامعه ما که زن ها در فضای عمومی حضور کمتری داشتن و از حرمت زیادی برخوردار بودن ، تصویر زن در شعر غنایی کمتر بیان میشد. شاعر هم برای گفتن احساسات عاشقانه مجبور بود از نشانههایی استفاده کنه که امروزه برای ما عجیب بهنظر میرسه.
مثلاً در شعری که متأسفانه شاعرش رو یادم نمیاد (متعلق به دوران خراسانی بود تا جایی که یادمه) گفته شده:
تو را گر دید باید پیشِ رویش
چو مردان مرد باید بود کویش
بنابراین در بسیاری از دوره ها شاعر اصلاً امکان توصیف زن واقعی رو نداشته و ناگزیر به استفاده از مخاطب مذکر بوده.

۴_تأثیر تصوف و عرفان
عشق در شعر کلاسیک همیشه به معنای رابطهٔ رمانتیک امروزی نبوده.
گاهی معشوق خدا یا همون حقیقت محض بوده و گاهی هم تنها تصوری از زیبایی مطلق !
مثلاً در اکثر اشعار مولانا و در این بیت داریم:
ای پسر! جان تویی در تنِ من
بیتو یک دم نَبُوَد مسکنِ من
اینجا «ای پسر» خطاب جنسی و روایت عشق انسانی نیست، بلکه رمزی برای خطاب به حقیقت یا نفسِ لطیف در سلوک عرفانیه.

۵_تأثیر زبان
در شعر کلاسیک، جنسیت معشوق بسیاری از وقتها یک قرارداد ادبی بود، نه یک اعتراف شخصی. درست مثل اینکه شاعر ممکن بود باد رو دختر خطاب کنه یا سرو رو پسر ؛ اینا استعاره بودن، نه زندگینامه و بیان یک معشوق حقیقی.
مثلاً زمانی که شاعر میگفت
ای پسر! ترک بهانه کن و با ما بنشین
در این نوع خطابها شاعر اساساً داره فضای گفتوگوی شاعرانه میسازه و جنسیت معشوق در اینجا بخشی از بازیهای زبانیه، نه گزارش رابطه واقعی.
.
اگر پرسش ادبیای داشتید که دوست داشتید در قسمت های
بعدی مطرح بشه ، در بخش دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.