کیرم تو میلانمادبیرستانمون ازنظرشعوراکثریت تخمی بودن باید باهمه طرح رفاقت میریختی تا بهت تجاوز نشه سیاست همه همین بود
یه بچه خایمال داشتیم گزارش کلاس رو به مدیر میداد.یه روز زنگ ورزش نقشه کشیدیم که پدرشو دربیاریم
یکی ازبچه ها یه تکل وحشتناک رفت روپاش وپاش شکست بعد زنگ آمبولانس زدن که بیاد بچه روببره وقتی آمبولانس اومد برانکارد رو برداشت برد داخل سالن تا بچه روحمل کنه من وچندتا ازرفقا دوتاچرخ آمبولانس وپاره کردیم
بعد آمبولانس که اومد راه بیفته دید چرخش پاره هست و اون بچه هم مث سگ گریه میکرد
مدیرمونم یه آدم روانی بود نفری 20تاکف دستی وسه تا توگوشی خوردیم وسی دور دووندنمون دورحیاط